دعوت برای دیدار از زندان
با آغاز ریاستجمهوری جیمی کارتر در آمریکا و رویکارآمدن دموکراتها، آمریکاییها برای حفظ موقعیت جهانی خود، با ادعای حقوق بشر و آزادی دست به تبلیغات زدند و با اقداماتی همچون بازدید از زندانها و منع شکنجه در کشورهای تحت تسلطشان، در پی آن بودند تا اعتبار گذشته خود را در بین مردم جهان به دست آورند و با کاهش نفرت ملتها از این دولت، از جذب آنان به کمونیسم جلوگیری کنند.
با آغاز ریاستجمهوری جیمی کارتر در آمریکا و رویکارآمدن دموکراتها، آمریکاییها برای حفظ موقعیت جهانی خود، با ادعای حقوق بشر و آزادی دست به تبلیغات زدند و با اقداماتی همچون بازدید از زندانها و منع شکنجه در کشورهای تحت تسلطشان، در پی آن بودند تا اعتبار گذشته خود را در بین مردم جهان به دست آورند و با کاهش نفرت ملتها از این دولت، از جذب آنان به کمونیسم جلوگیری کنند. در ایران نیز با ایجاد فضای باز سیاسی، به درخوستهای مکرر زندانیان برای بازدید سازمانهای بینالمللی از زندانهای ایران و شکایتهای مکرر جمعیتها و سازمانهای مخالف حکومت شاه در خارج از ایران، نمایندگان صلیب سرخ به ایران آمدند.
دعوت از نمایندگان صلیب سرخ برای بازدید از زندانها
شاه که تا سال 1356 اجازه بازدید از زندانهای ایران را نمیداد، تحت فشارهای بینالمللی و فشار داخل و خارجی مجبور به دعوت از نمایندگان صلیب سرخ شد. در خارج از کشور، عدهای با تهیه فهرست زندانیان سیاسی و ارسال عکس آثار شکنجه بر بدن زندانیان سیاسی به روزنامهها و مجلات مختلف از طریق برخی رسانههای گروهی غیرایرانی به تبلیغات علیه حکومت پهلوی پرداختند.
در نتیجه این فشارها، محمدرضا پهلوی مجبور به دعوت از نمایندگان صلیب سرخ شد و اجازه بازدید از زندانهای ایران را به آنان داد. اسدالله تجریشی از مبارزان انقلابی که سالها در زندانهای رژیم پهلوی شکنجه شده در کتاب خاطرات خود مینویسد: «13 سال درِ زندانهای رژیم پهلوی به روی صلیب سرخ بسته بود. آنها مکررا درخواست میکردند که از زندانهای ایران بازدید کنند و محمدرضا پهلوی قبول نمیکرد. بالاخره همزمان با آمدن کارتر و ایجاد فضای باز سیاسی، با محمدرضا به توافق رسیدند و به آنها اجازه داده شد تا از زندانهای ایران بازدید و دو گزارش تهیه کنند که یکی برای محمدرضا پهلوی و دیگری برای صلیب سرخ ارسال شود؛ با این شرط که مسائل آن در هیچیک از رسانههای گروهی دنیا مطرح نگردد» (خاطرات اسدالله تجریشی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی). بازدید صلیب سرخ جهانی از زندانها و گزارشهای آنان در افشای جنایت شاه و ساواک، بازتاب گستردهای در داخل و خارج از کشور داشت. مأموران صلیب سرخ برای بازدید از زندانهای ایران به شرط افشانشدن گزارشهای بازدید آنان و تهیه دو گزارش برای شاه و صلیب سرخ، با محمدرضا پهلوی به توافق رسیدند. تلاش مأموران برای پنهانکردن تعدادی از زندانیان سیاسی که آثار شکنجه بر بدن آنان بود یا سالها بدون محاکمه در زندان نگهداری میشدند، از چشم نمایندگان صلیب سرخ پنهان نماند. تغییر رفتار مأموران زندانیان سیاسی، اجازه مکاتبه با خانوادهها و آزادی برخی زندانیان سیاسی از ترس افشاگری آنان نیز از دیگر تلاشهای ساواک در این زمان بود. ساواک به زندانیان اخطار میداد که سازمانهایی همچون صلیب سرخ در پی نابودی استقلال ایران هستند و استدلال میکرد وطنپرست حقیقی با مداخلهگران امپریالیستی صحبت نخواهد کرد. بعضی از زندانیان این استدلال را میپذیرفتند. برخی از زندانیان نیز معتقد بودند که این بازدیدها از طرف هر سازمان بینالمللی که باشد برای آنها فرصتی است تا بتوانند صدای اعتراض خود را به گوش همه برسانند. در زمان بازدید صلیب سرخ از هر زندان، ساواک، شبانه زندانیانی را که آثار شکنجه بر بدنشان بود به زندانهای دیگر منتقل میکرد، ولی بازدیدکنندگان با اطلاعات دریافتی از سایر زندانیان و خانوادههای آنان توانستند اسامی بیشتری را به دست آورند. صلیب سرخ در دو مرحله از 17 زندان امنیتی ایران بازدید کردند و در ملاقات با زندانیان آثار زخم و شکنجه بر بدن زندانیان را در زندانها، بهویژه کمیته مشترک ضدخرابکاری، تأیید کردند.
بهبود نسبی وضعیت ظاهری زندان
در اولین دیدار صلیب سرخ، تعداد زندانیان سیاسی به سه هزار نفر کاهش یافت و در شرایط زندان، بهبود نسبی به وجود آمد و کیفیت غذاها بهتر شد. سلولها رنگ شده، ملاقاتها افزایش یافت. کتاب و روزنامه بیشتری در اختیار زندانیان قرار گرفت و برگزاری مراسم جمعی مجاز شد و زندانیان اوین اجازه یافتند به بندهای دیگر نیز سرکشی کنند. با وجود بهبود نسبی وضعیت ظاهری زندان، نمایندگان صلیب سرخ وضعیت زندانهای ایران را بدترین معرفی و اعلام کردند که وضعیت نامناسب زندانهای ایران را در جای دیگری ندیدهاند. آنها از مسئولان حکومت پهلوی خواستند تا در وضعیت زندان و زندانیان ازجمله تعویض کامل موکتهای کف سلول، ساختن پنجرههای بزرگتر در داخل سلول و سرویسهای بهداشتی و ممنوعیت شکنجه جسمی و روحی تغییراتی ایجاد شود. گزارشهای برجایمانده از بازدیدهای نمایندگان صلیب سرخ نشان میدهد که از سرنوشت بسیاری از زندانیان سیاسی در دهههای 1340 و 1350 اطلاع دقیقی به دست نیامده و مشخص نشده این افراد در کجا زندانی هستند و همچنین آنان از بازداشتهای غیرقانونی حکومت پهلوی در زمان ریاست ارتشبد نصیری بر ساواک و بازجویی و شکنجههای سخت و پروندههای غیرواقعی صحبت کردهاند. آنان از وجود زندانهای غیرقانونی در شهرهای مختلف برای بازداشت و بازجویی و شکنجه زندانیان نیز خبر داده و تأکید کردند که برخلاف اصول و قواعد بینالمللی بازداشتهای موقت متهمان سیاسی ماههای طولانی ادامه یافته است. متهمان سیاسی سالهای زیادی از عمر خود را در زندان به سر میبرند و در تمام دوران حضور در زندان نسبت به جان خود در ترس و هراس هستند و بسیاری نیز بعد از اتمام محکومیت از زندان آزاد نشدهاند (دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، سوره مهر، ج 2، ص 136-137).
خاطره 2 مبارز سیاسی از سفر نمایندگان صلیب سرخ
محمد حجتیکرمانی از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب به یاد میآورد: «در سال 1356 موقعی که کسی میخواست از صلیب سرخ بیاید، قبل از او بازجوها میآمدند و میگفتند: مواظب حرفزدنتان باشید، با آمدن اینها قرار نیست اتفاق تازهای بیفتد. حرف زیادی بزنید باز به کمیته مشترک میروید و همان شکنجههاست. بعد از قضیه فضای باز سیاسی نگهبانها مؤدب شده بودند و همین که درخواست میکردیم به بند دیگری برویم، قبول میکردند، در حالی که پیش از آن از این خبرها نبود» (پژوهشکده تاریخ معاصر، 24 بهمن 1394). عزت شاهی از دیگر زندانیان سیاسی در خاطراتش مینویسد: «معلوم شد که آنها (صلیب سرخ) لیستی در دست داشتند و دنبال شناسایی افراد ثبتشده در این لیست بودند. لذا ساواک هرچه ما را به این بند به آن بند و از این زندان به آن زندان منتقل کرد، نتوانست ما را از چشم آنها دور نگه دارد و مجبور به نشاندادن ما شد. بیشتر اسامی را مبارزین خارج از کشور بهخصوص بچههای کنفدراسیون تهیه کرده بودند. وقتی سراغم آمدند من هرچه را که در این چهار، پنج سال بر سر خودم و دیگران آمده بود شرح دادم. به آنها گفتم که چطور بازجویی میکنند، دادگاه فرمایشی تشکیل میدهند و ساواک در همه کارها حضور دارد و دخالت میکند و رأی از قبل صادر شده است. درخصوص شکنجه هم تمام بلایایی را که در این مدت بر سرم آمده بود شرح دادم» (خاطرات عزت شاهی، محسن کاظمی، سوره مهر، ص 351).