تنش مرزی طالبان
اظهارنظر آقای رئیسی درباره حقابه هیرمند و هشدار به طالبان یک پیامد مثبت داشت و آن اینکه چهره اصلی طالبان را برای حامیان آن در داخل ایران برملا کرد. از بیانیههای رسمی حاوی لحن بیاحترامی گرفته تا درگیریهای مرزی، شهادت مرزبانان ایرانی و اخیرا ارسال تانک و تسلیحات نظامی به اسلامقلعه در مرز ایران. این در حالی است که عدهای در داخل ایران بیش از دو سال در پی تطهیر طالبان بودهاند. این مار که به افعی تبدیل شده، اولین نیش خود را به ایران زده است.
بهروز ایاز: اظهارنظر آقای رئیسی درباره حقابه هیرمند و هشدار به طالبان یک پیامد مثبت داشت و آن اینکه چهره اصلی طالبان را برای حامیان آن در داخل ایران برملا کرد. از بیانیههای رسمی حاوی لحن بیاحترامی گرفته تا درگیریهای مرزی، شهادت مرزبانان ایرانی و اخیرا ارسال تانک و تسلیحات نظامی به اسلامقلعه در مرز ایران. این در حالی است که عدهای در داخل ایران بیش از دو سال در پی تطهیر طالبان بودهاند. این مار که به افعی تبدیل شده، اولین نیش خود را به ایران زده است. سؤال این است چرا طالبان علیرغم مواضع رهبرانش، خواهان تنش با ایران است؟ جریانی تندرو در داخل ایران همواره طالبان را جنبش اصیل منطقه میدانستند که بهترین دلیل آن را مبارزه این گروه با آمریکا میدانستند. درحالیکه طالبان از همان اول در زمین آمریکا بازی میکرد. آمریکا تا سال 2016 برای حضور خود در افغانستان نیازمند یک توجیه بود، یعنی ناامنی ناشی از حضور تروریستها در این کشور. حملات طالبان این بهانه را برای آنها فراهم میکرد و بعد از آنکه آمریکا قصد خروج داشت، نیازمند مذاکره با طالبان برای خروجی بدون هزینه بود که این بار نیز طالبان همسو با آمریکا عمل کرد. حتی در شرایط کنونی آنها به دنبال رابطه با آمریکا هستند. درخواستی که مکررا از سوی واشنگتن رد میشود. پس حمایت از طالبان به عنوان جنبش اصیل منطقه نیازمند توضیح شفاف و پذیرش مسئولیت است، همانطور که گسترش روابط با طالبان. حال سؤال این است؛ چرا با اینکه جمهوری اسلامی با تحویل سفارت به طالبان و گسترش روابط به گونهای به طالبان مشروعیت داده است (امری که دیگر کشورها از انجام آن ابا دارند) طالبان اما در پی تنش با ایران است؟ درگیری با ایران چه نفعی برای طالبان دارد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به بررسی چند نکته پرداخت:
افغانستان کشوری ورشکسته و عقبمانده است که زیر سایه رژیم طالبان وضعیت آن بدتر شده است. طی دو سال حکومت طالبان مشخص شد که این رژیم هیچ تخصص و توانایی برای بهبود وضعیت اقتصادی ندارد. اگرچه بخشی از این مشکل به نامشروعبودن حکومت آنها و عدم مبادلات تجاری دیگر کشورها با افغانستان برمیگردد، اما بخش عمده آن به دلیل عدم تخصص ملاهای پشتونی است که تنها معیارشان برای کسب کرسیهای قدرت داشتن تحصیلات مذهبی است. تولید ناخالص داخلی افغانستان سال گذشته فقط 14 میلیارد دلار بوده است. بنابراین طالبان درگیری با ایران را سرپوشی برای ناکارآمدیهای خود میداند. جنگ همواره یک نعمت برای حکومتهای ورشکسته بوده تا با پرتکردن حواس مردم بر ناتوانی خود سرپوش بگذارند یا آن را توجیه کنند.
مسئله دیگر انشعاب داخلی طالبان است. در بین اعضای طالبان بر سر کرسیهای قدرت و شیوه حکومتداری همچنان اختلاف و درگیری وجود دارد. اغلب حملاتی که طالبان از آن با عنوان حملات داعش نام میبرد، درواقع درگیری نیروهای طالبان با یکدیگر است. برای نمونه، درگیری بین مولوی داوود با حامیان پسر مولوی هاتفی (رئیس سابق استخبارات هرات) در اواسط فروردین امسال بر سر تصاحب این کرسی بعد از کشتهشدن مولوی هاتفی تلفات زیادی به همراه داشت. چیزی که طالبان آن را به داعش نسبت داد. از سوی دیگر، طالبان با دیگر قومیتها نیز درگیری دارد. نمونه بارز آن حملات علیه دره پنجشیر به رهبری «احمد مسعود»، درگیری با «مخدوم عالم ربانی» یکی از فرماندهان ازبکتبار طالبان در شمال افغانستان، «مولوی مهدی مجاهد» در بامیان، «قاری صلاحالدین ایوبی»، «احسانالله توفان» و... است. طبیعی است برای کشوری که «موزاییک قومیتها» شناخته میشود و دچار ورشکستگی و بحران سیاسی و اقتصادی است و با دیگر قومیتها سر ناسازگاری دارد، جنگ و تنش با ایران میتواند اذهان عمومی افغانها را به سمت درگیری با ایران معطوف کند. این فرصت مناسبی برای طالبان است تا خود را حافظ امنیت و مرزهای افغانستان نشان دهد. در ویدئویی که اخیرا منتشر شده، طالبان برای ممانعت از ورود 2.5 سانتیمتر سیم خاردار به مرز افغانستان در حال بحث با مهندسان نقشهبردار ایرانی هستند. این مسئله بیش از آنکه واقعی باشد حاوی پروپاگاندای کلیشهای است. طالبان میخواهد با این اقدامات نشان دهد که حافظ مرزهای افغانستان است و آنقدر قدرت دارد که از این مسئله کوتاه نیاید. برای نقض این ادعا، میتوان همین جا از طالبان سؤال کرد که اگر 2.5 سانتیمتر قابل بحث است، موضعشان در برابر مرز دیورند چیست؟ و چرا تاکنون سکوت کردهاند؟ این بخش از خاک افغانستان که با خط دیورند جدا شده است، 60 درصد از خاک پاکستان را شکل میدهد.
بنابراین طالبان میخواهد از آب گلآلود هیرمند ماهی ضدایرانی بگیرد و ایدئولوژی ضدایرانی خود را میان قومیتهای دیگر افغان ترویج دهد. جملات کلیشهای آنها که «ایرانیها به ما زور میگویند و افغانها ظلمپذیر نیستند»، مثال بارز تفکرات پوپولیستی طالبان برای ترویج ایدئولوژی ضدایرانی خود است. بدیهی است گروهی که برای رسیدن به قدرت با حملات انتحاری در مدارس و مساجد افغانستان به زنان و کودکان افغان رحم نکرده و «آپارتاید قومیتی» را در افغانستان راه انداختهاند، با قدرتیابی روزافزون خود میتوانند خطری جدی برای ایران باشند. اگر طالبان مشروعیت بینالمللی و قدرت سیاسی-نظامی بیشتری کسب کند، به دردسر بزرگی برای ایران تبدیل خواهد شد. تبعا وارد ائتلافهای ضدایرانی میشود و افغانستان را به پایگاهی علیه ایران تبدیل خواهد کرد. به تعبیری، «آزموده را آزمودن خطاست». پس از واقعه مزارشریف در سال 1377، این دومین بار است که ایران به خاطر اعتمادش به طالبان، قربانی میدهد. این خود نشان میدهد طالبان آنطور که عدهای گمان دارند، تغییر نکرده است. تغییر آنها در مهارت دروغگویی است که همواره در دیپلماسیشان به کار میرود. طالبان اکنون برای خودداری از حقابه هیرمند در حال اجرای «تئوری مرد دیوانه» است که تهران میتواند با بهکارگیری رویکردی خردمندانه و با اهرم دیپلماسی، قدرت خود را به طالبان نشان دهد. درنتیجه، از آنجایی که به نظر میرسد جمهوری اسلامی در پی اصلاح سیاست خارجی خود است، در گسترش روابط با طالبان تجدیدنظر کند، چراکه این سطح از روابط با طالبان، بازی از پیش باخته است.