سیستان؛ قربانی بیابانزایی و خشکسالی
روز 17 ژوئن (27 خرداد) روز جهانی مقابله با بیابانزایی و خشکسالی است. مفاهیم آشنایی که آثار و نتایج آن در جسم و روح مردم استان سیستانوبلوچستان آشکار است. بیابانزایی پدیدهای که با کاهش تولید اراضی آغاز میشود و با تخریب اراضی، فرسایش بادی و مهاجرتهای وسیع انسانی، ابعاد وخیم و فاجعهباری مییابد.
حسین سرگزی؛ دکترای بیابانزدایی، کارشناس منابع طبیعی سیستانوبلوچستان: روز 17 ژوئن (27 خرداد) روز جهانی مقابله با بیابانزایی و خشکسالی است. مفاهیم آشنایی که آثار و نتایج آن در جسم و روح مردم استان سیستانوبلوچستان آشکار است. بیابانزایی پدیدهای که با کاهش تولید اراضی آغاز میشود و با تخریب اراضی، فرسایش بادی و مهاجرتهای وسیع انسانی، ابعاد وخیم و فاجعهباری مییابد. دامنهای از نشانگرهای بیوفیزیکی (تغییرات پوشش اراضی، کاهش تنوع زیستی، کاهش حاصلخیزی خاک، کمبود رطوبت و افزایش فرسایش بادی)، اقتصادی (کاهش بازده تولید غلات، کمبود تولید علوفه، کاهش درآمد خانوار و ورشکستگی بازار)، اجتماعی (افزایش مهاجرت روستا به شهر، تغییر ساختار جمعیت، کاهش همبستگی اجتماعی، کاهش بهداشت و سلامت و افزایش نرخ بیکاری) و سیاسی (کاهش اعتماد به دولت، مناقشات، اعتراضات و برگزاری تجمعات) زنگ خطر وقوع یا تشدید بیابانزایی به حساب میآیند.
محرزترین مثال بیابانزایی و پیامدهای فاجعهبار آن را میتوان در شرق کشور سراغ گرفت. منطقه سیستان در ناحیهای واقع شده که به دلایل مختلفی همچون وابستهبودن تام به آبهای فرامرزی، خشکسالی دورهای و مداوم، وزش بادهای فرساینده، شوریزایی و استفاده مفرط از اراضی، حساس به تخریب زمین و متأثر از پدیده بیابانزایی بوده و در نتیجه به دلیل عوامل اقلیمی و دخالتهای انسانی (بهویژه سدسازیها و اقدامات مهار آب در افغانستان) آسیبهای زیادی متوجه ساکنان و تأسیسات اقتصادی منطقه شده است؛ به طوری که اینک با قطع جریان آب هیرمند و عدم تحقق حقابه ایران، بیم مهاجرتهای وسیع مردم میرود. بیابانزایی نتیجه تأثیر یا برهمکنش عواملی است که به نیروهای پیشران موسوماند. این پدیده بسته به پیشران و شرایط جغرافیایی، میتواند باعث تغییرات قهقرایی عمدتا پایدار در زیستبوم شود. مهار این پدیده مستلزم شناخت نیروهای پیشران آن است. درهمتنیدگی و پراکنش اجتماعات انسانی با عرصههای فرسایشپذیر در دشت سیستان باعث وقوع اشکال مختلف بیابانزایی انسانی و تخریب زمین شده است. در پژوهشی که چند سال پیش انجام شد مهمترین پیشرانهای بیابانزایی و تخریب زمین در سیستان به ترتیب مدیریتی با 38 درصد، بیوفیزیکی با 21 درصد، اقتصادی با 17 درصد، اجتماعی با 15 درصد و سیاسی با هفت درصد سهم مشارکت شناسایی شدند. بهاینترتیب ملاحظه میشود که علیرغم شهرت عوامل طبیعی (خشکسالی، کمبود آب، وزش باد، کمبود پوشش، فقدان سنگفرش بیابانی و...) در منطقه، سهم این عوامل در تخریب سرزمین تنها حدود 20 درصد است.
نتایج این پژوهش نشان داد که مدیریت سیستان منطبق بر نیازهای طبیعت بیابانی منطقه نبوده است. بنا بر اذعان دانشگاهیان، محققان و کارشناسان منطقه، نیمقرن عملیات کنترل و مهار بیابانزایی در سیستان قرین به توفیق نبوده؛ بهطوریکه در منطقه پیشران مدیریتی با درصد بالایی از تأثیرگذاری اختلاف معنیداری با سایر پیشرانها دارد و در این پیشران معیار مدیریت بیابان بهطور معناداری از اهمیت بالاتری برخوردار است، لذا توجه به موضوع مقابله با بیابانزایی و جهتدادن همه اقدامات مدیریتی منطقه با محوریت همزیستی و مدیریت بیابان از مسائل مورد توجه است.
معیارهای پیشرانهای بیوفیزیکی، اقتصادی و سیاسی تفاوت معنیداری با هم ندارند و به عبارتی تأثیرگذاری عواملشان در نمره نهایی این پیشرانها یکسان است؛ اما معیار فرهنگی در پیشران اجتماعی و معیار مدیریت بیابان در پیشران مدیریت با سایر معیارها اختلاف معناداری دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنابراین نزدیککردن دیدگاهها و آموزش برای مردم و مدیران به یک میزان ضروری است.
با نظر به تغییر بسیار شدید شرایط آینده و احتمال وقوع سناریوهای مختلف، به نظر میرسد موضوع مشترک در همه سناریوها روند رو به کاهش آب قابلدسترس در منطقه، روند کاهش جمعیت و افزایش مهاجرت بهویژه مهاجرت نسل جوان، افزایش روند فقر ساکنان، افزایش بیابانزایی و تخریب زمین باشد؛ لذا پرداختن به منابع اشتغال غیروابسته به آب و خاک، لزوم مدیریت جامع با مشارکت همه بخشها، بهرهگیری از اقتصاد دانشبنیان مبتنی بر شبکهسازی و فضای مجازی، لزوم ارتباط دوسویه مرزنشینان و حمایت قاطع و مطمئن دولت از روستاییان ضروری به نظر میرسد. عوامل متعدد تأثیرگذار و عدم قطعیت زیاد و پیچیدگی تأثیر این عوامل در بیابانزایی سیستان لزوم بهکارگیری اقداماتی برای مدیریت در این منطقه را ناگزیر میکند. این روشها فراتر از روشهای معمول بیابانزدایی بوده و مجموعهای از اقدامات قانونی و حقوقی، حاکمیتی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، اجرائی و مدیریتی را دربر میگیرد.
خبرگان و نخبگان معتقدند مهمترین راهبردهای منطقه در زمینه سیاسی (مذاکره و رایزنیهای سیاسی چندجانبه با افغانستان، ایجاد حساسیت جهانی در مورد وضعیت بیابانزایی منطقه، حذف نگاه سیاسی و امنیتی در مدیریت و...) در زمینه اجتماعی (آموزش و نهادسازی اجتماعی و گسترش خدمات اجتماعی و...) در زمینه اقتصادی (سرمایهگذاری در انرژیهای نو، تشویق سرمایهگذاران، بهرهگیری از اقتصاد مرز و...) در زمینه مدیریتی (تجمیع و ادغام وظایف دستگاههای مرتبط به مدیریت آب و خاک، ارتقای سطح اداری مراکز تصمیمگیری منطقه و...) است.