عدم همسویی در قلب نظام سلامت
یکی از موضوعات جدید و نوظهور در دو سال اخیر در سیستم سلامت کشور، عدم همسویی سازمانها و ارگانهای تصمیمگیر در نظام سلامت است. این عدم همسویی به این معنی نیست که در سالهای قبل همه همسو بودهاند و الان ناگهان غیرهمسو شدهاند، بلکه علت هویداشدن این اختلاف وضع پرتلاطم نظام سلامت کشور در سالهای اخیر است.
یکی از موضوعات جدید و نوظهور در دو سال اخیر در سیستم سلامت کشور، عدم همسویی سازمانها و ارگانهای تصمیمگیر در نظام سلامت است. این عدم همسویی به این معنی نیست که در سالهای قبل همه همسو بودهاند و الان ناگهان غیرهمسو شدهاند، بلکه علت هویداشدن این اختلاف وضع پرتلاطم نظام سلامت کشور در سالهای اخیر است. قدیم که وضع پزشکان خوب بود و بخش عمدهای از دانشگاههای علوم پزشکی دستشان به جای جیب پزشکان در جیب مبارک خودشان بود و البته آن زمان که هنوز جارزدن زیرمیزی و فرار مالیاتی پزشکان (آنهم اغلب نادرست) رایج نبود و طبگریزی پزشکان مثل امروز شیوع پیدا نکرده بود، نهادهای تصمیمگیر مرتبط با سلامت سرشان در کار خودشان بود و اصلا با هم کاری نداشتند. وزارت بهداشت، پزشکش را از دانشگاه محل تحصیل میگرفت، میفرستاد طرح، پولش را میداد، در پایان طرح پزشک را مرخص میکرد و میسپرد به نظام پزشکی. این نهاد هم در اسرع وقت با احتساب سوابق و امتیازات، برای دکتر تازهنفس و پرامید خود پروانه مطب صادر میکرد و نهایتا یک پزشک جدید به بدنه فعال جامعه اطبا اضافه میشد. همانطور که اگر سلامت کلی بدن به هم بریزد اعضا و جوارح پیکر آدمی نسبت به هم ساز مخالف میزنند و گاهی سیستمی به جان سیستم دیگر میافتد، بههمریختن مسیر فوقالذکر در ورود پزشکان به بازار کار هم گاهی نهادهای مهم سلامت کشور را به ورطه لجولجبازی با هم کشانده است. همین سیر ورود پزشکان به بازار کار را از اول مرور میکنیم، اما به شکل امروزی و معیوبش. پزشک تازه فارغالتحصیلشده بعضا میتواند با رانت پدری و مادری دو روز بعد از فارغالتحصیلی بدون یک روز طرح و خدمت سر از آمریکا و اروپا درآورد. آنهایی که میرسند دست وزارت نیز دو تکه میشوند؛ عدهای در بهترین مراکز و شهرها خدمت میکنند که بلکه همان خدمت کجدار و مریز را هم نمیکنند و دسته دوم که کسی را ندارند، به مثابه گوشت قربانی برای جورکشی رفقای رانتی سر از ناکجاآباد درمیآورند و تا چشمشان را باز میکنند، خود را همبستر مار و عقرب مییابند، با ماهی ۱۲ میلیون حقوق و کارانهای عقبافتاده یا شاید اصلا «کی داده کی گرفته». این قشر سرخورده در برگشت از طرح (البته اگر با وضع جادهها و ماشینها و رانندهها زنده برگردند، کمااینکه در این سالها چند نفر از همکاران در همین رفتوآمدها جان خود را از دست دادهاند)، با هزارتوی بیسروته از حق بیمه و مالیات روبهرو میشوند که خلاصهاش این است که بیمه میگوید «اگه میتونی بیا پولت رو بگیر» و اداره مالیات میگوید «نیا پولت را پس نمیدهیم!». خلاصه پزشک یا میزند به دل طب زیبایی زیرزمینی یا میزند به در و دیوار سفر به کشورهای اطراف و بعضا دورتر. در این میان نظام پزشکی، حداقل به شکل ظاهری، برای تسهیل پروانه و تشویق پزشکان کارهایی مثل افزایش تعرفه و کاهش امتیاز پروانه مطب و بازگذاشتن دست پزشکان برای انجام کارهای مختلف در مطب را در دستور کار قرار میدهد که یک هفته بعدش با یک نامه از یک ارگان دیگر تصمیمگیر مواجه میشود که اصلا نظام پزشکی چه کاره است و ما تعیین میکنیم پزشکان چه کنند و چه نکنند. و این همان نقطه نوظهور عدم همسویی نهادهای اصلی نظام سلامت است که معلول یک چرخه آسیبدیده است و خود این چرخه آسیبدیده هم معلول اقداماتی است که حداقل یک دهه است کلید خوردهاند و متأسفانه همچنان بعضی خصوصا در رسانه با قدرت بر این آتش بنزین میریزند و خواسته یا ناخواسته پزشکان و مردم را در مقابل هم قرار میدهند. بعید است این عدم همسویی به وضع موجود کمکی کند و امید است بار دیگر با بهبود بعضی مسیرهای معیوب، شاهد همدلی در دل نظام سلامت باشیم.