عقبماندگی رسانههای سنتی در نگهداشت سلامت جامعه
دست خالی رسانه در راهبری تغییرات اجتماعی
تغییرات اجتماعی پدیدهای است جمعی ناشی از تعامل مجموعهای از عوامل که خود متأثر از کنشها و واکنشهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، محیطی و... بوده و بخش بزرگ و مهم جامعه را دربر میگیرد. به عبارتی میتوان حتی تاریخ یک جامعه را بر اساس برخی از تغییرات اجتماعی به دورههای مختلف تقسیم کرد؛ چراکه ساختاریبودن، ثبات و مداومت از ویژگیهای تغییرات اجتماعی است.
تغییرات اجتماعی پدیدهای است جمعی ناشی از تعامل مجموعهای از عوامل که خود متأثر از کنشها و واکنشهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، محیطی و... بوده و بخش بزرگ و مهم جامعه را دربر میگیرد. به عبارتی میتوان حتی تاریخ یک جامعه را بر اساس برخی از تغییرات اجتماعی به دورههای مختلف تقسیم کرد؛ چراکه ساختاریبودن، ثبات و مداومت از ویژگیهای تغییرات اجتماعی است.
از ابتدای پیدایش جوامع بشری که بر مبنای اجتماع انسانها برای یک زیست جمعی بود، تغییرات اجتماعی امری اجتنابناپذیر بلکه لازمه زیست جمعی بوده است. چه ضرباهنگ این تغییرات با یک روند کند که ویژگی جوامع سنتی بود و چه با شتاب و فراگیری در جوامع مدرن باشد، در هر صورت گویا یک جبر تاریخی و یک امر محتوم است که باید آن را پذیرفت و ضمن شناخت قواعد آن به جای مقابله بیحاصل به مصالحه مدبرانه با آن نشست.
اما تغییرات اجتماعی ریشه در عوامل بسیار دارد که در این میانه میتوان برای رسانه و محصولات آن دو نقش پیروی و راهبری در ساختار تغییرات در نظر گرفت. به تعبیری دیگر میتوان گفت رسانه هم علت و هم تابعی از معلولات تغییرات اجتماعی است. هرچند نسبت این دوگانگیها و میزان اثربخشی رسانه بر تغییرات اجتماعی یا اثرپذیری آن، بستگی به هژمونی رسانه و مدیریت راهبردی و سیاستگذاریهای حاکمیت که چشمانداز رسانههای رسمی کشور را چگونه طراحی میکنند دارد یا اینکه چه نقشی برای رسانه در شاکله قدرت و حکومت در نظر گرفتهاند.
استفان مور، جامعهشناس آمریکایی تغییر اجتماعی را تغییر در الگوهای رفتاری و فرهنگ که شامل هنجارها و ارزشها میشود تعریف میکند. این همان نقطهای است که نقش رسانه به عنوان یکی از آبشخورهای فکری جامعه در تعیین هنجارها و تبیین ارزشهای اجتماعی و الگوهای رفتاری اهمیت پیدا میکند. نکته مهم این است که امروزه با پیشرفت تکنولوژیهای نوین ارتباطی بر بستر اینترنت و موبایل عملا با دو نوع رسانه مواجه هستیم. رسانههای رسمی که ساختاری مشخص و عملکردی قاعدهمند دارند که نوعی تعهد و مسئولیت اجتماعی را بر دوش خود احساس میکنند و در سوی دیگر رسانههای غیررسمی که امروزه به موازات رسانههای رسمی و گاه بسیار جلوتر از آنها پیش میروند و خوراک فکری و خبری برای جامعه تولید میکنند.
وقتی رسانه رسمی از نقش خود به عنوان یکی از علل ایجاد تغییرات اجتماعی عقب میماند این رسانههای غیررسمی هستند که جریان تغییرات اجتماعی را مدیریت میکنند و در یک فضای دوگانه، عنان جامعه را به دست میگیرند و این شاید شروع بحران برای حاکمیت یک جامعه باشد؛ چراکه در جریان تغییرات اجتماعی نهتنها شناخت واقعی از جامعه و اقبال آنان را از دست میدهند، بلکه مهمترین عامل پیشبرد اهداف کلان حکمرانی یعنی افکار عمومی را نیز همراه خود نخواهند داشت.
رسانه که به نوعی شاکله فکری جامعه را مدیریت میکند وقتی واقعیتهای اجتماعی را نادیده بگیرد و همچنان در فضای توأم با سانسور و نادیدهگرفتن تغییرات ملموس جامعه حرکت کند، نهتنها از دایره تصمیمسازی برای مخاطب عقب میماند، بلکه در گردباد بحرانهای اجتماعی و در ادای تعهد خود به ارزشهای اصیل و نگهداشت صحیح آنها در این کوران شکست خواهد خورد؛ کمااینکه موجب تسریع در روند تغییراتی خواهد شد که لزوما همیشه به نفع جامعه نیست.
پایینآمدن روزافزون نمودار اقبال مخاطبان به رسانههای رسمی، یکی از نشانههای همین بحران است. فارغ از هرگونه قضاوتی میتوان این هشدار را داد که وقتی جریان تغییرات اجتماعی درک نشود و رسانههای رسمی برای این تغییرات برنامهای نداشته باشند و حتی گاه همصدا با بخشی از جریان خاص به انکار و تحریف آن بپردازند، بحرانهایاجتماعی ازجمله بحران هویت، کاهش مشروعیت سیستم اجرائی، خروج سرمایههای اجتماعی، بهوجودآمدن زمینه نابرابریهای اجتماعی، ترویج آنارشیسم و... شروع خواهند شد.