|

تاریخ و فراموشی

«ساحره» اولین اثری است که از گئورگ دراگمان، نویسنده معاصر رومانیایی-مجارستانی، به فارسی منتشر شده است. «ساحره» که در واقع سومین رمان این نویسنده به شمار می‌رود با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی در نشر نو به چاپ رسیده است. دراگمان که به جز نویسنده به عنوان مترجم هم شناخته می‌شود، در سال 1973 در رومانی متولد شد.


تاریخ و فراموشی

شرق: «ساحره» اولین اثری است که از گئورگ دراگمان، نویسنده معاصر رومانیایی-مجارستانی، به فارسی منتشر شده است. «ساحره» که در واقع سومین رمان این نویسنده به شمار می‌رود با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی در نشر نو به چاپ رسیده است. دراگمان که به جز نویسنده به عنوان مترجم هم شناخته می‌شود، در سال 1973 در رومانی متولد شد. اما در کودکی به همراه خانواده‌اش رومانی را ترک کرد و به مجارستان پناهنده شدند و رمان‌هایش را هم به زبان مجاری می‌نویسد. خود او درباره مهاجرت در کودکی‌اش نوشته: «آن زمان پانزده سالم بود. این مهاجرت برای ما یک جور آزادی به شمار می‌آمد. گرچه مجارستان هنوز کشوری کاملا آزاد نبود، من آن را آزاد می‌دیدم. به چشم خانواده‌ام، مجارستان آن روزها سرزمین آزادی بود. چند هفته‌ای طول کشید تا فهمیدم این آزادی هم حد و حدودی دارد. سپس رژیم شوروی سقوط کرد. پانزده سالگی برای من دوران سرخوشی بود: مجارستان آزاد شده بود و من عاشق زنی بودم که بعدها شد همسرم... فکر می‌کنم توانم هنوز هم از همان سال‌ها می‌آید».

آن‌طورکه مترجم «ساحره» در یادداشت کوتاهش در ابتدای کتاب توضیح داده، دراگمان تمام دوران تحصیلاتش را در مجارستان می‌گذراند و از دانشگاه بوداپست دکترای ادبیات مدرن انگلیسی می‌گیرد. او در عرصه ترجمه آثاری از ساموئل بکت، جیمز جویس، یان مک‌ایونن و اروین ولش را به زبان مجاری برگردانده است. او در جایی گفته برای داستان‌نویسی بهتر است ابتدا به سراغ ترجمه رفت: ترجمه مدرسه‌ای مفید برای نویسندگی است!

اولین رمان دراگمان در سال 2002 با عنوان «کتاب تخریب» منتشر شد که جایزه‌ای معتبر هم به دست آورد. سه سال بعد او دومین رمانش را با نام «شاه سفید» منتشر کرد که این نیز با اقبال خوبی مواجه شد و در بیش از 20 کشور ترجمه و منتشر شده است. «ساحره» سومین رمان دراگمان به شمار می‌رود که در سال 2014 به زبان مجاری منتشر شد و نسخه فرانسوی آن را انتشارات گالیمار در سال 2018 روانه بازار کرد.

«ساحره» روایتی است از رومانیِ پس از چائوشسکو گرچه در آن به صورت مستقیم حرفی از دیکتاتور به میان نیامده است. «شاه سفید» نیز در رومانی می‌گذرد یعنی کشوری که دراگمان سال‌هاست آن را ترک کرده. خود او درباره این دو اثر و انتخاب رومانی برای مکان داستان‌ها نوشته: «این رومانی‌ای است که من خلق کرده‌ام. اگر روی نقشه جغرافیا دنبالش بگردید پیدایش نمی‌کنید. قصد نداشتم کتابی تاریخی بنویسم. من درباره کودکی‌ام نوشته‌ام، منتها کودکی‌ای که بازتولید شده. می‌خواستم درمورد چیزی بنویسم که خیلی خوب می‌شناسمش: سرزمین مادری‌ام. سال‌ها غصه کشورم را می‌خوردم و نمی‌توانستم به آن برگردم. با رمان‌هایم ویرانش کردم و دوباره ساختمش. روزی که فهمیدم باید آنجا را ترک کنم تصمیم گرفتم وطنم را در قلبم زنده نگه دارم. هر روز سعی می‌کردم خیابانی را به یاد بیاورم و فکر می‌کنم همین بازی از من نویسنده ساخت.... بیست سال خواب این سرزمین را دیدم».

راویِ «ساحره»، دخترکی سیزده ساله است به نام اِما که با روایت روزمرگی‌هایش در کنار مادربزرگی که تازه به وجود او پی برده، قصه رومانی سال‌های 1990 را نقل می‌کند که شبه‌دموکراسی در آنجا سربرآورده است. داستان در این فضا می‌گذرد و وقایع غیرعادی از زبان راوی عادی جلوه می‌کنند. داستان واقع‌گرایی شگفت‌انگیزی دارد که به گفته مترجم اثر، بازگردانی است از بحث‌های فلسفی پل ریکور: خاطره و تاریخ و فراموشی و نیز مصیبت و حقیقت و آزادی. راوی این داستان، اِما، استعاره‌ای است از جامعه‌ای در حال گذار که انسان‌ها و موقعیت‌های اطرافش را مورد پرسش قرار می‌دهد. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «بیدار که می‌شوی می‌فهمی بالاخره خوابت برده. تصور می‌کنی با صدای آوازی بیدار شده‌ای، خواب دیده‌ای کسی ترانه غم‌انگیز می‌خواند و بعد که چشم‌هایت را باز می‌کنی می‌دانی خواب ندیده‌ای، این صدا از بیرون می‌آید، از خیابان، از پشت پنجره‌های بسته و پرده دوتکه کشیده شنیده می‌شود و آواز نیست، فقط آواز نیست. نمی‌خواهی بشنوی، نمی‌خواهی ببینی، نمی‌خواهی از تخت بیرون بروی، نمی‌خواهی بلند شوی، نمی‌خواهی پرده دوتکه را کنار بزنی تا نگاهی به خیابان بیندازی و با وجود این بلند می‌شوی و می‌روی سمت پنجره و به بیرون نگاه می‌کنی. هنوز روز نشده، همه‌چیز سرد است و خاکستری، آسمان، آسفالت، درخت‌ها، همه‌چیز».