|

در آرزوی موزه مار و عقرب

اسمش را شنیده بودم از دوستی اما بیش از اسمی و اعتباری که تمجید دوستی از او برایم داشت، چیزی دیگر نمی‌دانستم. شاید برای شما عجیب باشد اما من چندسالی است که از این‌طور چیزها تعجب نمی‌کنم؛ از وقتی که پسر نوجوانم به مارها، خزندگان، عقرب‌ها و عنکبوت‌ها علاقه‌مند شده است و چنان جزئیاتی از انواع و اقسام این جانوران در اختیارمان می‌گذارد که ما مارهراس‌ها و عقرب‌ترس‌ها و مارمولک‌گریزها را هم جذب می‌کند.

در آرزوی موزه مار و عقرب

اسمش را شنیده بودم از دوستی اما بیش از اسمی و اعتباری که تمجید دوستی از او برایم داشت، چیزی دیگر نمی‌دانستم. شاید برای شما عجیب باشد اما من چندسالی است که از این‌طور چیزها تعجب نمی‌کنم؛ از وقتی که پسر نوجوانم به مارها، خزندگان، عقرب‌ها و عنکبوت‌ها علاقه‌مند شده است و چنان جزئیاتی از انواع و اقسام این جانوران در اختیارمان می‌گذارد که ما مارهراس‌ها و عقرب‌ترس‌ها و مارمولک‌گریزها را هم جذب می‌کند.

 

این اشتیاق او ما را با گوشه‌هایی از این مرز‌وبوم آشنا کرده است که پیش‌تر از آن اطلاعی نداشتیم. شب‌هایی تاریک و شب‌هایی مهتابی را در بیابان‌ها، کوه‌ها و کویرها با هم گز کرده‌ایم و شکلی از حیات را زیر نور چراغ یووی دیده‌ایم که خبری از آن نداشته‌ایم و مهم‌تر از این با آدم‌هایی آشنا شده‌ایم که با همه اعتبار و وزن علمی‌شان نامی از آنان را نشنیده بودیم.

چند هفته پیش می‌خواستیم خانوادگی به خراسان برویم، کیان گفت: بابا دکتر رستگار‌پویانی را می‌شناسی؟ گفتم چقدر اسمش آشناست. بعد یادم افتاد که دوستی نامی از او برده بود به مناسبتی اما بیش از این چیزی نمی‌دانستم. کیان گفت: چطوری نمی‌شناسی؟ مقاله‌هایش در جهان خیلی معتبر است و خیلی به آنها استناد می‌شود.

آشنایی من با او از همین‌جا شروع شد و بعد خانم دکتر از استادان دانشگاه حکیم سبزواری واسطه آشنایی‌مان شد و ساعت چهار صبح از تهران راه افتادیم که پیش از تعطیل‌شدن دانشگاه برسیم سبزوار. ظهر من و کیان میهمان دکتر «اسکندر رستگارپویانی» شدیم، در اتاق کوچکش در دانشگاه حکیم سبزواری.

استادی دانشگاه کار داوطلبانه نیست و این ستون به معرفی افراد و نهادهایی اختصاص دارد که کار داوطلبانه انجام می‌دهند. اما کاری که برخی از استادان دانشگاه در تولید علم و پشتیبانی از علاقه‌مندان انجام می‌دهند، بیش از کار موظفی‌شان و نوعی کار داوطلبانه است.

اسکندر رستگارپویانی یکی از بزرگ‌ترین خزنده‌شناسان ایران و شاید جهان باشد. شناسایی دنیای جذاب خزندگان ایران و گردآوری گونه‌های مختلف از سراسر ایران و مطالعه روی آنها و نوشتن مقالات انگلیسی درباره محیط زیست جانوری ایران به‌ویژه خزندگان و راهنمایی و آموزش نسلی تازه از جوانان علاقه‌مند به این موضوعات از او چهره‌ای ویژه ساخته است.

قرار بود دیداری کوتاه داشته باشیم، اما دیدارمان به خاطر خلق‌وخوی بی‌نظیر استاد طولانی شد. او متولد کرمانشاه است اما ۲۷ سال است در دانشگاه حکیم سبزواری به تدریس، مطالعه و پژوهش مشغول است. بخش‌های زیادی از خراسان و منطقه‌های دیگر ایران را خودش یا با همراهی دانشجویانش پایش کرده و گونه‌های مختلف خزندگان را شناسایی و درباره‌شان مطالعه کرده است. هرکس در هر جای ایران و جهان که در زمینه خزندگان پژوهش می‌کند، می‌تواند روی همراهی و پشتیبانی بی‌دریغ او حساب کند.

ساعتی را که در حضور او بودیم، من شیفته خلق‌وخوی او شدم، به‌ویژه که با یک نوجوان ۱۵-۱۶ساله چنان جدی و مسئولانه گفت‌وگو می‌کرد و چنان بی‌دریغ راهنمایی‌ و تشویقش می‌کرد که منی که سال‌ها کارم با نوجوانان بوده، شگفت‌زده می‌شدم.  البته من خیلی از بحث‌های علمی‌شان سر در‌نمی‌آوردم اما برای دیدن اشتیاق نیازی به سر در‌آوردن از آن بحث‌ها نبود. بعد از گفت‌وگو ما را دعوت کرد که از آزمایشگاهی که به همت او و دانشجویانش فراهم شده است، دیدن کنیم. من که چندان علاقه‌ای به مارها و مارمولک‌ها ندارم، از این همه تنوع شگفت‌زده شده بودم اما کیان چنان ذوق‌زده بود که زمان را فراموش کرده بود. گونه‌های مختلف مارمولک‌ها و مارها که شناسایی و طبقه‌بندی شده بودند و گونه‌های مختلفی که در انتظار فرصتی برای طبقه‌بندی بودند.

او به گفته خودش بزرگ‌ترین مجموعه مارها و خزندگان را گرد آورده است. نه کسی او را به این کار مجبور کرده بود و نه در ازای آن امتیازی گرفته بود، تنها اشتیاق به دانش و انتقال دانش عامل این کار است و پشتکار مردی که ۲۷ سال است درباره خزندگان ایران پژوهش می‌کند و می‌نویسد. این مجموعه می‌تواند به یکی از جذاب‌ترین موزه‌های آموزشی کشور تبدیل شود. این مجموعه هرجای دیگری بود، اکنون به موزه‌ای علمی تبدیل شده بود که هم در آموزش مؤثر بود و هم به نوعی از گردشگری علمی کمک می‌کرد.

من اگر در شهرداری و شورای شهر سبزوار یا نهادهای دیگر آن کاره‌ای بودم، این فرصت را برای تبدیل سبزوار به قطب نوعی از گردشگری علمی با این سرمایه از دست نمی‌دادم. می‌دانم که دانشگاه‌ها درحال‌حاضر آن‌قدر مشکل دارند که بعید است چنین پروژه‌هایی در اولویتشان باشد، اما شاید با سرمایه‌گذاری بخش خصوصی، شهرداری یا سرمایه‌گذاری مردمی و مدنی بتوان این موزه را در آنجا ساخت.