|

کنکاشی بر چالش‌های مرجعیت رسانه

احیای هژمونی رسانه در افول ژورنالیسم سنتی

‌ مرجعیت رسانه یکی از مفاهیم اساسی و بنیادین حوزه ژورنالیسم است و به همان میزان که دستیابی به این نقطه مطلوب برای رسانه‌ها امری سخت و مستلزم فرایندی حرفه‌ای است، تداوم و نگهداشت آن نیز به‌مراتب سخت‌تر و پروسه‌ای همیشگی خواهد بود. مرجعیت رسانه را می‌توان اعتبار، ارزش و سرمایه یک رسانه دانست. این‌گونه نیز میزان اقبال، مراجعه و در نهایت باورپذیری رسانه از سوی مخاطبان را می‌توان تحت عنوان «مرجعیت رسانه» یاد کرد.

‌ مرجعیت رسانه یکی از مفاهیم اساسی و بنیادین حوزه ژورنالیسم است و به همان میزان که دستیابی به این نقطه مطلوب برای رسانه‌ها امری سخت و مستلزم فرایندی حرفه‌ای است، تداوم و نگهداشت آن نیز به‌مراتب سخت‌تر و پروسه‌ای همیشگی خواهد بود. مرجعیت رسانه را می‌توان اعتبار، ارزش و سرمایه یک رسانه دانست. این‌گونه نیز میزان اقبال، مراجعه و  در نهایت باورپذیری رسانه از سوی مخاطبان را می‌توان تحت عنوان «مرجعیت رسانه» یاد کرد.

اعتبار هر رسانه به میزان مرجعیت آن در انتشار اخبار و اطلاعات و اقبال عموم مخاطبان نسبت به آن است. ازاین‌رو ازدست‌رفتن مرجعیت برای رسانه مترادف با پایان عمر آن خواهد بود. این نکته را باید اضافه کرد که وسیله ارتباط جمعی حتی اگر ظاهری پرکار و جدی داشته باشد و در کمیت مخاطبانش خللی وارد نشده باشد، باز هم بدون مرجعیت اثری بر جا نخواهد گذاشت.

با ظهور رسانه‌های نوین، رسانه سنتی با رقیب جدیدی مواجه شد که مفهوم و اعتبار مرجعیت آن را با چالشی جدی مواجه کرد؛ رسانه‌هایی که به واسطه آن هیچ داده اطلاعاتی از چشم تیزبین میلیون‌ها شهروند‌-خبرنگار پنهان نمی‌ماند و مخاطبان در کمترین زمان ممکن اطلاعات مختلف را از هزاران منبع اطلاعاتی دریافت می‌کنند و این در حالی است که کماکان برخی رسانه‌های رسمی و سنتی به دنبال دروازه‌بانی در عرصه خبر و روتوش اطلاعات بر مبنای سلیقه مدیرانی هستند که مهم‌ترین دغدغه آنان بیش از آنکه توجه به افق‌های روشن برای جامعه باشد، حفظ صندلی مدیریتی است.

در جهان امروز یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های رسانه در بحث مرجعیت را می‌توان سرعت بالای تغییرات اجتماعی عنان‌گسیخته در سطح جهان عنوان کرد. این تغییرات گسترده اجتماعی در بسیاری از موارد حتی کلان‌روایت‌های رسانه‌های رسمی (در همه انواع و اشکال) را به چالش کشیده‌اند که این امر خود زمینه‌ساز شکاف معرفتی نسل امروز و نسل دیروز و در نهایت گسست اجتماعی و گرایش‌نداشتن این نسل به پیوندهای اجتماعی و فرهنگی با جامعه شده است.

با رجوع به نظریه «بقای اصلح» اسپنسر می‌توان گفت رسانه نیز به‌عنوان یک سازمان و جریان اجتماعی، اگر همسو با تغییرات اجتماعی و تنوع افکار عمومی، راهبردهای پیشرو خود را تدوین و تبیین نکند، بی‌شک رفته‌رفته دچار مرگ هویتی خواهد شد.

البته چالش مرجعیت رسانه را از این منظر نیز می‌توان بررسی کرد که از نگاه عموم مردم، رسانه در نظام مدیریتی بخشی از ابزار حاکمیت است. افزایش انتقاد عمومی از عملکرد برخی از دولتمردان به‌ویژه در سال‌های اخیر نیز مزید بر علتی برای طرد رسانه‌های رسمی از سوی مردم شده است؛ چرا‌که همان نگاهی که رسانه را ابزار حکمرانی می‌داند، سعی در دوری از این فضا دارد؛ پس تلاش می‌کند اخبار و مطالب مورد نیازش را از رسانه‌هایی دریافت کند که خارج از چارچوب رسمی هستند و این همان نقطه آسیب‌زاست که نه‌تنها دولت متضرر می‌شود، بلکه عنان جامعه نیز به دست گروهی می‌افتد که لزوما بنای تعهد به ارزش‌های ملی و فرهنگی ما را ندارند.

مرجعیت رسانه، مفهومی است که با اعتماد اجتماعی به‌عنوان عنصری مهم در مطالعات افکار عمومی ارتباطی عمیق دارد. در حقیقت این مهم در حکم خروجی مطمئن برای تخلیه انرژی نامطلوب جامعه است تا در مواقع بحران بتواند با مدیریت سلوک اجتماعی، کشور را از پراکندگی اطلاعات، ترویج ناآگاهی و رفتارهای منتج از آن که حتی پیش‌بینی‌ناپذیر است، نجات دهد. امروز گرایش بخشی از جامعه به انتخاب شبکه‌های ماهواره‌ای، سایت‌ها و صفحات اینترنتی و موبایلی برای دریافت اطلاعات رسانه‌ای مورد نیاز را می‌توان در نتیجه ازدست‌دادن مرجعیت رسانه‌های داخلی دانست که البته زنگ هشدار جدی برای افول کامل رسانه‌های رسمی کشور است.