|

یون فوسه در زبان فارسی

سایه‌های فوسه

در نیمه‌ آغازین دهه نود میلادی، یک گروه تئاتر سوئدی نوشتن نمایش‌نامه‌ای را همراه با پیش‌پرداخت ناچیزی به یون فوسه، شاعر و نویسنده نروژی سفارش داد. یون فوسه تا آن زمان‌ نه‌تنها هیچ نمایشی ننوشته بود بلکه دل خوشی هم از تئاتر نداشت.

سایه‌های فوسه

پانیذ زرتابی: در نیمه‌ آغازین دهه نود میلادی، یک گروه تئاتر سوئدی نوشتن نمایش‌نامه‌ای را همراه با پیش‌پرداخت ناچیزی به یون فوسه، شاعر و نویسنده نروژی سفارش داد. یون فوسه تا آن زمان‌ نه‌تنها هیچ نمایشی ننوشته بود بلکه دل خوشی هم از تئاتر نداشت. دو هفته بعد، فوسه نمایش‌نامه‌ای کم‌حجم به دست گروه تئاتری سوئدی رساند. این نمایش‌نامه اولین اثر یون است که در سال 1996 نوشت و بعد از آن بیش از سی نمایش‌نامه از او منتشر شد که دست‌کم به چهل زبان زنده دنیا ترجمه شده‌اند. این روایت محمد حامد در مقدمه «دختر با بارانی زرد و نُه نمایش‌نامه دیگر» است که اخیرا از فوسه منشر شده‌اند. حامد همچنین اشاره می‌کند که بعد از انتشار نمایش‌نامه‌های فوسه بخت با او یار شده و نمایش‌هایش یکی پس از دیگری بر صحنه‌های شهرهای جهان می‌درخشند. نام یون اینک در کنار شکسپیر و چخوف و ایبسن و استریندبرگ و بکت و پینتر قرار گرفته است. یون فوسه متولد سال 1959 در غرب نروژ است، در برگن به مدرسه و دانشگاه رفته و دانش‌آموخته رشته‌های جامعه‌شناسی و فلسفه است. او تاکنون جوایز متعددی از‌جمله جایزه بزرگ ایبسن را از آن خود کرده و امسال نیز جایزه معتبر نوبل ادبیات را به فهرست جوایز خود اضافه کرد. محمد حامد ترجمه‌هایش از آثار نمایشی فوسه را با انتشار نمایش‌نامه‌های «شب آوازهایش را می‌خواند» و «فرزند» در جلد نخست «مجموعه نماشی یون فوسه» در انتشارات نیلا آغاز کرد و در ده جلد عمده آثار نمایشی فوسه را منتشر کرد. جلد دهم این مجموعه شامل سه نمایش‌نامه ازجمله نمایش مشهور «کسی می‌آید» است. «دختر با بارانی زرد و نُه نمایش‌نامه دیگر» ترجمه اخیر محمد حامد از یون فوسه است که دو سال پیش از سوی انتشارات شباهنگ منتشر شد و نکته اینجاست که حامد تمام این آثار را از زبان اصلی آن به فارسی برگردانده و یون فوسه نیز به ‌واسطه دوستی آنان در روند ترجمه‌ها در کنار او بوده است تا در فهم مترجم از اثر او را یاری کند. از یون فوسه ترجمه‌های دیگری هم به فارسی در دست است؛ «کسی می‌آید» با ترجمه تینوش نظم‌جو که نخستین بار سال 1387 در نشر نی منتشر شد و رمان «آلیس پای آتش» که پاییز 1400 با ترجمه حسام امامی در نشر چشمه منتشر شد. نظم‌جو در مقدمه خود بر کتاب، به سبک یون فوسه از دید خود این نویسنده اشاره می‌کند و از او نقل می‌آورد که درباره تئاترش می‌نویسد: «خیلی زود، من در ادبیات صدایی متناقض کشف کردم که حضور داشت اما خودش چیزی نمی‌گفت. بسیار غریب است اما به‌ نظرم می‌آمد که از متونِ ناب ادبی، صدایی بیرون می‌آمد که هیچ‌چیز مشخصی نمی‌گفت، اما حضور داشت، مانند چیزی که می‌توانیم بشنویم، مانند سخنی بدون کلام که از دوردست می‌آید. و اما آن‌چه مرا شگفت‌زده می‌کرد این بود که این صدا فقط از متون ادبی بیرون می‌آمد. به همین دلیل من به این صدا می‌گویم: صدای ادبیات یا صدای نوشتار». امامی نیز در مقدمه ترجمه‌اش از رمان «آلیس پای آتش» به ویژگی آثار فوسه اشاره می‌کند که «به نثرش محدود نیست» و به مضمون محوری آثار فوسه که «نشخوار اندوه و ملال در بستر زمان ذهنی شخصیت‌هایی است که به دوار افتاده» و مثل شخصیت‌های بسیاری از بزرگان ادبیات «سایه‌هایی از خود اویند که با واریاسیون‌هایی در آثار او حاضر می‌شوند». از دیگر ترجمه‌های آثار یون فوسه می‌توان به رمان «روز و شب» ترجمه اردشیر اسفندیاری در نشر پرسمان و کتابی درباره نمایش‌نامه‌نویسی فوسه با عنوان «آن تاریکی درخشان» نوشته لیف سارن، ترجمه صنم نادری در انتشارات عنوان اشاره کرد. شماره 6 «دفترهای تئاتر نیلا» نیز به یون فوسه اختصاص داشت که در آن آثار و گفتارهایی از ادوارد آلبی، پازولینی، یون فوسه، سوزان هارلو و حمید احیاء، محمد چرم‌شیر، محمد رضایی‌راد، فرهاد مهندس‌پور و سهیلا نجم آمده است.