|

جریان‌شناسی مقاومت افغانستان به همت انجمن علمی مطالعات صلح ایران و بنیاد شهید احمدشاه مسعود در دانشگاه خوارزمی برگزار شد

افغانستان؛ از مقاومت شورشی تا مقاومت ایدئولوژیک

آنچه امروز با عنوان جبهه مقاومت ملی در افغانستان یاد می‌شود، از زمانی شروع و به یک جریان و گفتمان تبدیل شده که در ۲۸ سال گذشته در برابر طالبان اقدام به مبارزه چه در قالب مبارزه سخت و چه مبارزه نرم کردند.

افغانستان؛ از مقاومت شورشی تا مقاومت ایدئولوژیک

 آنچه امروز با عنوان جبهه مقاومت ملی در افغانستان یاد می‌شود، از زمانی شروع و به یک جریان و گفتمان تبدیل شده که در ۲۸ سال گذشته در برابر طالبان اقدام به مبارزه چه در قالب مبارزه سخت و چه مبارزه نرم کردند. اگرچه سابقه مقاومت در افغانستان عموما از قرن ۱۹ و آغاز استعمارگری انگلستان بر این کشور شروع شده، با این حال اوج جریان مقاومت به حضور طالبان برمی‌گردد. از ‌این‌رو جریان‌شناسی مقاومت در افغانستان محور موضوع برگزاری همایش علمی با همکاری نهادهای علمی از افغانستان، ایران، روسیه، ترکیه، هندوستان، تاجیکستان و پاکستان بود که به همت انجمن علمی مطالعات صلح ایران و بنیاد شهید احمدشاه مسعود در دانشگاه خوارزمی برگزار شد. به گفته کارشناس و پژوهشگر مطالعات آسیای جنوبی، آنچه تاریخ مقاومت در افغانستان نشان می‌دهد، مقاومت در افغانستان همواره در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی بوده است. به باور پیرمحمد ملازهی «شورش» شکلی از مقاومت در افغانستان بود که در روند جریان‌های فکری تبدیل به «ایدئولوژی» در برابر ناسیونالیسم پشتونی می‌شود که دیگر قوم‌ها را بر‌نمی‌تابد. ملازهی در ادامه این‌گونه بیان می‌کند که با نگاهی کلی می‌توان گفت افغانستان سه دوره مقاومت در برابر استعمار ـ‌قرن نوزدهم در برابر انگلستان، قرن بیستم در برابر شوروی سابق و قرن ۲۱ در برابر آمریکا‌ـ‌ را تجربه کرده و همچنین در حوزه داخلی مقاومت در مقابل دو شکل از استبداد یعنی انحصارطلبی قدرت پشتون و انحصارطلبی ایدئولوژی ادامه حیات می‌دهد. با این حال آنچه امروز در حیات سیاسی و اجتماعی افغاستان قابل مشاهده است، وجود جریان‌های گوناگون مقاومت بوده که به گفته کارشناسان ۱۴ گروه مقاومت وجود دارد که بر اساس اظهارات قاسم عرفانی، رئیس مؤسسه تحقیقات صلح و توسعه کابل، امروز دیگر مقاومت مسلحانه نبوده و اشکال مختلفی داشته و یکی از مهم‌ترین جریان‌های مقاومت در افغانستان، مقاومت زنان است که باید به رسمیت شناخته شود. جریان‌شناسی مقاومت در افغانستان چندان بدون آسیب‌شناسی نبوده است. به گفته عبدالرزاق احمدی، استاد دانشگاه هرات، مهم‌ترین عامل آسیب‌شناسی جریان مقاومت در افغانستان، باورها و اعتقادات دینی مردم برای مقاومت، نبود رهبری هوشمندانه و کشمکش‌های طایفه‌ای برای شکل‌گیری حکومتی با‌ثبات و همچنین مشکلات کنونی در بُعد خارجی و تنش‌های افغانستان و پاکستان و در نهایت ایجاد قوه قهریه و ایجاد استبداد و استعمار داخلی از قرن ۱۹ تا به امروز است.

افغانستان؛ پیشگام مقاومت در منطقه

غلامرضا کریمی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی گفت: افغانستان سابقه دهه‌های طولانی مقاومت دارد و در جنبش‌های مقاومت در مناطق مختلف جهان از پیشگامان است. مقاومت در برابر سلطه خارجی از مؤلفه‌های جریان مقاومت افغانستان است و این امر در چهار دهه گذشته استمرار پیدا کرده است. به گفته او هیچ نظمی در خاورمیانه شکل نمی‌گیرد، مگر نسبت آن با محور مقاومت مشخص باشد. به باور او مقاومت فقط در عرصه نظامی نیست؛ مقاطعی از زمان مؤلفه‌های فرهنگی و هویتی در جریان مقاومت پررنگ می‌شوند.از این‌رو باید بدانیم چه چیزی را انتخاب کرده‌ایم و در برابر چه چیزی مقاومت می‌کنیم. اگر جریان مقاومت افغانستان روی مؤلفه‌های فرهنگی تمرکز کرده، به این خاطر است که نگاه‌شان به جلو و آینده است. ما به‌عنوان دانشگاهیان معتقدیم باید کار فرهنگی انجام شود.

ضرورت ایجاد گفتمان برای آینده افغانستان

احمد‌ولی مسعود، رئیس بنیاد شهید مسعود (برادر احمدشاه مسعود) نیز در همایش جریان‌شناسی مقاومت در افغانستان بیان کرد: «همه افراد حاضر در نشست نگرانی‌هایی دارند و در اینجا گرد آمده تا با ترسیم نقشه راهی آینده‌ای بهتر ممکن شود و این مهم بدون حضور محققان ممکن نیست». او در ادامه با اشاره به بحث گفتمان، دلیل طرح آن را آماده‌سازی نقشه راهی برای آینده افغانستان بیان کرد و ادامه داد: آنچه در افغانستان به وقوع پیوست، نباید در دیگر نقاط منطقه اتفاق بیفتد و این گفتمان در صورت ایجاد، توان آن را دارد تا پیوندی ایجاد کند و قابلیت دفاع از خود را فراهم بیاورد.

تعدد بازیگران در افغانستان و گستردگی حوزه فعالیت آنها از دیگر بخش‌های صحبت مسعود بود که با اشاره به روند تاریخی بازیگران خارجی در افغانستان افزود: در گذشته روس‌ها و انگلیسی‌ها در افغانستان بازیگری داشتند؛ امروزه تعداد آنها رو به فزونی گذاشته و با این اوضاع آشفته برنامه کار ثابتی برای آینده به چشم نمی‌خورد. او با طرح این موضوع که «تعامل تاکتیکی با طالبان» روی دیگری از رقابت بازیگران است، گفت: «در میان همه این وقایع، مردم افغانستان آینده روشنی پیش‌روی خود ندارند. ادامه این داستان غم‌انگیز آینده افغانستان را چنان تاریک کرده که مشخص نیست سرنوشت این کشور به کجا منتهی خواهد شد». به اعتقاد او مقاومت تنها در زمینه نظامی مطرح نیست و این همایش راهی است برای مقاومت فرهنگی. او طالبان را روی سکه‌ای دانست که در پشت آن کسانی قرار دارند که هدف‌شان از‌ میان‌ بردن تمدن و فرهنگ است. جلوگیری از حضور زنان در مراکز آموزشی از نمودهای این نابودی فرهنگی است.

مقاومت در افغانستان ادامه  دارد

به گفته رئیس مرکز مطالعات افغانستان و منطقه در تاجیکستان، بیش از ۴۵ سال است که در افغانستان جنگ و خونریزی ادامه دارد. با وجود مقاومت، باز هم کشورها و گروه‌های مختلف راه نفوذ در این کشور را جست‌وجو می‌کنند. به‌‌جز کشورهایی که در امور افغانستان مداخله می‌کنند و باعث ناآرامی در این کشور می‌شوند، گروه‌های سیاسی داخلی هم به این وضعیت دامن می‌‌زنند. گروه‌های سیاسی مختلف به اختلاف‌های قومی، مذهبی و هویتی دامن می‌زنند و مردم را به جان هم می‌اندازند. قاسم شاه اسکندروف اضافه می‌کند: «مردم علیه تمام این مداخلات مقاومت می‌کنند. همین مقاومت بود که مردم را در برابر شوروی پیروز کرد. اما متأسفانه مردم نتوانستند از این پیروزی به‌خوبی استفاده کنند. به خاطر مشکل تأمین وحدت ملی و ‌مداخله دیگر کشورها، وضعیت افغانستان دوباره ناآرام شد و گروه‌های وحشت‌افکن در افغانستان مستقر شدند و هم افغانستان و هم کشورهای همسایه را به خطر انداختند». او ادامه داد: «وقتی تقریبا ۸۰ درصد خاک افغانستان تحت سلطه طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی بود، مقاومت ادامه داشت تا اینکه 

۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد و همه چیز را تغییر داد. خوشبختانه آن نظام استبدادی سقوط کرد و نظام جمهوریت برقرار شد؛ اما آن هم نتوانست در مدت ۲۰ سال یک وحدت پایدار و ثبات ملی در سراسر افغانستان برپا کند». به گفته او بعضی از کشورهای همسایه در ناآرامی افغانستان دست داشتند و با وجود برگزاری جلسات متعدد، سازمان و کشورها نتوانسته‌اند رویکرد و روند پایداری برای صلح به افغانستان ارائه دهند.

جامعه افغانستان، ناسازگار با وضع موجود

در افغانستان امروز آزادی به‌عنوان یک هدف بوده و مقاومت به‌عنوان نیروی تعقیب‌کننده آزادی و نیروی ضد استبداد و استعمار فعالیت می‌کند؛ موضوعی که سیدباقر محسنی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل افغانستان، به آن اشاره می‌کند. او ادامه می‌دهد: این در حالی است که وضعیت کنونی جامعه افغانستان به‌‌گونه‌ای است که نه می‌تواند با وضع موجود سازگار شود و نه از آن رهایی یابد؛ حالتی میان پریشانی و آشفتگی. از طرفی خلق بحران‌های هویتی و فرهنگی در جامعه افغانستان که متأثر از حضور نیروهای خارجی در ۲۰ سال گذشته است،‌ باعث شده جوانان امروز نه خود را در جبهه مقاومت تعریف کنند و نه با جریان‌های بین‌المللی سازگار باشند. به‌ همین‌ دلیل مقاومت ملی هنوز در افغانستان شکل نگرفته و به گفته غلام سخی‌احسانی، استاد دانشگاه استقلال کابل، آنچه تاکنون به‌عنوان مقاومت در افغانستان شکل گرفته، مقاومت قومی و گروهی بوده است. دیگر آنکه نظام سیاسی حاکم بر افغانستان امروز که متأثر از دو منظومه استبداد قومی و استبداد ایدئولوژیکی است، تبدیل به تهدیدی برای منطقه و جهان است. نظامی سیاسی که به باور محمد علم ایزدیار، نایب اول سابق مجلس سنای (مشرانوجرگه) افغانستان، به دلیل نبود نظام سیاسی کارآمد بر مسند نشسته است. در نهایت آنکه بر اساس اظهارات رئیس مؤسسه تحقیقات صلح و توسعه کابل، امروز سه صورت‌بندی هویت در قدرت در افغانستان شکل گرفته است: هویت مشروعیت‌بخش، هویت قدرت که به گفته فوکو هر کجا قدرت هست، مقاومت هم هست و دیگری هویت برنامه‌دار. عرفانی بر این باور است که باید مقاومت را بر گستره و پهنه جغرافیایی آن برجسته کرد و اینکه یکی از دلایل شکست مقاومت، زمانی که بر مسند بود، این است که در لحظه برنامه‌ریزی هویت‌دار، ضعیف عمل کرد.