|

مشاهدات اهالی غزه

«بازی مرکب» در گذرگاه‌های امن

از برابر جسدهای تکه‌پاره یا سالم پراکنده‌ای که پرندگان قسمت‌هایی از آنها را می‌کنند، در امتداد خیابان صلا‌ح‌الدین به سمت جنوب غزه می‌روند. لوله‌های تانک‌های اسرائیلی به سمت‌شان نشانه رفته‌اند و همین ترسشان را بیشتر می‌کند. ناگهان زنی به زمین می‌افتد. نفر بغل‌دستی زود دست فرزند کوچک زن را می‌گیرد و همه نجات‌یافته‌ها تند دور می‌شوند تا در نقاط تمرکز سربازان اسرائیل توقف نکنند. پیکر زن که گویا دچار سکته قلبی شده،‌ همان‌‌جا می‌ماند. این روایت شاهدانی است که از ترس جان ناگزیر شده‌اند پای پیاده از شمال غزه به سمت جنوب فرار کنند.

«بازی مرکب» در گذرگاه‌های امن

ترجمه مناف یحیی‌پور:* از برابر جسدهای تکه‌پاره یا سالم پراکنده‌ای که پرندگان قسمت‌هایی از آنها را می‌کنند، در امتداد خیابان صلا‌ح‌الدین به سمت جنوب غزه می‌روند. لوله‌های تانک‌های اسرائیلی به سمت‌شان نشانه رفته‌اند و همین ترسشان را بیشتر می‌کند. ناگهان زنی به زمین می‌افتد. نفر بغل‌دستی زود دست فرزند کوچک زن را می‌گیرد و همه نجات‌یافته‌ها تند دور می‌شوند تا در نقاط تمرکز سربازان اسرائیل توقف نکنند. پیکر زن که گویا دچار سکته قلبی شده،‌ همان‌‌جا می‌ماند. این روایت شاهدانی است که از ترس جان ناگزیر شده‌اند پای پیاده از شمال غزه به سمت جنوب فرار کنند.

حنان عامر 28ساله، پس از پشت سر گذاشتن بیش از هفت کیلومتر با پای پیاده‌، از «اردوگاه پناهندگان شاطئ» در غرب غزه توانست خودش را به خانه فامیل‌هایش در «خان‌یونس» برسد. حنان که دست و پایش می‌لرزد از «شوک زنده‌ماندن» می‌گوید؛ شوک زنده‌ماندن با آن همه ترس و وحشتی که در طول حرکت در مسیرهای تعیین‌شده برای کوچ‌کنندگان از سر گذرانده است. او می‌گوید: «بار اولی بود که از نزدیک و به شکل واقعی تانک می‌دیدم و سربازان اسرائیلی هم هر طور که دلشان می‌خواست تیراندازی می‌کردند. به طور کامل «بازی مرکب» را زندگی کردم. در تمام مسیر این در ذهنم بود و واقعا همان‌طوری رفتار کردم که بازیگران «بازی مرکب» عمل می‌کردند. همه ما بی‌توجه به پشت سر و فقط برای نجات خودمان می‌دویدیم. هرکسی از ما که نمی‌توانست ادامه بدهد، رهایش می‌کردیم و به دویدن ادامه می‌دادیم. یک لحظه خودم را دیدم که دارم روی یک پایم به حالت جهیدن جلو می‌روم، چون وقتی سعی کردم تند راه بروم، آن یکی پایم پیچ خورد و می‌ترسیدم زمان بازی تمام شود و شلیک بی‌هدف شروع بشود‌. جسدهای زیادی روی زمین بود. پیکر دختر کوچولویی را دیدم که پیراهن زرد زیبایی تنش بود، پیکر و پیراهنی که داشتند متلاشی می‌شدند. خانواده‌هایی را دیدم که پیش از رسیدن به «وادی غزه» ماشین‌هایشان مورد اصابت قرار گرفته و به طور کامل از بین رفته بودند و هیچ آمبولانسی نتوانسته بود به کمکشان بیاید». بنا بر آنچه حنان می‌گوید، در این مسابقه وحشتناک، برتری فقط از آن زنده‌هاست؛ هرچند خودش می‌گوید: «احساس می‌کنم دچار عقده نجات و عقده گناه شده‌ام و هر وقت آنچه‌ را دیده‌ام به یاد بیاورم، وجدانم از درون مرا می‌خورد»‌ و بعد می‌پرسد: «ولی چطور می‌توانستیم از مرگ نجات پیدا کنیم؟».

مصیبت خروج

خروج از شمال غزه و گذر از مسیرهای تعیین‌شده به سمت جنوب جزئیات هولناکی دارد که در خاطر دختری جوان ثبت می‌شود. این دختر جوان و دیگر کسانی که تجربه سخت عبور از «گذرگاه‌های امن» را در حمله مستمر اسرائیل به غزه از سر گذرانده‌اند، می‌گویند آنچه «گذرگاه امن» نامیده می‌شود دروغی بیش نیست. این حیله‌ای است که به اسرائیلی‌ها بهانه‌های بیشتری می‌دهد تا به سمت غیرنظامیان شلیک کنند، ‌آنها را بازداشت کنند یا واداراشان کنند از ترس پنهان شوند. در نمونه‌ای دیگر، شیما ماجرای فرار همه افراد خانواده‌اش به خاطر ترس از بمباران شدید و رفتن به سمت مناطق میانی غزه را تعریف می‌کند. او می‌گوید چنین فراری اقدامات خاص خودش را می‌طلبد. اول اینکه باید ماشین را در خیابان 10 غرب غزه، قبل از نقطه تمرکز ادوات جنگی اسرائیلی، در خیابان «الرشید» رها کنید. ما و خیلی‌های دیگر این کار را کردیم و نمی‌دانیم ماشین‌هایمان به چه سرنوشتی دچار می‌شوند. او ادامه می‌دهد: «بعد غافلگیر شدیم که حق نداریم چمدان یا حتی بطری آبی دستمان باشد. به نقطه‌ای رسیده بودیم که راه بازگشت هم نداشتیم، چون احتمال داشت مشکوک شوند و به سمت ما شلیک کنند. چمدان را همان‌جا رها کردیم. فقط توانستیم طلاهایمان را دستمان کنیم و پول نقدمان را در کیف کوچک «احلام»، همسر ‌برادرم، بگذاریم. خواستیم به راهمان ادامه بدهیم که ناگهان ارتشی‌ها جلو آمدند و ما را نگه داشتند. سربازها به همسر برادرم دستور دادند کیف کوچکش را زمین بگذارد و لباس‌هایش را درآورد. برادرم جلو رفت و گفت نمی‌گذارد همسرش را برهنه کنند. با اینکه معلوم بود هیچ چیز خطرناکی وجود ندارد، اما برادرم و همسرش را بازداشت کردند». این ماجراهای ترسناک با جزئیات در رسانه‌های خبری روایت نمی‌شوند؛ رسانه‌هایی که بیشتر به پیشروی نظامی یک طرف و مقابله طرف دیگر می‌پردازند و صحنه‌های مرگبار را فقط در آمار و ارقام خلاصه می‌کنند. جامعه جهانی هم گوش‌هایش را بر دروغین‌بودن «گذرگاه‌های امن» و تحول آنها به راه‌‌های دیگری برای مردن، بسته است. ویدئوهای بسیاری این کوچ ناگزیر را ثبت کرده است. گروه‌های زیادی که پای پیاده در راه هستند تا به مناطق جنوبی باریکه غزه برسند. برخی از نواحی ساحلی و بسیاری دیگر از شهر غزه و دیگر مناطق شمالی غزه پس از به دست گرفتن پارچه‌های سفید، راهی خیابان اصلی شدند تا چون دیگران در طول راه از کنار پیکر شهیدان غزه بگذرند و این سفر را از سر بگذرانند.

راهی متفاوت برای مردن

بعضی از این آوارگان از سختی عبور از میان جسدها و مشاهده صحنه‌های آزاردهنده و ترسناک به‌ویژه برای کودکان و زنان حکایت‌ها دارند. یکی این مسیر را «جاده مرگ» می‌نامید که از ساعت 10 صبح تا دو بعدازظهر می‌توان در آن حرکت کرد و هرکس قبل و بعد از این ساعت‌ها در این مسیر حرکت کند، هدف تیرانداز‌ی اسرائیلی‌ها قرار خواهد گرفت.

سفر خروج از شهر غزه و نواحی شمالی این منطقه تا منطقه میانی آن یا جایی پس از آبراهِ «وادی غزه»، در صورتی که اعضای خانواده بتوانند با وسیله نقلیه خود را به اوایل خیابان «صلاح‌الدین» در محله «الزیتون» برسانند و توان پیاده‌روی مستمر را داشته باشند، حدود سه ساعت طول می‌کشد. در صورتی که وسیله نقلیه‌ای نباشد، طی‌کردن این مسیر بیش از شش ساعت طول خواهد کشید.

به گفته آواره‌ها، گاهی سربازان اسرائیلی بعضی از آنها را صدا می‌زدند که به سمت تانک‌های حاشیه مسیر بروند. آنجا بازدید بدنی می‌کردند و بعضی جوان‌ها را یک روز تمام همان‌جا نگه می‌داشتند. خیلی‌ها در فیس‌بوک پیام‌ می‌گذارند شاید کسی به آنها از مفقودان این کوچ ناگزیر خبری بدهد. از‌جمله گروهی‌ در جست‌وجوی اطلاعی از سرنوشت دختر و پسری تازه ازدواج‌کرده هستند. آن دو جمعه مانند دیگران به سمت جنوب راه افتادند، اما از یک ساعت پس از عبورشان از محله «النصر» در شهر غزه، هیچ ردی از آنها نیست و نزدیکانشان خبری از آنها به دست نیاورده‌اند. در پیامی دیگر، خانواده‌ای سراغ خبری از پدر پیر و بیمارشان بودند. پدر پیر و بیماری که معلوم شد نتوانسته است این مسیر را به پایان برساند و بعد پسرش او را غرق خون در ساختمانی نزدیک محل تمرکز ماشین‌های جنگی اسرائیلی‌ها پیدا کرد...

* منا حجازی، شنبه 11 نوامبر 2023 (20 آبان 1402) در رصیف این مطلب را به زبان عربی نوشته است. مطلبی که برگرفته از مشاهدات اهالی غزه در این روزهای جنگ و آتش‌باران است. دو، سه پاراگراف پایانی مطلب که عمدتا اطلاعات آماری و خبری و نکات کلی بود، حذف شده است.