دستاورد معکوس سازمان بهزیستی در هفته جهانی افراد دارای معلولیت
مسئولان بهزیستی در اندیشه تعطیلی مرکز خزانه
وضعیت مرکز توانبخشی خزانه همچنان نامشخص است و با وجود آنکه مسئولان بهزیستی شهر تهران اعلام میکنند قصد واگذاری مرکز را ندارند، اما رنگ تابلوی آن هم آبیرنگ شده و فارغ از تمام این مسائل، شائبه تعطیلی مرکز خزانه همچنان دهان به دهان میچرخد.
سمیه جاهدعطائیان: وضعیت مرکز توانبخشی خزانه همچنان نامشخص است و با وجود آنکه مسئولان بهزیستی شهر تهران اعلام میکنند قصد واگذاری مرکز را ندارند، اما رنگ تابلوی آن هم آبیرنگ شده و فارغ از تمام این مسائل، شائبه تعطیلی مرکز خزانه همچنان دهان به دهان میچرخد. مرکز خزانه پیش از انقلاب تا دو ماه گذشته در زمینه توانبخشی، مهارتآموزی، آموزش خط بریل، مهارتهای زندگی، کامپیوتر و موسیقی، مشاوره، جهتیابی و... فعالیت میکرد. بلاتکلیفی یک مرکز توانبخشی میتواند تأثیرات منفی و جبرانناپذیری بر روی جامعه هدف یعنی نابینایان و خانوادههایشان داشته باشد. رئیسجمهور سال گذشته به مناسبت روز جهانی افراد دارای معلولیت نسبت به لزوم تقویت فعالیت و عملکرد مراکز توانبخشی نابینایان در ایران تأکید کرد، اما تنها با گذشت یک سال از این شعار، وضعیت مرکز خزانه و چارت سازمانی و اداری آن همچنان در ابهام به سر میبرد.
مرکز خزانه هم از نابینایان دریغ شد
یکی از کارکنان مرکز توانبخشی «خزانه» با اشاره به پیشینه و خدمات مفید مرکز خزانه به خبرنگار «شرق» میگوید: «این مرکز از سال 1367 با بخشش و وقف آقای «محمد خزانه» به منطقه 17 تهران منتقل شد. آن زمان خانوادههای زیادی به دلیل ناآشنایی و آگاهنبودن با واژه توانبخشی و ضرورت انجام آن، برای استفاده از خدمات این مرکز مقاومت و حتی اجازه حضور فرزند نابینایشان را در جامعه نمیدادند. به همین دلیل بسیاری از افراد نابینا به دلیل نداشتن تجربه، حرفه و مهارت خاص، بیکار و حتی به کار تکدیگری مشغول بودند، اما اقدامات تدریجی و مستمر مرکز خزانه برای فرهنگسازی در حوزه نابینایی و آموزش مهارتهای مورد نیاز، گامهای اساسی و مهمی در حوزه حرفهآموزی به نابینایان برداشت. علاوه بر این مرکز خزانه در تقویت این باور و فرهنگ که نابینا بیمار غیر قابل تحمل یا معضل حلنشدنی نیست بلکه فقط با آسیب بینایی روبهرو شده، خدمات قابل توجهی داشته است. آموزش مهارت جهتیابی، آشنایی با خط بریل و حتی نهضت سوادآموزی به افراد نابینا ازجمله کارهای فرهنگی و اجتماعی انجامشده در مرکز خزانه است».
او با اعلام اینکه سوءمدیریت باعث شد تا اقدامات مؤثر در مرکز خزانه رو به تعطیلی برود، به یک مورد از آثار منفی این سوءمدیریت در سرپرستی مرکز اشاره کرده و این اقدام را اولین ضربه به پیکره مرکز «خزانه» میداند و ادامه میدهد: «در زمان شیوع همهگیری کرونا و اعمال محدودیت بر روی فعالیتها، اعلام شد که سرویسهای تردد مجموعههای دولتی باید برقرار باشد و در همین زمان که خزانه حدود پنج سرویس برای رفتوآمد 70 کارآموز در اختیار داشت، خودروها به بهانه نداشتن راننده، صرفهجویی در هزینهها و... جمع شدند و حتی آخرین سرویس هم به بهانه تعمیرات یا نوسازی از خط خارج شد که در نهایت این خودرو حتی از خیابان هم تردد نکرد که ما با تماشایش از راه دور هم دلمان خوش شود! ناآگاهی مسئولان و سرپرست این مرکز از اهمیت تردد ایمن نابینایان باعث وقوع این اتفاق تلخ شد».
سنگاندازی به جای تقویت مرکز خزانه
او که یکی از کارکنان قدیمی مرکز خزانه است، در مورد برخی پیگیریهای انجامشده برای حفظ شیرازه مرکز تأکید میکند: «در اردیبهشت سال 1401 و در بهزیستی شهر تهران جلسهای نیمهخصوصی برگزار و در این جلسه اعلام شد که مرکز توانبخشی خزانه نهتنها ساماندهی بلکه باید جمع شود. این شایعه پس از آنکه میان افراد مختلف پخش شد، با اعتراضات زیادی تا پایان سال همراه شد. تجمع افراد دارای معلولیت ازجمله نابینایان و مطبوعاتیشدن صدای آنها باعث شد که این تصمیم به صورت موقت از سوی ریاست سازمان مسکوت بماند. این در حالی است که ما کارکنان خزانه و خانوادههای تحت پوشش خدمات در طول زمان کرونا و قبل یا بعد از آن نسبت به ضرورت تقویت مرکز خزانه و تزریق نیرو تأکید فراوانی داشتیم، اما در این راستا هیچ اقدام قابل توجهی انجام نشد».
از سال 1398 به بعد به دلایل مهمی همچون عدم همکاری، ورود نیروهای طرحی به مرکز هم متوقف شد در نتیجه پس از بازنشستگی نیروها و عدم تربیت مربی برای مرکز، بسیاری از کلاسها همچون کلاسهای مهارت زندگی، جهتیابی، کامپیوتر، آموزش موسیقی و... به حالت تعطیل و نیمهتعطیل درآمد. بعد از این زمان چند کارگروه تشکیل شد که تنها در اولین کارگروه از کارکنان، مدیران فعلی و بازنشسته مرکز خزانه دعوت شدند تا ایده، نظر و طرحهایشان را ارائه دهند. پیشنهاد و طرحهای ارائهشده در ابتدا تأیید و مقرر شد تا برای تقویت مرکز خزانه، نیروهای کاردرمانی و گفتاردرمانی از مراکز تجمیعشده یا تعطیلشده دیگر تزریق شوند. اما بعد از آن فعالیت تمام این کارگروهها با تغییر مدیریت بهزیستی استان تهران تعطیل شد. این نکات از سوی فعال حوزه معلولان که از کارکنان مرکز خزانه بوده عنوان شده و در ادامه تأکید میکند: «با تغییر مدیریت، نظر کارشناسان موافق با ضرورت تقویت مرکز خزانه به جبهه مخالف تبدیل شد و ما مربیانی که بر اعمال تحول پافشاری کردیم به افراد سرکشی که میخواهند ساز مخالف بزنند و جویای صندلی و مقام هستند، تبدیل شدیم. مهمتر از اینها فعالیت کلاسها تعطیل و مسئول معاونت توانبخشی بهزیستی شهر تهران اعلام کرد که چرا باید پول برق یا آب اضافی و هزینه نیرو برای مرکز خزانه صرف شود و هرگونه هزینه در این مرکز را اضافی دانسته و رأی به تعطیلی داد».
این فعال حوزه معلولان با اعلام اینکه یکسالونیم بیشتر است که زمزمههای تعطیلی مرکز به گوش میرسد و سرپرست فعلی نیز همه فعالیتهای
هنری- فرهنگی را تعطیل کرده است، یادآور میشود: «سرپرستی مرکز خزانه، حسینینژاد، چنین اعلام کردند که حوصله قبول مسئولیت ندارند. این در حالی است که ایشان در گذشته مددکار بودند و به خوبی میدانند که کسب درآمد در میان افراد دارای معلولیت به استقلال و خودکفایی آنها کمک زیادی میکند و در مرکز خزانه در این راستا اقدامات مؤثری در جهت آموزش و مهارتآموزی انجام میشد. اما وقتی از ایشان در مورد توقف فعالیتها سؤال میشود، اعلام میکنند که مربیها همکاری کافی و کامل نداشتند».
مرکز وقفی خزانه با چه مجوزی اجاره داده میشود؟
در مرکز خزانه حدود 9 هزار پرونده وجود داشت که حدود هزار مورد از این پروندهها به افراد نابینا تعلق دارد. حدود 30 کودک شش تا 12ساله به دلیل داشتن ضعف ادراکی و عملیاتی با انگ ابتلا به اختلال اتیسم از مدرسه طرد شده و در مرکز خزانه آموزش دیدند که بعد از گذراندن دورهها و کسب مهارتهایی توانستند در مدارس معمولی درس بخوانند. در حال حاضر تمام این خدمات و حمایتهای دیگر علاوه بر آموزش خط بریل و کار با تلفن همراه در مرکز خزانه تعطیل شده است. یکی از کارکنان مرکز خزانه با ارائه نکات فوق تصریح میکند: «سازمان بهزیستی اعلام میکند با اجاره مرکز، به نابینایان کمک میکند و یارانه میدهد، در حالی که هیچ کجا مراکز وقفی اجاره داده نمیشود. علاوه بر این روبهروی مرکز خزانه مرکز ویژه نابینایان با نام «ابابصیر» نیز به دلیل عدم حمایت و تزریقنشدن نیرو تعطیل شد که میتوانست در این راستا احیا شده و به نفع نابینایان فعال شود. چرا از کاربری همان ساختمان خالی و مخروبه به صورت اصولی و به نفع نابینایان هزینه نمیشود؟ آیا مراکز دیگری در تهران وجود ندارد که به نفع نابینایان استفاده شود؟».
او با اعلام اینکه متأسفانه برخی مسئولان بهزیستی شهر تهران اقداماتی انجام دادند که مرکز خزانه تعطیل شود، نداشتن چارت اداری در این مرکز توانبخشی را از دیگر بهانههای عنوانشده از سوی مسئولان برآورد میکند؛ «چطور میشود که مرکز رودکی بعد از اعتراض نابینایان و راهاندازی کارزار، چارت اداری میگیرد اما مسئولان سازمان بهزیستی برای چارت مرکز خزانه کمترین تلاش دلسوزانهای ندارند؟ مسئولان بهزیستی از دیدگاه اداری با مرکز خزانه روبهرو میشوند در حالی که اگر از دیدگاه توانبخشی و جایگاه مهم آن در میان نابینایان وارد شوند و نگاه کارشناسی داشته باشند، به راحتی میتوانند برای چارت آن اقدام مفیدی انجام داده و بهگونهای کار را پیش ببرند که حداقل زیرمجموعه مراکز دیگری به فعالیتش ادامه دهد».
ایمننبودن مرکز خزانه از دیگر دلایل تعطیلی مرکز اعلام شده که از سوی سازمان آتشنشانی نامه هشدار نیز دریافت کرده است. این در حالی است که بهزیستی چطور میخواهد مجموعه و مرکز ناایمن را واگذار کند؛ آیا مسائل مطرحشده از سوی کارشناسان آتشنشانی با چند مورد قابل اصلاح نبود؟ تمام موارد ایمنی و عمرانی مطرحشده از سوی آتشنشانی با همکاری و ارتباط مشترک بهزیستی و آتشنشانی (شهرداری) حل میشد اما متأسفانه برای این همکاری و تعامل از سوی بهزیستی اقدام و تلاشی نشد.
مرکز خزانه برای بسیاری از خانوادههایی که فرزند نابینا داشته و با چالشهای کمبینایی یا نابینایی ناآشنا بودند، امیدبخش بود. به گفته کارکنان مرکز توانبخشی «خزانه» خانوادهها پس از آشنایی با مرکز و جمعیت تحت پوشش، از موفقیت و نتیجهبخشبودن مهارتآموزی بر روی افراد نابینا و کمبینا مطلع شده و برای آینده فرزندشان امید بیشتری به دست میآوردند، اما متأسفانه با تعطیلی یا بلاتکلیفی وضعیت فعالیت آن، ارائه بسیاری از امکانات فرهنگی و آموزشی از نابینایان سلب شد؛ «بسیاری از خانوادههای افراد نابینا با آمدن به مرکز و قرارگرفتن در اجتماعی از افراد نابینا که مهارتآموزی داشتند و بعد از گذراندن دورههای آموزشی و مهارتی تبدیل به افراد مستقل و توانمند میشدند، در پذیرش شرایط جدید فرزندشان و تابآوری موفقتر بوده و آرامش زیادی را به دست میآوردند. خانوادههای زیادی هستند که هنوز راه و رسم زندگی و تعلیم و تربیت فرزند نابینایشان را نمیدانند یا بسیاری از افراد دیربینا که در اثر حوادث، تصادفات، و... بیناییشان را از دست دادند، با وجود مرکز «خزانه» و مشاورههای مرکز به شناخت و پذیرش بهتری از شرایطشان میرسیدند. اما حالا یک فرد دیربینا و خانواده آن با تعطیلی مرکز و نداشتن شناخت از شرایط جدید باید چگونه رفتار کند؟».