در وبکست «واشنگتن اینستیتیوت» درباره توانایی پهپادی و موشکی ایران مطرح شد
ژنرال مکنزی: برای پهپادها و موشکهای ایران احترام زیادی قائلم
جنگافزارهای تهاجمی بُردبلند و نقطهزن ایران، در پنج سال گذشته به سرعت رشد کرده و هواپیماهای بدون سرنشین، در کانون این تحول قرار داشته است. پهپادهای ایرانی، امواج شوکآفرین راهبردی را در خلیج فارس، شامات و اخیرا هم اوکراین ایجاد کرده و به یک «تغییردهنده بازی» تبدیل شدهاند. غلوآمیز نیست اگر بگوییم برنامه پهپادی ایران، تأثیراتی راهبردی در خاورمیانه بر جا گذاشته است.
نویسنده: مایک آیزنشتات Mike Eisenstadt
جنگافزارهای تهاجمی بُردبلند و نقطهزن ایران، در پنج سال گذشته به سرعت رشد کرده و هواپیماهای بدون سرنشین، در کانون این تحول قرار داشته است. پهپادهای ایرانی، امواج شوکآفرین راهبردی را در خلیج فارس، شامات و اخیرا هم اوکراین ایجاد کرده و به یک «تغییردهنده بازی» تبدیل شدهاند. غلوآمیز نیست اگر بگوییم برنامه پهپادی ایران، تأثیراتی راهبردی در خاورمیانه بر جا گذاشته است. مقابله با این سامانهها، در کانون رویارویی با نفوذ ایران در خاورمیانه و دیگر جاها قرار میگیرد. برای بحث درباره پیامدهای منطقهای و جهانی برنامه پهپادی ایران و رویکردهای واکنشی ممکن در این زمینه، مؤسسه واشنگتن میزگردی را با شرکت سه کارشناس ازجمله ژنرال بازنشسته کنث مکنزی Gen. Kenneth McKenzie Jr. برگزار کرد. ژنرال مکنزی، فرمانده پیشین نیروهای آمریکایی در خاورمیانه (فرماندهی مرکزی آمریکا-سنتکام) بود که اخیرا مقالهای با عنوان «ضربه متقابل: ایران و ظهور جنگ پهپادی نامتقارن در خاورمیانه» منتشر کرد. مکنزی اکنون مدیر اجرائی مؤسسه امنیت ملی و جهانی در دانشگاه فلوریدای جنوبی است.
ژنرال مکنزی: پهپادها و موشکهای کروز بخشهایی مهم از جنگ نامتقارن ایران هستند که از یک سو امکان انکار را برای مقامهای ایرانی فراهم میکنند و از دیگر سوی نیاز به فناوری چندان پیشرفتهای هم ندارند؛ حال آنکه سامانههای تسلیحاتی آمریکا و متحدانش از فناوریهای پیشتاز بهره میبرند، اما در زمینه پهپادها، چندان نیازی به فناوریهای پیشتاز وجود ندارد و میتوان با فناوریهای قدیمیتر هم به آنها دست یافت، ولی پهپادها از درجه بالایی از انعطاف برخوردارند و این بسیار مهم است. بنابراین در 10 سال گذشته، ایران ذخیره پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک خود را در حدی گسترده و انبوه افزایش داده است.
برای آنکه دریابیم پهپادها در یک جنگ محتمل در خاورمیانه چگونه به کار گرفته میشوند، باید به نقش دو سامانه دیگر هم توجه داشته باشیم. فهم اینکه چنین جنگی چه شکل و شمایلی خواهد داشت، برای طراحی هرگونه واکنش و پاسخی به آن ضرورت دارد. جنگ در خاورمیانه، یک جنگ مانوری نخواهد بود؛ تانکها به صحنه نخواهند آمد، نیروی زمینی به حرکت درنمیآید، هیچکس به دیگری یورش (زمینی) نمیبرد چون هیچ طرفی واقعا از یک ارتش اعزامی expeditionary military برخوردار نیست. ایران که بهویژه چنین نیروی نظامیای ندارد. به جای آن از «جنگ آتشبار» استفاده میشود که در آن پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک علیه اهداف نظامی و نیز غیرنظامی به کار گرفته میشوند.
ایران به صورت سیستماتیک، توانایی خود در این سه زمینه را ارتقا داده تا جایی که اکنون که به بهار 2023 رسیدهایم، آنها عملا به یک توانایی برتر نسبت به همسایگانشان دست یافتهاند و منظور از توانایی برتر این است که به کشور هدف به شکلی حمله شود که سامانههای دفاعی آن کشور لبریز و اشباع شده تا جایی که نتوانند از حملات بعدی جلوگیری کنند. در اینکه این حمله اولیه در مراحل بعدی چگونه دنبال شود و گسترش یابد هم زمینهای است که ایران گزینههای متنوعی را دارد؛ برای اینکه ترکیبی از جنگافزارهای هوایی را فراهم کرده است. مثلا در موج بعدی میتوان از پهپادها برای انهدام سامانههای پاتریوت استفاده کرد. صادقانه بگویم که این سامانهها بهخوبی ارتقا نیافتهاند که بتوانند سپری در برابر پهپادها باشند. البته ما سامانههای دیگری برای مقابله با پهپادها داریم؛ سامانههای آتشباری ضدهوایی، سامانههای الکترونیکی و امثال آن. اما در حال حاضر، برای دفاع در برابر نفوذ پهپادی، عقب هستیم.
تمام تاریخ جنگ از حمله و دفاع شکل گرفته و امتیاز کنونی ایران، پهپادهای این کشور هستند. امتیازی که ما تا به اینجا نتوانستهایم به طور کامل آن را چاره کنیم. بنابراین، این جنگ یک جنگ آتشباری است که اهداف نظامی و غیرنظامی را مورد حمله قرار میدهد. این یک تفاوت چشمگیر در توانمندی ایران است و ایرانیها ثابت کردهاند که در این نوع حملات بسیار مؤثر و دقیق عمل میکنند؛ همانطور که حملات موشکی بالستیک 2020 آنها به نیروهای ما در پایگاه الاسد عراق، دقت بالایی داشت و موشکها در فاصله چنددهمتری هدفها اصابت کردند و تنها دلیلی که ما تلفات جانی نداشتیم این بود که فرصت داشتیم پیش از انجام حمله برخی جابهجاییها را صورت دهیم، اما ایرانیها عملا با دقت بالایی اهدافی را که در نظر گرفته بودند، مورد اصابت موشکهایشان قرار دادند.
من شخصا احترام زیادی برای برنامه پهپادی، موشکهای کروز و بالستیک ایران قائلم. در یک دهه گذشته، آنها فداکاریهای بزرگی برای سرپاکردن این سامانهها انجام دادند. نظر شخصی من این است –و از طرف دولت آمریکا هم صحبت نمیکنم– که این توانمندیها، جواهرات ارزشمند خزانه نظامی ایران هستند. به نظرم اهمیت این توانمندیها، از برنامه هستهای ایران کمتر نیست؛ چراکه برای عملیاتیکردن توانمندی هستهای نیاز به زمان دارند، اما همین امروز میتوانند اگر تصمیم بگیرند، صدمات بدی به همسایگانشان وارد کنند. در اینجا به یک سابقه درسآموز اشاره میکنم: هنگامی که جو بایدن پس از پیروزی در انتخابات 2020 و پیش از ادای سوگند، گفت که میخواهد برجام را به زمینههای دیگری همچون توانایی موشکی ایران گسترش دهد، ایران واکنش تندی نشان داد و تصریح کرد که بههیچوجه درباره این نوع توانمندیها کوتاه نخواهد آمد. این است که فکر میکنم اینها توانمندیهای بسیار ارزشمند نظامی ایران هستند و این شرایطی است که ما در حال حاضر با آن سروکار داریم.
حال در پاسخ به این سؤال که این وضعیت چگونه در تصویر بزرگتر میگنجد و ما درباره آن چه میتوانیم بکنیم، باید بگویم که عملا ما در اینجا با یک فرصت روبهرو هستیم. اشاره کردیم که جنگ آینده با ایران، یک جنگ آتشباری است و نه یک جنگ مانوری. بنابراین اگر میخواهید در برابر این قبیل اقدامات نظامی دفاع کنید، به یک سامانه درهمبافته دفاع هوایی و موشکی نیاز دارید. این رؤیای فرماندهان مرکزی آمریکا یا سنتکام در سالهای طولانی اخیر بوده است.
من فکر میکنم که به دلایلی چند، در حال حاضر برای دستیابی به چنین سامانه درهمبافتهای با مشکل روبهرو باشیم. نخست اینکه در خاورمیانه، کشورها از واگذاری هر چیزی که حاکمیتشان را تحت تأثیر قرار دهد، روگردان هستند. مثلا ممکن است به استقرار نیروهای یک کشور دیگر (همسایه) در قلمروشان نیاز باشد یا برعکس لازم شود که نیروهایشان در یک کشور دیگر استقرار یابند که چنین کارهایی در این کشورها طرفدار ندارد. البته برای استقرار یک سامانه دفاع هوایی و موشکی، به چنین کارهایی نیاز ندارید. آنچه لازم است اشتراک اطلاعاتی است؛ چیزی که ما نام «تصویر مشترک عملیاتی Common Operational Picture» را به آن میدهیم؛ یک فهم مشترک از فضای هوایی بالای این منطقه که چنانچه ایرانیها حملهای انجام دادند، شما بتوانید این اطلاعات را بهسرعت به اشتراک بگذارید تا هر کشوری که هدف حمله است، فرصت واکنش سریع را داشته باشد. در طول سالهای اخیر، ما تلاش زیادی کردیم که در این زمینه به نوعی تفاهم میان این کشورها دست یابیم و البته موفقیتهایی هم داشتیم. عامل بسیار مهم دیگری که فکر میکنم باید پذیرفته شود، واردکردن اسرائیل به پوشش جنگهای هوایی فرماندهی مرکزی است. سالها بود که اسرائیل در حوزه قاره اروپا تعریف میشد. با آمدن ترامپ به کاخ سفید، در برنامه یکپارچهسازی فرماندهی، تصمیم گرفت که اسرائیل را هم وارد سنتکام کند. البته سنتکام سالها بود که همکاریهای زیادی با اسرائیل در مقابله با تهدیدهایی داشت که نه از ناحیه غرب بلکه از جهت شرق میآمد. اما ورود رسمیاش به حوزه فرماندهی مرکزی، فرصت بسیار خوبی را به ما میدهد تا توان نظامی اسرائیل را با دیگر ارتشهای منطقه در هم ببافیم و من فکر میکنم که این مسئله بسیار اهمیت دارد. این یک گام مهم به جلو بود و کار عملا آغاز شده است. اکنون در سطح نظامی ما قادر به انجام کارهای بسیاری شدهایم؛ میتوانیم اطلاعات به اشتراک بگذاریم، میتوانیم درباره تکنیکها و فرایندهای مشترک کار کنیم. نمیخواهم در این زمینه بزرگنمایی کرده یا بیش از حد خوشبین باشم اما میتوانم بگویم که راهی به جلو را پیدا کردهایم. گام بعدیای که باید منطقا برداشته شود، تعهد سیاسی است که بُعد مشکلتر کار است و مدتی زمان میبرد. هر کشوری در منطقه، رویکرد متفاوتی به این مسئله دارد و نگرانیهایی درباره افشای اسرار و آسیب به حاکمیت ملیاش دارد. با این همه، ما اکنون فرصتی داریم برای گردآوردن همه این کشورها در منطقه برای رویارویی با فوریترین تهدید موجود که همان توانایی ایران برای انجام حملات هوایی ترکیبی در آسمان منطقه است: موشکهای بالستیک، حملات زمینی با موشکهای کروز و پهپادها.
بنابراین شرایطی که ما اکنون در آن هستیم به این شکل است که در مرحله تازهای از ظهور جنگافزارها قرار داریم که آن برتری هوایی بیچونوچرایی که آمریکا و متحدانش برای دورانی طولانی در این منطقه داشتند، دیگر بدون چالش نیست. آنها میتوانند با پهپادها بر فراز منطقه پرواز کنند و ما نمیتوانیم همیشه مانع شویم. البته ما در حال بهترشدن هستیم و این کار را با یک رویکرد جمعی دفاع هوایی در برابر تهدید انجام میدهیم. همچنین راهحلهای تکنیکی و فنی هم وجود دارد که باید به کار در این زمینه هم ادامه دهیم. دفاع هوایی میتواند پهپادهای بزرگ را آسانتر ردگیری کند، اما بخش اصلی مشکل ما با پهپادهای کوچکتر است که روز به روز هم پیشرفتهتر میشوند؛ خریداریشان آسان است، تغییر و اصلاحشان آسان است و میشود آنها را از مناطقی که نزدیک به هدف است به پرواز درآورد. انتقال آنها به این نقاط یک چالش است، اما شاهد بودیم که حریفان ما در منطقه از پس این چالش برآمدند و توانستند این کار را با موفقیت انجام دهند. پس به رویکردی ترکیبی متشکل از ابزارهای فنی، جنبشی و غیرجنبشی ردیابی زنجیره تأمین قطعات پهپادها نیاز داریم. ردیابی این نوع پهپادها در فضا دشوار است، چه از سامانه ناوبری جیپیاس استفاده کنند یا جز آن؛ چراکه هیچ سیگنالی از این پلتفرمها ساطع نمیشود و ردیابی آنها با رادار یا مادون قرمز بسیار دشوار است چون موتورهای کوچکی دارند. ابزارهای رادیویی و جنبشی در این زمینه میتوانند کارایی داشته باشند. اگر این پهپادها امواجی را ارسال کنند میتوان از روشهای رادیویی برای ردیابی آنها استفاده کرد و در غیر این صورت از ابزارهای جنبشی همچون موشکهای برد کوتاه، تیربارهای ضدهوایی و حتی نوعی از پهپادها، همچنان که در اوکراین این تجربه را داشتیم.
ایران چنانچه فرصت صادرات این توانمندیهایش را پیدا کند، در هر سه زمینه پهپادها، کروزها و بالستیکها به پیشرفت بیشتری دست مییابد. در صحنه نبردی همچون اوکراین، آنها میتوانند پهپادهایشان را به پرواز درآورده و تست کنند. همچنین ایران در برابر ارسال پهپادها به روسیه ممکن است سامانههای مهمی را از روسیه دریافت کند که بتواند تولیدات کنونی خود را از نظر فنی ارتقا دهد. پس ما با چالشی روبهرو هستیم و به مقابله با این چالش در سطوح سیاستی، تکنیکی و جز آن ادامه خواهیم داد.
*مدیر برنامه امنیتی و نظامی مؤسسه واشنگتن اینستیتیوت و مجری پادکست
*منبع: مؤسسه واشنگتن اینستیتیوت