بازنگری و احیای برنامههای پیشگیری از بیماریها
اهمیت و ارجحیت پیشگیری بر درمان بر هیچ انسانی پوشیده نیست. طرحریزی و اجرای برنامههای پیشگیری از بیماریها به شکل علمی و مبتنی بر شواهد عمری نزدیک به یک قرن دارد. در طول این سالها بسیاری از سیستمهای سلامت در نقاط مختلف دنیا انرژی خود را بر اصلاح و بهینهسازی روشهای پیشگیری و مراقبت از بیماریهای عفونی و غیرعفونی گذاشتند و حدود دو تا سه دهه قبل بود که این برنامهها به بلوغ خود رسید و در تمام دنیا منتشر و همهگیر شد.
اهمیت و ارجحیت پیشگیری بر درمان بر هیچ انسانی پوشیده نیست. طرحریزی و اجرای برنامههای پیشگیری از بیماریها به شکل علمی و مبتنی بر شواهد عمری نزدیک به یک قرن دارد. در طول این سالها بسیاری از سیستمهای سلامت در نقاط مختلف دنیا انرژی خود را بر اصلاح و بهینهسازی روشهای پیشگیری و مراقبت از بیماریهای عفونی و غیرعفونی گذاشتند و حدود دو تا سه دهه قبل بود که این برنامهها به بلوغ خود رسید و در تمام دنیا منتشر و همهگیر شد. یک مثال بینظیر از این برنامههای علمی و کارآمد اتفاقا در کشور خودمان بود، جایی که با یک برنامه چندساله بخش عمدهای از بیماریهای عفونی اعم از فلج اطفال و سرخک به مرز ریشهکنی رسیدند. چند سال بعد محوریت برنامههای پیشگیری حول بیماریهای مزمن مثل فشار خون و دیابت استوار شد و در این زمینه هم دستاوردهای خوبی در تاریخ نظام سلامت کشور به ثبت رسید. باید حق داد که پاندمی کرونا در کشور تا حدودی برنامههای پیشگیری و غربالگری را به حاشیه کشاند و بخش عمدهای از انرژی سیستم سلامت را به سمت کنترل همهگیری کشاند، اما با فروکشکردن تب کرونا، توقع میرود برنامههای غربالگری و نظارت و پیشگیری از بیماریهای مزمن، دوباره و البته به شکل بهروزتر و علمیتر از سر گرفته شوند. آنچه در بررسیهای میدانی از طرحهای اخیر مراقبتی (مثل غربالگری دیابت و فشار خون) به چشم میخورد، بیشتر روشهای سنتی را به ذهن متبادر میکند و خصوصا در مرحله اجرا ضعفهایی دیده میشود که گاهی ظاهری و تبلیغاتی بودن برنامهها را بیشتر از علمی و هدفمند بودن آنها به رخ میکشد. نقاط عطف یک برنامه جامع بیماریابی و پیشگیری از بیماریها، همانا نیازسنجی مناسب و اجرای بهروز و علمی است. نیازسنجی از بررسیهای آماری به دست میآید، یعنی بررسی کنیم و ببینیم کدام بیماریها بیشتر درگیر میکنند، بیشتر هزینهبرند، بیشتر تلفات میدهند، و البته بیشتر قابل پیشگیری هستند. بعد از انتخاب جامعه هدف بیمار، نوبت به طرحریزی روش اجرا با بهکارگیری نیروی انسانی آموزشدیده و البته ابزار بهروز و دقیق است. آنچه که در این ماهها خصوصا در شهرهای کوچک دیده میشود یک طرح غربالگری به ظاهر ناقص است که در آن افراد آموزشندیده و کمانگیزه با ابزار قدیمی و بعضا خراب، اقدام به بیماریابی میکنند و میتوان حدس زد نتیجه این اجرای نامناسب سود چندانی به هدف بزرگتر این برنامهها یعنی کنترل بیماریهای مزمن نمیرساند. اگرچه نهایتا میتوان از وجود چنین برنامهای، استفادههای تبلیغاتی کرد و شبکههای بهداشت و درمان با بنر و آگهیها از اجرای این طرحها فخر بفروشند، اما واقعیت شاید این باشد که با وجود هزینه صورتگرفته، عایدی نصیب نظام سلامت نمیشود. شاید بهتر باشد در قدم اول عجله در طرحریزی برنامههای پیشگیری به حداقل برسد، روی همه برنامهها کار کارشناسی صورت بگیرد، از تجربه گذشتگان استفاده شود، و پس از تأمین بودجه و ابزار مناسب این طرحها کلید بخورد. اگر یک طرح جامع چند ماه یا چند سال دیرتر شروع شود ولی درست شروع شود بهتر از این است که طرحها و برنامهها را لیست کنیم ولی سودی به سیستم درمان و سلامت مردم نرسانیم.