خودمردمنگاریهای یک دختر هیچهایکر ایرانی
کتاب «و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد» با عنوان فرعی «روایتی از سفر به کاتماندو، بامیان، تفلیس، آتن، هرات، کابل، جنوا، قونیه، مونپولیه» نوشته مهزاد الیاسیبختیاری است که در سال ۱۴۰۲ توسط نشر اطراف به بازار عرضه شده است. نشر اطراف تا پیش از این با مجموعهای ارزشمند از سفرنامههای تاریخی ایرانیان، یا بهصورت مستقل (همچون: چادر کردیم رفتیم تماشا (سفرنامه عالیه خانم شیرازی. ۱۳۹۷)، سه روز به آخر دریا (سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری. ۱۳۹۷)، خانم فردا کوچ است (سفرنامه سکینهسلطان وقارالدوله. ۱۳۹۸)) یا بهصورت بریدههایی از سفرنامههای قدیمی ایرانیان به سرزمینهای دیگر (همچون: قهوه استانبول نیکو میسوزد (۱۳۹۶)، آسمان لندن زیاده میبارد (۱۳۹۶)، پاریس از دور نمایان شد (۱۳۹۶)، بمبئی رقص الوان است (۱۳۹۷) و سنپترزبورگ موزیکانچی دارد (۱۳۹۶)) در این زمینه خوش درخشیده و با استقبال خوبی روبهرو شده بود. اکنون با انتشار این اثر احتمالا آمادگیاش برای ورود به سفرنامههای معاصر ایرانی را اعلام کرده است؛ چراکه پیش از این چند سفرنامه معاصر غیرایرانی (سفر غربیها به کشورهای دیگر همچون چین و کره شمالی) هم منتشر کرده بود.
امیر هاشمیمقدم، عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران
کتاب «و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد» با عنوان فرعی «روایتی از سفر به کاتماندو، بامیان، تفلیس، آتن، هرات، کابل، جنوا، قونیه، مونپولیه» نوشته مهزاد الیاسیبختیاری است که در سال ۱۴۰۲ توسط نشر اطراف به بازار عرضه شده است. نشر اطراف تا پیش از این با مجموعهای ارزشمند از سفرنامههای تاریخی ایرانیان، یا بهصورت مستقل (همچون: چادر کردیم رفتیم تماشا (سفرنامه عالیه خانم شیرازی. ۱۳۹۷)، سه روز به آخر دریا (سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری. ۱۳۹۷)، خانم فردا کوچ است (سفرنامه سکینهسلطان وقارالدوله. ۱۳۹۸)) یا بهصورت بریدههایی از سفرنامههای قدیمی ایرانیان به سرزمینهای دیگر (همچون: قهوه استانبول نیکو میسوزد (۱۳۹۶)، آسمان لندن زیاده میبارد (۱۳۹۶)، پاریس از دور نمایان شد (۱۳۹۶)، بمبئی رقص الوان است (۱۳۹۷) و سنپترزبورگ موزیکانچی دارد (۱۳۹۶)) در این زمینه خوش درخشیده و با استقبال خوبی روبهرو شده بود. اکنون با انتشار این اثر احتمالا آمادگیاش برای ورود به سفرنامههای معاصر ایرانی را اعلام کرده است؛ چراکه پیش از این چند سفرنامه معاصر غیرایرانی (سفر غربیها به کشورهای دیگر همچون چین و کره شمالی) هم منتشر کرده بود.
البته مهزاد الیاسی در این اثر بیش از آنکه به سراغ سفرنامهنویسی به شیوه کلاسیک رفته باشد، بیشتر به بیان حس و حال خودش بهعنوان یک هیچهایکر در طول سفرهایش پرداخته است. هیچهایکرها گروهی جهانگرد هستند که با یک کولهپشتی به دوش راه میافتند به سوی سرزمینهای دیگر و عموما برای جابهجایی بین شهرها و حتی کشورها در خروجی شهرها ایستاده و با انگشت شست، به رانندگان عبوری (و بهویژه راننده تریلیها) میفهمانند که دنبال خودرویی میگردند که آنها را رایگان به شهر و مقصد بعدی برساند. همچنین برای اقامت هم متوسل به سایتهایی همچون کوچسرفینگ میشوند که اعضایش میزبان رایگان مسافران هستند. بنابراین سفرهایشان عموما ارزانتر از سفرهای عادی است. در عوض خیلی اوقات مقصد سفرشان ممکن است با توجه به مسیر رانندههایی که سوارشان میکنند یا میزبانی که مییابند، تغییر کند. همینها باعث میشود سفرشان هیجانانگیز و گاه البته بسیار خطرناک شود؛ آنچنان که مثلا نویسنده این کتاب سر مرز گرجستان با ارمنستان بهطور اتفاقی از چنگ دو راننده مست روسی میگریزد.
الیاسی در پی تصمیمی که میگیرد، خانه اجارهایاش در تهران را تحویل صاحبخانه داده و وسایلش را به روستایی ییلاقی در دماوند میبرد. بعد هم سفرش یا سفرهایش را آغاز کرده و سپس به آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، ترکیه، یونان، ایتالیا، فرانسه و... میرود (هرچند روی جلد به هرات و کابل هم اشاره شده، اما ردی از این سفرها در کتاب نمیبینیم و در عوض نامی هم از مقاصدی که در ایران رفته روی جلد نیست). برخی از این سفرها به یکدیگر پیوسته و برخی با فاصله زمانی است. در برخی مقاصد مدتی طولانی (گاه چندین ماه) در چادر به سر میبرد، در برخی مقاصد میهمان کسانی میشود که بهطور اتفاقی در مقصد با آنها آشنا و دوست شده، و در برخی مقاصد (همچون قونیه) در هتلی مشغول به کار و ساکن اتاقی در همانجا میشود. او در این سفرها در پی کنارآمدن با خودش است. پرسشهایی که از زندگی دارد و به دنبال پاسخشان میگردد. برای همین است که پرده سکون را کنار میزند تا در گردش آفاق، بلکه نهاد انفسش را هم آرام کند.
در این کتاب نباید به هیچ وجه دنبال توصیف مقاصد سفر بود. الیاسی تقریبا هیچ توصیفی از جاهایی که رفته و دیده ارائه نمیدهد. حتی در برخی جاها همچون استانبول که کمی میخواهد جاها را نام ببرد هم دچار اشتباه میشود. خیابان استقلال را خیابان تقسیم مینامد (۸۲)، محله بیاوغلو را بیوگلو (۸۵) و امیناونو را امینونو مینویسد (۸۱) و حتی شوربختانه او نیز روایت جعلی و انحرافی دولت ترکیه که چند سالی است تلاش دارد آرامگاه جعلی برای شمس در قونیه بتراشد (در حالیکه حتی سلاطین عثمانی هم برای زیارت آرامگاه شمس به شهر خوی میآمدند) را بی هیچ کم و کاستی بازگو میکند. اما وقتی از جزئیات بیرون برود، نگاه کلیاش دقیق و درست است؛ مثلا آنجا که نوشته: «انگار ترکیه و ایران مثل دو بچه یک خانوادهاند که یکیشان خوشگلتر و خوششانستر بوده و دیگری بدقوارهتر و بدشانستر. انگار یکی حسرتِ نشدن دیگری است و آن یکی وحشت شدن دیگری» (۸۵). یا آنجا که پس از اشاره به کتاب «استانبول: خاطرات و شهر» اورهان پاموک و توصیفی که از حُزن یک استانبولی به دست داده، مینویسد: «به گمانم حزن یک ایرانی در استانبول با حزن یک استانبولی در استانبول فرق میکند. شاید حزن ما از جنس نداشتن و نبودن است؛ حزن شهری که میشد داشته باشیم اما نداریم؛ چیزی که میشد باشیم ولی نشدیم. حزن از دست رفتن شکوه تاریخ و محققنشدن رؤیاهای اجدادی» (۸۶).
این مقایسهها در دیگر جاهای این اثر نیز دیده میشود. برای نمونه آنجا که آتن را با تهران مقایسه میکند و از اینکه دو تمدن یونان و ایران که روزگاری سروری میکردند، اکنون سری در میان سرها ندارند (۱۰۳). یا آنجا که فرهنگ غیرخودمانی و سرد فرانسوی را که به فریادهای دختری مانده در راه که کولهاش را اتوبوس با خودش برده، با فرهنگ ایرانی مقایسه میکند. در اتوبوس بعدی که سوار میشود تا خود را به اتوبوس قبلی و کولهاش برساند، از تکتک مسافران درخواست شارژر گوشی میکند. اما کسی به او شارژر نمیدهد. نهایتا در انتهای اتوبوس شارژر را از دو پسر جوان امانت میگیرد که بعدا میفهمد ایرانیاند (۱۱۴) و تفاوتهای فرهنگی اینگونه خودش را نشان میدهد.
الیاسی دانشآموخته کارشناسی و ارشد انسانشناسی از دانشگاه تهران است. بنابراین فرهنگ و تفاوتهای فرهنگی را خوب میفهمد. اما در این اثر ترجیح میدهد به جای سفرنامهنویسی رایج یا حتی مردمنگاری (در توصیف فرهنگ یک گروه)، نوعی خودمردمنگاری (اتو-اتنوگرافی) در توصیف فرهنگ هیچهایکرهای زن ایرانی داشته باشد. اگرچه متن اثر بیشتر به سوی خودنگاری صرف و توصیفی تیره و تاریک از مجادلات درونیاش رفته و این ممکن است در برخی جاها خواننده را نسبت به چیرگی سنگین این فضای سیاه، خسته کند. با این همه شاید این فضای تاریک، تجربیات دستکم بخشی از زنان و دختران جهانگرد و هیچهایکر ایرانی باشد. در کنار همه این نکات، نویسنده قلم قویای دارد که توانسته از پس بیان احساسات و درونیات خود به خوبی برآید. چاپ دوم کتاب «و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد» نوشته مهزاد الیاسیبختیاری توسط نشر اطراف در ۱۵۰ صفحه در سال 1402 منتشر شده است. صفحه تخصصی معرفی کتاب برگبرگ را در اینستاگرام دنبال کنید.