|

قرائت سیاسی از آنتیگونه و جهان کودکی

از تراژدی آنتیگونه در طول سده‌ها روایت‌های مکرر و هر بار جدید ارائه شده و این نشان‌دهنده امکان‌ها و ظرفیت‌هایی است که این تراژدی پیش‌روی دیگر نویسندگان و هنرمندان قرار داده است. مضمون اصلی تراژدی آنتیگونه تعارض فرمان‌های قدرتمندان با قوانین آسمانی و طبیعت است؛ قوانینی بنیادین که انکارشان هر بار در مناسبت‌های انسانی فاجعه از پی می‌آورد. به‌تازگی کتابی با عنوان «آنتیگونه به‌ روایت برتولت برشت و دو داستان» با ترجمه محمود حدادی در نشر افق منتشر شده که شامل ترجمه‌ای ا‌ست از نمایش‌نامه «آنتیگونه» برتولت برشت و داستان‌های «ساعت ادبیات» آلفرد دُبلین و «آنتیگونه برلین» رُلف هُخهوت.

شرق: از تراژدی آنتیگونه در طول سده‌ها روایت‌های مکرر و هر بار جدید ارائه شده و این نشان‌دهنده امکان‌ها و ظرفیت‌هایی است که این تراژدی پیش‌روی دیگر نویسندگان و هنرمندان قرار داده است. مضمون اصلی تراژدی آنتیگونه تعارض فرمان‌های قدرتمندان با قوانین آسمانی و طبیعت است؛ قوانینی بنیادین که انکارشان هر بار در مناسبت‌های انسانی فاجعه از پی می‌آورد. به‌تازگی کتابی با عنوان «آنتیگونه به‌ روایت برتولت برشت و دو داستان» با ترجمه محمود حدادی در نشر افق منتشر شده که شامل ترجمه‌ای ا‌ست از نمایش‌نامه «آنتیگونه» برتولت برشت و داستان‌های «ساعت ادبیات» آلفرد دُبلین و «آنتیگونه برلین» رُلف هُخهوت. درواقع در این کتاب سه روایت از این اثر باستانی گرد آمده است:‌ برتولت برشت، در اقتباسی نوآورانه، آن را تمثیلی می‌کند بر فرجام شوم تجاوزطلبی‌هایی که آلمان هیتلری را آتش‌افروز جنگ جهانی دوم کردند؛ داستان «درس ادبیات»، با تکیه بر پس‌زمینه تاریخی این تراژدی، به مفهوم مرگ در اسطوره می‌پردازد و در «آنتیگونه» برلین، خواهری در هنگامه بمباران شبانه شهر، با همه تهدید دستگاه شکنجه هیتلری، در راه دفن برادر خود، دفنی ممنوع، مانند آنتیگونه اسطوره‌ای مرگ را می‌پذیرد و تقدس می‌‌یابد. کتاب «آنتیگونه به‌ روایت برتولت برشت» با مقدمه و مقاله‌هایی همراه است که امکان درک بهتر نمایش‌نامه و دو داستان ترجمه و گردآوری‌شده در این کتاب را فراهم می‌کنند و همچنین با یادداشت‌هایی در معرفی دو داستانی که در این کتاب، در کنار نمایش‌نامه برشت، ترجمه و منتشر شده‌اند. می‌دانیم که سه روایت از آنتیگونه در یونان باستان وجود داشته؛ اما آنچه به جا مانده، تراژدی سوفوکل است که تفاوت‌‌هایی با روایت ائوریپیدس دارد؛ اگرچه از این‌ مورد آخر اطلاعاتی نادقیق و غیرمستقیم داریم. طبق روایت سوفوکل، آنتیگونه دختر اویدیپوس (شاه تِبِس یا تِبای) و یوکاستا یا اپیکاسته بود، و خواهر اتئوکلس و پولونیکس و ایسمنه. پدر، پس از گناهی ناخواسته، تن به تبعید می‌دهد؛ اگرچه کرئون، دایی آنتیگونه، از او می‌خواهد مدتی سفر را به تعویق بیندازد. همان‌طور‌که اشاره شد، برتولت برشت تراژدی «آنتیگونه» سوفوکل را به‌ موازت اواخر جنگ جهانی دوم و یک سال پیش از شکست آلمان هیتلری و پایان این جنگ، روایت می‌کند و قرائتی سیاسی از این تراژدی به دست می‌دهد. برشت درواقع آنتیگونه را به قرن بیستم آورده و تن شخصیت‌هایش لباس‌های مدرن پوشاند و به کرئون، هیبتی مانند دیکتاتورهای نازی بخشید. همه‌ چیز در جنگ جهانی دوم می‌گذشت و انسانیت را در مواجهه با بربریسم قرار داد. برشت همچنین تغییراتی در متن ترجمه هولدرلین ایجاد کرد تا مفاهیم ارسطویی درام را به نقد بکشد و تئاتری خلق کند که مد نظر خودش بوده: زدودن کاتارسیس از رنج شخصیت‌ها، برای اینکه تماشاگر بتواند ورای احساسات حزن‌آلود، درباره آنچه بر صحنه می‌بیند، تفکر انتقادی داشته باشد. در داستان «ساعت ادبیات» آلفرد دُبلین، از کتاب «آنتیگونه به‌ روایت برتولت برشت»، مفهوم مرگ در اسطوره برجسته شده و دُبلین «آنتیگونه» سوفوکل را از این منظر روایت کرده است. این داستان درواقع چنان‌که در توضیح ابتدای آن آمده است، پاره‌ای از رمانی از آلفرد دُبلین است.

سومین اثر کتاب «آنتیگونه به‌ روایت برتولت برشت»، یعنی «آنتیگونه برلین» نوشته رُلف هخهوت هم، باز مانند نمایش‌نامه «آنتیگونه» برشت و البته به‌ شیوه‌ای متفاوت با برشت، آلمان هیتلری را زمینه روایت مدرن تراژدی آنتیگونه قرار می‌دهد. هخهوت در داستان «آنتیگونه برلین» داستان تراژدی یونانی «آنتیگونه» را به دوران سیاه سلطه نازی‌ها بر آلمان می‌آورد و این تراژدی را در متن یکی از اعصار تاریک تاریخ قرن بیستم، از نو روایت می‌کند.

در میان آثاری که محمود حدادی از ادبیات آلمانی‌زبان ترجمه کرده، چهار آنتولوژی هم دیده می‌شود که در هرکدام داستان‌هایی از دوره‌های مختلف ادبیات آلمانی انتخاب و ترجمه شده‌اند و به واسطه این چهار مجموعه تعدادی از نویسندگان آلمانی‌زبان برای اولین‌بار به فارسی ترجمه شده‌اند. «رنگ‌های کودکی» اولین آنتولوژی است که حدادی ترجمه کرده و سال‌ها پیش به چاپ رسیده بود. در این مجموعه داستان‌هایی گرد آمده‌اند که مضمون اصلی‌شان درباره زندگی و دوران کودکی است. این کتاب به‌تازگی در نشر مهراندیش بازنشر شده است. «رنگ‌های کودکی» شامل 20 داستان از ادبیات قرن نوزدهم و بیستم آلمانی‌زبان است که با انتخاب و ترجمه محمود حدادی منتشر شده است. داستان‌های این کتاب موتیفی مشترک دارند که آن‌طور که از نامش هم برمی‌آید، کودک و خاطرات کودکی است. براساس این درون‌مایه مشترک، داستان‌هایی از این نویسندگان در این مجموعه انتخاب شده است: تئودور اشترم، گتفرید کلر، گرهارت هاوپتمان،‌ هاینریش مان، توماس مان، روبرت موزیل، اشتفان سوایگ، لیون‌ فویشتوانگر، هانس مارج‌ویتسا، زیگیسموند فون رادسکی، هانس فالادا، برتولت برشت، اریش کستنر، ماری لوئیزه کاشنیتس، ادن فون هوروات، یوهانس موی، اروین اشتریتماتر، کریستینه بوستا و جیمز کروس. توالی داستان‌های این کتاب، براساس دوران زندگی نویسندگان است و در نتیجه می‌توان درک بهتری از زمینه زمانی هر داستان به دست آورد. در توضیحات پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «اولین‌بار ژان ژاک روسو بود که کودکی را شیوه‌ای از هستی انسان خواند که از چشم‌انداز آن دنیای بزرگ‌سالی به‌هیچ‌رو قابل درک نیست. روسو براساس‌این تحمیل ادبیات پندآموز را به کودکان سعی زودهنگام می‌شمرد و بر آن بود که پیش‌شرط داوری در کار کودک درک دنیای اوست؛ اما واقعیت زندگی تاکنون چه میزان قابلیت داشته است، بر این پیش‌شرط گردن بگذارد؟ ادبیات به‌عنوان ترسیمی چکیده‌وار از دنیای واقعیت پیوسته و به هر شیوه و زبانی هم نشان داده است به‌ویژه کودک، از آنجا‌ که به نسبت حریمی شکننده‌تر دارد، در هیچ زمانه‌ای از آزمون‌های خطیر زندگی در امان نمانده است. از همین‌ رو است که ماکسیم گورکی تأکید می‌کند تا وقتی کودکی هست که سیلی می‌خورد، جهان بسامان نیست». «رنگ‌های کودکی» در‌واقع اولین آنتولوژی به ‌شمار می‌رود که حدادی به فارسی ترجمه کرده و بعد از آن مجموعه‌ داستان دیگری با این عناوین منتشر شده‌اند: «از نگاه جنون»، «گدا و دوشیزه مغرور» و «مرگ پوتیا». در بخشی از داستان «یک آدم بی‌شخصیت» از روبرت موزیل می‌خوانیم: «امروزه ظاهرا باید با چراغ از پی آدم باشخصیت جست، بسا اسباب خنده هم می‌شویم اگر که در روز روشن با فانوس دوره بیفتیم. باری، می‌خواهم داستان مردی را بگویم که همیشه با شخصیت خود مشکل داشت یا ساده‌تر آنکه اساسا شخصیتی نداشت؛ اما می‌ترسم در فهم مقام او به خطا رفته باشم و انسان منظور ما در نهایت فردی باشد پیشرو و پیشگام. ما در بچگی همسایه بودیم...». «مرگ پوتیا» یکی دیگر از آنتولوژی‌هایی است که با ترجمه حدادی به فارسی منتشر شده است. در این مجموعه داستان‌هایی از نهضت روشنگری تا قرن بیستم گرد آمده‌اند. شک فلسفی، بدبینی به سرنوشت انسان و روایت فاجعه از‌جمله مضامین مشترکی است که در داستان‌های این مجموعه وجود دارد. حدادی در بخشی از مقدمه‌اش درباره مواجهه ادبیات و اجتماع نوشته است: «... دست‌کم از برهه‌ای از قرن نوزدهم و بعدها قرن بیستم ادبیات به یک واقع‌بینی خونسردانه‌تر رسید و در دیدن کاستی‌های انسان و اجتماع و نارسایی‌های کار جهان نگاهی بهوش‌تر یافت و این از زمانی بود که نهضت روشنگری قرن هجدهم از تحقق‌بخشیدن به آرمان‌های خود بازماند؛ بازماند از آنکه عقل را در حیطه فردی و اجتماعی یگانه مرجع و قاضی نهایی امور انسان قرار دهد. وانگهی آن نگاه عدل و عقوبت‌باری هم که ستاره آسمان را نشان رحمت ملکوت بر راه‌گم‌کردگان می‌دانست و بارقه امید در چشم گرفتاران شب ناامیدی و از این دیدگاه در ادبیات هزاره‌ها مضامینی بلند و باشکوه آفریده بود؛ در‌این‌میان در پیرامون خود جهانی می‌بیند که از همه کنج‌ و کنار آن اسطوره‌زدایی شده است و ستاره برایش گوی آتشینی است که برخورد یکی از آن با دیگری بسا مفهوم عینی آخرالزمان باشد. گوته ادبیات را حافظه جمعی ملت‌ها می‌خواند؛ مطمئن‌ترین معیاری که هر ملتی را به درک و داوری گذشته و اکنونش قادر می‌کند؛ اما شاید که دست‌کم از قرن بیستم تردید و بدبینی رنگی تیره‌تر به آینه این حافظه جمعی داده باشد. توماس مان که خود را با جهانی انحطاط‌زده روبه‌رو می‌دانست، از ادبیات انتظار داشت نگاه نظم‌بخش و قدرت کلامش را در ترسیم ناسازی‌های سرشتی جهان و راه‌های آشتی آنها به کار گیرد؛ اما در پیش گره‌های فروبسته و دوپهلوی زندگی از ارائه نظری صریح، از این یا آن گفتن بپرهیزد؛ بلکه پدیده‌های دوپهلو را بنیادین بداند و به‌این‌ترتیب نشان دهد که زندگی در نفس خود نیز دوپهلو است». داستان‌هایی که در «مرگ پوتیا» گرد آمده‌اند، از این اندیشه‌ها به دور نیستند و هریک از منظری به این ایده‌ها پیوند خورده‌اند.