به مناسبت تجدیدچاپ «وقت رفتن» از یوزف وینکلر با ترجمه علیاصغر حداد
علیه فاشیسم و شکوه خیالی گذشته
نقد مناسبات اجتماعی و بهویژه نقد سنتهای گذشته، یکی از ویژگیهای مشترک آثار چهرههای شاخص ادبیات اتریش است. اغلب نویسندگان اتریشی مثل آرتور شنیتسلر، پتر هانتکه و هرمان بروخ در آثارشان با صراحت به نقد تاریخ گذشته جامعهشان پرداختهاند.
پیام حیدرقزوینی
نقد مناسبات اجتماعی و بهویژه نقد سنتهای گذشته، یکی از ویژگیهای مشترک آثار چهرههای شاخص ادبیات اتریش است. اغلب نویسندگان اتریشی مثل آرتور شنیتسلر، پتر هانتکه و هرمان بروخ در آثارشان با صراحت به نقد تاریخ گذشته جامعهشان پرداختهاند. آنها در گذشتهشان نهتنها در پی یافتن شکوه و جلال نیستند، بلکه نسبت به تاریخشان رویکرد انتقادی صریحی دارند. نقد آنها نهفقط متوجه ساختار حاکم بلکه متوجه جامعه و ریشههای سنت و فرهنگ اجتماع هم هست. این ویژگی، نویسندگان آلمانیزبان اتریش را از نویسندگان آلمانی متمایز میکند.
یوزف وینکلر، از نویسندگان امروز ادبیات اتریش است که یکی از رمانهای مهم او با نام «وقت رفتن» با ترجمه علیاصغر حداد به فارسی منتشر شده است. در کتاب «وقت رفتن»، نمونهای روشن از نقد ریشهای سنتها را میبینیم. حداد از دیگر نویسندگان اتریشی هم آثاری به فارسی ترجمه کرده، اما انتخاب او درباره رمان «وقت رفتن» تفاوتی با دیگر انتخابهایش در ترجمه دارد. آثار متعددی که تا امروز با ترجمه حداد به فارسی منتشر شدهاند، نشان میدهد که او غالبا بر روی نویسندگان دهههای ابتدایی قرن بیستم تمرکز داشته و کمتر به سراغ نویسندگان امروز ادبیات آلمانیزبان رفته است. از این نظر یوزف وینکلر یکی از استثناهای کارهای او بهشمار میرود. از وینکلر تا پیش از ترجمه «وقت رفتن»، اثری به فارسی ترجمه نشده بود و درواقع یوزف وینکلر یکی دیگر از نویسندگانی است که حداد در طول چنددههای که به ترجمه مشغول بوده به ما معرفی
کرده است.
یوزف وینکلر در سال 1953 در اتریش متولد شد و با نوشتن رمان «فرزند انسان» در سال 1979 مورد توجه قرار گرفت. «فرزند انسان» بخش اول سهگانهای است با عنوان «کرنتن وحشی» و دو بخش دیگر آن «کشاورز؛ اهل کرنتن» و «زبان مادری» نام دارند که به ترتیب در سالهای 1980 و 1982 به چاپ رسیدند. وینکلر در این سه رمان به دوران کودکیاش بهعنوان یک کشاورززاده در دهکدهای کاتولیکنشین پرداخته و آیینهای کلیسای کاتولیک را بهشدت مورد حمله قرار داده است.
یوزف وینکلر نیز مانند دیگر نویسندگان اتریشی، به نقد بیپرده سنتهای تاریخی و فرهنگی اتریش پرداخته است. نکته قابل توجه اینکه او را توماس برنهارتی دیگر هم نامیدهاند؛ چراکه وینکلر نیز مانند برنهارت به روایت جامعه روستایی اتریش میپردازد و با نگاهی انتقادی و زبانی صریح، آیینهای کلیسای کاتولیک و سنتهای روستایی را به چالش میکشد و بهطور خاص ریاکاریهای سیاسیای را که از دوران سلطه فاشیسم در ذهنیت جامعه روستایی باقی مانده، عیان میکند. «وقت رفتن» رمانی نامتعارف است که مرگ، انزوا، خشونت و نقد سنتهای کلیسای کاتولیک از مضامین محوریاش هستند. حداد در بخشی از مقدمهاش درباره رمانهای وینکلر نوشته: «رمانهای وینکلر شخصیتمحور نیستند. در آثار او به ندرت به شخصیتی برمیخوریم که روایت سرگذشتش رویدادهای اثر را به هم پیوند بدهد. مثلا رمان گورستان پرتقالهای تلخ، کتابی با حجمی بالغ بر 420 صفحه، از بیش از صد متن یک یا دوصفحهای و تعدادی متن چندصفحهای تشکیل شده است و از اینرو عنوان رمان به مفهومی که ما میشناسیم خیلی بازگوکننده شکل و محتوای آن نیست. در میان آثاری که وینکلر در آنها به دهکده زادگاهش میپردازد، وقت رفتن بیش از هر اثر دیگری خط داستانی دارد. حضور ماکسیمیلیان وقایع پراکنده این کتاب را به هم وصل میکند و به کتاب انسجام داستانی میبخشد. برقکشی دهکده، ورود اولین تلویزیون به خانهها، رفتن آمریکاییها به ماه، کار و تلاش شبانهروزی دهقانان، گوری که به هوا بلند میشود و بالای گورستان چرخ میزند، شیطان مجسمی که گویی همهجا حی و حاضر است، صحنههایی هستند رئال و سوررئال که مثل عناصر یک واقعیت بدون هیچ واسطهای کنار هم قرار میگیرند و فضایی غریب میآفرینند. تکرار چندباره جملاتی یکسان درباره دهکدهای که به شکل صلیب بنا شده، کشیشی که تندیس مسیح بیدستی را از آب میگیرد، دو مردی که یکی استخوان حیوانات ذبحشده و دیگری داستان زندگی و استخوان مردگان دهکده را گرد میآورد، این همه ذهن خواننده را در آغاز کمی آشفته میکند، اما در ادامه خیلی زود ذهن به این تکرارها عادت میکند و در هر یکی، دو صفحه انتظار دارد همان جملات مثل بیت تکراری ترجیعبند از نو آورده شود». «وقت رفتن» روایتی است از دهقانزادهای که دوران کودکیاش را در مزرعه پدری گذرانده و او آنجا را جهان بیزبان مینامد. در این جهان، توجه و مهر پدر تنها معطوف به حیوانات مزرعه است و خشونت سهم بچهها.
وینکلر «وقت رفتن» را در سال 1998 و پس از آنکه چندین کتابش منتشر شده بود، به چاپ رساند. او پیش از نوشتن این رمان، مدتی را در ایتالیا و هند گذرانده بود و آثاری درباره این کشورها نوشته بود و در بازگشت به زادگاهش، «وقت رفتن» را نوشت و نشان داد که دغدغه مرگ و زندگی و کلیسای کاتولیک در روستایی کاتولیکنشین همچنان همراه او است. وینکلر در اغلب آثارش به گذشته و کودکیاش در دهکده زادگاهش توجه میکند و مرگ تا حدودی دغدغه شخصی او است. او به آیینهای مرگ و خاکسپاری و نوع عزاداریها علاقهمند است و شاید مرگ برایش حالتی اسطورهای دارد. در بخشی از رمان «وقت رفتن»، تصویری غریب از مردهای در تابوت به دست داده شده: «در یک روز گرم تابستان، وقتی دو اسب آغشته به آب استخوان که قرار بود تابوت را از خانه به قبرستان حمل کنند، حاضر به یراق جلوی اسطبل سر در جعبه پر از جو فرو کرده بودند، صورت رو به فساد گذاشته جسد که در تابوتی روباز نگهداری شده بود، چنان باد کرد که موهای ریشش مثل خارهای جوجهتیغی سیخ شد. مایعی که از جسد بهشدت متعفن خارج میشد، از لای درزهای تابوت سیاه به بیرون نشت میکرد و پس از ریختن به روی خرک مزین به کاغذ مشکیِ چینداری که تابوت روی آن قرار داشت، به کف اتاق میچکید».
وینکلر در نوشتن «وقت رفتن» از زبانی شبیه به اوراد کلیسای کاتولیک استفاده کرده و با لحنی یکنواخت و مضامینی تکرارشونده، به نوعی با کلیسای کاتولیک تسویهحساب کرده است.
وینکلر در دوران کودکیاش بهعنوان دستیار محراب در کلیسا کار میکرده و شناخت او از آیینهای کلیسای کاتولیک از همینجا ناشی میشود. از اینرو میتوان گفت «وقت رفتن» تا حدودی روایتی از سرگذشت شخصی خود او نیز بهشمار میرود. درواقع وینکلر بهخوبی آیینهای کلیسای کاتولیک را میشناسد و بر اساس همین شناخت دقیقش به انتقاد از آن میپردازد.
وینکلر در «وقت رفتن» پوچبودن آیینهای سنتی را نشان میدهد که با گذشت زمان از معنا تهی شدهاند. از منظری دیگر، نوشتن درباره انسانهای تکافتاده و منزوی و ترسیم فضاهای تیره و تأکید بر مرگ، یادآور آثار آرتور شنیتسلر هم هست. آرتور شنیتسلر نویسنده اتریشی آغاز قرن بیستم و از نویسندگان آغازگر ادبیات مدرن است. علیاصغر حداد تاکنون چندین اثر از او نیز به فارسی ترجمه کرده که مجموعهداستان «دیگری»، داستانهای «بازی در سپیدهدم» و «رؤیا»، داستان بلند «مردن»، دو داستان کوتاه «ستوان گوستل» و «مردهها سکوت میکنند» و کتاب «خانم بئاته و پسرش» از آن جملهاند. اغلب شخصیتهای داستانهای شنیتسلر با مناسبات اجتماعی اطرافشان درگیرند و این ویژگی مشترک آثار او است.