نگاهی به مستند «خوره» ساخته شهرام میراباقدم
رنجنامهای از بازماندگان جذامی در ایران
بعید است موضوع جذام و جذامیان در سینمای مستند و داستانی مطرح شود و نام مستند برجسته فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان یعنی «خانه سیاه است» در میان دوستداران سینمای مستند و داستانی تداعی نشود. مستندی کوتاه در سال 1341 که به دلیل پرداخت متفاوت و هنری که در آن زمان به جذامیان داشت ازجمله برترین مستندهای تاریخ سینمای ایران مطرح میشود و جایگاهی فراتراز مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ایران پیدا کرده است.
بعید است موضوع جذام و جذامیان در سینمای مستند و داستانی مطرح شود و نام مستند برجسته فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان یعنی «خانه سیاه است» در میان دوستداران سینمای مستند و داستانی تداعی نشود. مستندی کوتاه در سال 1341 که به دلیل پرداخت متفاوت و هنری که در آن زمان به جذامیان داشت ازجمله برترین مستندهای تاریخ سینمای ایران مطرح میشود و جایگاهی فراتراز مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ایران پیدا کرده است.
مستند «خوره» به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی شهرام میراباقدم نیز همچون مخاطبان سینمای مستند در ابتدای نمایش خود به مستند فرخزاد اشاره میکند و در نماهای اولیه شاهد اشاراتی هرچند کوتاه به آن مستند در بیش از شش دهه پیش هستیم. اما هرچه میگذرد مسیر متفاوت مستند میراباقدم با فرخزاد مشخص میشود. هرچقدر مستند «خانه سیاه است» اثری هستیشناسانه و تقدیرگرایانه در وصف بیماری لاعلاج جذام در آن زمان است و حال و هوای شاعرانه و هنری فروغ فرخزاد را در فرم و محتوای خود جای داده، در مستند «خوره» با اثری رئالیستی با رویکردهای اجتماعی و معیشتی طرف هستیم که قرار است مسیر متفاوت با سوژه مشترک جذامیها را روایت کند: روایت زندگی بازماندگان جذامی در ایران معاصر. فیلم با تصاویری آرشیوی از آسایشگاه محرابخان مشهد آغاز میشود و فیلمساز با این مقدمه به تدریج، جغرافیا و حال و هوای اثر خود را برای مخاطب مشخص میکند. در طول این مستند 39دقیقهای با بیماران مختلفی از این آسایشگاه مواجه میشویم و حال و روز و دغدغهها و رنجهای این افراد را میشنویم. مستندساز با وجود پرداخت سوژه به شدت تراژیک، سعی دارد با کمترین میزان احساساتگرایی، مخاطب خود را از فضای سانتیمانتال و احساسیشدن صرف دور کند و روایتی واقعی و مؤثر بدون اغراق و دستکاری واقعیت پیشروی مخاطب خود قرار دهد.
میراباقدم دو مضمون را در نگاه کلی در مستند «خوره» دنبال میکند و از این شاخه به آن شاخه کردن موضوعات و تعدد و تکثر مضامین پرهیز کرده است. نخستین مضمون مهم مستند «خوره» بحث دردناک انزوا و حتی خانهبهدوشی ساکنان این آسایشگاه است. درحالیکه این افراد از حداقلیترین امکانات زندگی انسانی در این آسایشگاه محروم هستند، عدهای قصد دارند سقف بالای سر این افراد را نیز از آنها بگیرند و این مبتلایان به جذام را در این شرایط خانهبهدوش کنند. از همین رو است که مسئله جابهجایی و تغییر مکان آسایشگاه، موضوعی است که اغلب بیماران آسایشگاه از آن رنج میبرند و آن را مطرح کردند. اما این تنها بخشی از مشکلات زیاد معیشتی این افراد است. مضمون دوم و تکاندهنده مستند «خوره» که شاید مسئله اصلی فیلمساز نیز بوده و وجه تمایز فیلم میراباقدم با فرخزاد است، وجه مطالبهگری و عدالتخواهی آن است؛ وقتی که علاوه بر درددلهای بیماران جذامی، سخنان مدیران انجمن و مسئولان ذیربط نیز در کنار این دغدغهها عنوان میشود و ضربه اصلی مستند همینجا و با تدوین ماهرانه و تأثیرگذار آن صورت میگیرد؛ درحالیکه بیماران به طور مدام از کمبود و فقدان امکانات اولیه زندگی گلایه دارند و از قطعی داروی جذام ناله میکنند، دو نفر از مسئولان این بیماران بیبضاعت را پرتوقع خوانده و آنها را به قناعت دعوت میکنند. فیلمساز برای برخوردنکردن به ممیزی یا به دلایل دیگر، این فصل را بدون تأکید زیاد و خیلی عادی به تصویر درمیآورد؛ اما دردناکترین بخش مستند همینجاست که فریاد عدالت و دردمندی بیماران بلند است و مسئولان در مصاحبه با مستندساز از اتمام مرض جذام در ایران و عدم پیگیری بازماندگان جذامی سخن میگویند.
تصویر جذامیها در مستند «خوره» برخلاف مستند «خانه سیاه است»، تصویری از انسانهای به غایت ضعیف، ناتوان و بیسواد نیست، بلکه مستندساز به جذامیهایی اشاره دارد که تحصیلکرده و مطالبهگر هستند و در طول زندگی سخت خود از هیچ تلاشی برای برونرفت از این شرایط و تغییر اوضاع دریغ نمیکنند. نمای نوشابهخوردن یکی از این جذامیها در مغازه، درحالیکه در میان بحثهای مربوط به انزوا و دوریکردن این افراد از جامعه و تلاش مردم برای کنارگذاشتن آنها صورت میگیرد، اما تصویری از یک زندگی ساده و عادی را روایت میکند که آرزوی این بیماران جذامی است و برای این زندگی حداقلی مدام در حال تلاش هستند و از سویی به پرتوقعی و طمعکاری متهم میشوند. مستند «خوره» میتواند مسیر مهمی را در ساخت مستندهای مطالبهگرایانه در این حوزه باز کند و فریاد عدالتخواهی مردم بیمار و ضعیف را به گوش متولیان و مسئولان بالادستی برساند. در انتهای مستند، یکی از بیماران جذامی با فریادی دردناک از همه اهالی رسانه، روزنامهنگاران و افرادی که دستی در نوشتن و ارتباطات دارند میخواهد که صدای آنها باشند و دردهای آنها را به مسئولان منعکس کنند.