اعتراضات دانشگاهی بخشی از روند آموزش
«سرژ اشممان» که سالها در تایمز، هرالد تریبیون و... بهعنوان سرمقالهنویس و تحلیلگر فعالیت داشته، مقالهای درباره تظاهرات دانشجویان آمریکا نوشته است. او این اعتراضات را برای آموختن آنها ضروری میداند. در این مقاله، او تظاهرات دانشجویان را با اتفاقاتی که در سال 1968 در دانشگاه کلمبیا و در اعتراض به جنگ ویتنام روی داده، مقایسه کرده و این روزها را تکرار همان عملکرد دانشجویان دانسته است.
«سرژ اشممان» که سالها در تایمز، هرالد تریبیون و... بهعنوان سرمقالهنویس و تحلیلگر فعالیت داشته، مقالهای درباره تظاهرات دانشجویان آمریکا نوشته است. او این اعتراضات را برای آموختن آنها ضروری میداند. در این مقاله، او تظاهرات دانشجویان را با اتفاقاتی که در سال 1968 در دانشگاه کلمبیا و در اعتراض به جنگ ویتنام روی داده، مقایسه کرده و این روزها را تکرار همان عملکرد دانشجویان دانسته است. از نظر او «اما یک تفاوت نگرانکننده و درخور توجه وجود دارد». او مینویسد: «اگر دانشآموزان در سال 68 به دو دسته سرکش و محافظهکار تقسیم میشدند، اعتراضهای کنونی در کلمبیا -و تعداد رو به رشد دانشگاههای دیگر- همراه با اختلافهای شخصی و غالبا نادرست است؛ اختلافهای بین دانشجویان یهودی و دانشجویان عرب یا مسلمان یا هرکسی که از نظر دیگری در طرف «اشتباه» جنگ غزه قرار دارد. این به نوبه خود، اعتراضات را مستقیم به سمت قطبیشدن کشور سوق داده است. بسیاری از رؤسای دانشگاهها، پلیس را فرامیخوانند. از اینرو تبدیلشدن اعتراضات به یک اختلاف سیاسی ملی اجتنابناپذیر خواهد بود. در سال 68 همه افراد حتی رئیسجمهور ریچارد نیکسون درباره دانشجویان واکنش نشان دادند که مایه شرمساری بود. از آنجا که اعتراضات دانشجویی، حتی در اخلالگرانهترین آنها، به تعبیر «کارل فون کلاوزویتز» آموزش به روشهای دیگر است».
در ادامه این مقاله آمده است: «مفهوم دانشگاه بهعنوان سنگر گفتمان و یادگیری، نمیتواند به حذف مشارکت در بحثهای معاصر که دانشجویان برای اجرا و هدایت آن آماده میشوند، منجر شود. از ویتنام تا آپارتاید تا قتل جورج فلوید، دانشگاهها مدتها محل بحثها و تحقیقات آشکار و گاه آتشین بودهاند و هرگاه خود دانشگاهها از سوی دانشجویان بهعنوان شریک این مسائل تلقی شده باشند، توسط دانشجویان و استادان خود به چالش کشیده شدهاند. اگر دانشگاه نتواند این بحثها و اعتراضها را تحمل کند، نمیتواند به رسالت اولیه خود عمل کند.
البته مخالفان اعتقاد دارند بحث بدون آراستگی و آرامش، روند آموزشی را مختل میکند و بنابراین لازم و شایسته است که این مباحث در نظم انجام شود؛ اما باید در نظر داشت که اختلالها و اعتراضها میتوانند سبب تقویت مباحث آموزشی شوند. تعداد زیادی از کسانی که در سال 1968 در کلمبیا اعتراض کردند، به نوعی به خدمات اجتماعی رفتند که ناشی از آرمانگرایی و ایمان به تغییر بود که اساس اعتراضات آنها و جنبش اجتماعی گستردهتر دهه 60 بود.
همانطورکه دانشجویان در آن زمان دیگر نمیتوانستند تصاویر وحشتناک یک جنگ دوردست را تحمل کنند، بسیاری از دانشجویان امروزی نیز نمیتوانند بیش از این تصاویر غزه را تحمل کنند. در آن زمان، برای اولین بار بهطور تقریبا همزمان تصاویر جنگ توسط تلویزیون ارائه میشد و اکنون این تصاویر فورا روی تلفنهای دانشجویان مخابره میشود. دانشجویان کنونی نیز مانند همان سال از دانشگاه کلمبیا میخواهند که قرارداد با شرکتهایی را که از حمله اسرائیل به غزه سود میبرند، لغو کنند. نکته مشابه دیگر این است که دانشجویان چه در آن زمان و چه اکنون متوجه شدهاند که مدیرانشان گوش شنوایی برای شنیدن خواستههای آنان ندارند. یک نکته مهم دیگر نیز وجود دارد؛ دانشگاهها تعهدی جدی برای محافظت از دانشجویان یهودی در برابر یهودیستیزی دارند، اما دانشگاهها باید به دانشجویان و استادان خود پاسخگو باشند نه به جمهوریخواهان یا به اهداکنندگان بزرگ!».
نویسنده مقاله که در سال 68 دانشجوی کارشناسی ارشد کلمبیا بوده است، در بخشی از مقاله به خاطرات و روایتهای خود از آن دوران میپردازد. او همچنین به سیاستمدارانی که به نهی و سرزنش دانشجویان پرداختهاند، انتقاد دارد. او در بخش پایانی مقالهاش مینویسد: «دقیقا مطمئن نیستم که آن بهار 1968 چگونه بر زندگی من تأثیر گذاشت؛ گمان میکنم مجبورم کرد به شیوههایی فکر کنم که چگونه گزارشهای من میتواند جهان را آگاهتر کند. چیزی که من میدانم این است که از دیدن اینکه دانشجویان دانشگاه همچنان از بیعدالتی و رنج عصبانی میشوند و سعی میکنند کاری برای آن انجام دهند، خوشحالم».