|

تهدید داروخانه‌ها یا تهدید زنان؟

در روزهای گذشته دو خبر درباره سازمان غذا و دارو در رسانه‌ها برجسته شد. خبر اول روز 17 اردیبهشت قبل از ظهر منتشر شد که طی آن، رئیس سازمان غذا و دارو گفته بود موضوع رعایت هنجارها جزء مواردی است که در مواردی مانند سهمیه داروخانه‌ها نقش دارد.

تهدید داروخانه‌ها یا تهدید زنان؟

پویا نعمت‌اللهی -دکترای علوم ارتباطات اجتماعی: در روزهای گذشته دو خبر درباره سازمان غذا و دارو در رسانه‌ها برجسته شد. خبر اول روز 17 اردیبهشت قبل از ظهر منتشر شد که طی آن، رئیس سازمان غذا و دارو گفته بود موضوع رعایت هنجارها جزء مواردی است که در مواردی مانند سهمیه داروخانه‌ها نقش دارد. اگر یک داروخانه نسبت به رعایت هنجارها اقدام نکند، در وهله نخست تذکر داده می‌شود و اگر تذکر تأثیری نداشته باشد موارد بازدارنده درخصوص داروخانه متخلف اجرا می‌شود. چند ساعت بعد خبرگزاری رسمی کشور تکذیبیه‌ای در این مورد منتشر کرد. این تکذیبیه به هیچ وجه اصطلاحا خوب نچرخید و خبر اول همچنان در خط خبرها قرار داشت. روابط عمومی این سازمان گفت که سخنان اخیر رئیس سازمان غذا و دارو ناظر بر پوشش حرفه‌ای کادر داروخانه بوده و تنظیم‌کننده خبر از گفتار به متن دچار اشتباه محتوایی شده است. سپس برای اهالی رسانه کلاس درس باز کرده و به آنها آموزش سواد رسانه‌ای می‌دهد. ما با ادبیات سخنگویان این سازمان غریبه نیستیم. یکی از سخنگویان قبلی در دوران کرونا، منتقدان واکسن ایرانی را... خطاب کرده بود. واقعیت این است که هرگونه اظهارنظر در این مورد می‌تواند در موقعیت کنونی مورد سوءتعبیر واقع شود ازاین‌رو باید این تکذیبیه را پذیرفت. اما با فرض اینکه تهدید این سازمان متوجه «مردم» نبوده و متوجه کارکنان داروخانه‌هاست، این موضوع را چگونه می‌توان فهم می‌کرد؟ کدام نظریه‌ها در علوم اجتماعی می‌تواند پشتوانه درک دقیقی از عملکرد این سازمان باشد؟ میشل فوکو در کتاب «مراقبت و تنبیه؛ تولد زندان» نظریه‌‌ای در باب قدرت و چگونگی اعمال آن در بین افراد یک جامعه ارائه می‌کند. این نظریه ملهم از آرای جرمی بنتهام و ایده «سراسربین» اوست. سراسربین نوعی معماری است که یک برج در مرکز ساختمان‌های حلقوی قرار می‌گیرد و به همه اتاق‌های آنها اشراف دارد. افرادی که در این اتاق‌ها هستند نمی‌توانند شخصی را که داخل برج است ببینند اما می‌دانند که او هرلحظه قادر به رصد آنهاست. هر انسانی دارای زندگی روزمره است. بخشی از این روزمرگی در ساحت سلامت و بخشی از آن در ساحت بیماری می‌گذرد. بیماری ملازم رنج و عذاب و هزینه و آسیب است و ازاین‌رو بیمار برای کاهش این آلام باید دارو مصرف کند. سازمان غذا و دارو شاید مهم‌ترین بخش کارکردی از تلازم بیماری و زندگی روزمره است. هر دارویی که در کشور مصرف می‌شود، از مجرای این سازمان و با واسطه‌گری داروخانه‌ها به دست مردم می‌رسد. بنابراین زندگی مردم در دست این سازمان است. فوکو طرح نظارتی مذکور را از چند زاویه بررسی می‌کند، از جمله اینکه واجد ویژگی‌هایی است که سلسله ارزش‌هایی را ایجاد می‌کند که به واسطه آن، نظم‌بخشیدن به مفاهیم و تجویزها و احکام از طریق گفتمان غالب اجتماعی صورت می‌گیرد و دیگر اینکه ابزارهایی پدید می‌آورد که شخص را به یک نظارت خودانگیخته داوطلبانه برای حفظ نظم (حسب تعریف قدرت مستقر) وادار می‌کند. این دو ویژگی با دو سطح از مناسبات اجتماعی تلازم دارد. در سطح اول مربوط به مردم عادی است که به آنها می‌گوید تجویزها و مفاهیم و احکام (یعنی رعایت حجاب) موجد نظم است و گفتمان غالب در نظر دارد این تجویزها را به مرحله اجرا بگذارد. در سطح دوم مربوط به مسئولان داروخانه‌هاست. هیچ داروخانه‌ای خواستار محدودشدن سهمیه داروها نیست، چراکه این وضعیت از یک سو موجب محدودسازی درآمدهای جاری آنها و از سوی دیگر منجر به درگیری و جنگ اعصاب بین آنها و مردم می‌شود. بنابراین داروخانه‌ها باید مراقب باشند که کارکنان آنها دچار خطای بی‌حجابی نشوند. به طور کلی وجود داروخانه در هر منطقه موجب آرامش خیال مردم است؛ ضمن آنکه مجموعه‌ای از خدمات پزشکی معمولا حول‌و‌حوش داروخانه‌ها شکل می‌گیرد که منتفع اصلی آن نیز همان مردم منطقه هستند. می‌توان این گونه هم دید که احتمالا خطاب پیام به مردم است. رعایت‌نکردن حجاب در داروخانه‌ها در نهایت به ضرر خودشان خواهد بود. اینجا تفاوتی ندارد که یک مراجعه‌کنننده بیرونی بی‌حجاب باشد یا یکی از کارکنان داروخانه. در هر حال عدم رعایت حجاب موجب زحمت و دردسر است با این نگاه هر خانمی می‌داند که اثرات نظارت حتی با وجود وقفه‌های احتمالی در عمل (یعنی اینکه ممکن است در هر جایی بتواند بدون حجاب باشد)، بالاخره در یک بزنگاه حیاتی و حساس (که همان دوران بیماری خود یا یکی از عزیزانش است) دامن‌گیرش خواهد شد. شاید او بی‌حجاب باشد اما بی‌حجابی او به خودش مربوط است ولی اگر یکی از کارکنان داروخانه بی‌حجاب باشد، پای سایرین هم درگیر ماجرا خواهد بود. شخص بیمار یا خانواده او که به داروخانه مراجعه می‌کنند، احتمالا دغدغه‌‌ای بزرگ‌تر از بهبودی ندارند و نه اینکه با شخص بی‌حجاب همراهی یا مرافقت کند. اکنون قدرت در نظارت چنان کامل می‌شود که اعمال آن عملا غیرضروری می‌شود. هدف سازمان غذا و دارو آن است که به تعبیر فوکو به یک ماشین در راستای ابداع و پشتیبانی از قدرت تبدیل شود. این قدرت می‌تواند مستقل از حاملان خود (یعنی گفتمان قدرت) عمل کند یا به طور خلاصه اینکه خود این خانم‌ها پشتوانه و حاملان وضعیتی می‌شوند که با آنها تقابل دارد. برای کسی که میل به رعایت حجاب ندارد، طبعا رعایت آن نوعی نقش‌پذیری اجتماعی است (مانند نقش یک شخصیت بر صحنه تئاتر). این «فرایند کنترل پنهان» همان است که نهایتا «هنجار اجتماعی» خوانده می‌شود و مبتنی بر نظام پاداش و توبیخ (با هدف ملکه‌‌سازی و درونی‌‌کردن ارزش‌های موردنظر) است. از این طریق می‌توان توافق و پذیرش را عادی و طبیعی کرد. «توبیخ» و مجازات نیز همان عاملی است که انسان را از آستانه خطر دور می‌دارد و چه خطری بزرگ‌تر از انواع و اقسام بیماری‌هایی که هرآینه ممکن است افراد را گرفتار خود سازد.