|

روایت خاطره در آثار عبدی اسبقی

نقاش حافظه جمعی ایرانیان

در یک اثر نقاشی، به‌غیر‌از رنگ، تکنیک، ترکیب‌بندی، نوع قلم‌گذاری و...، آنچه به آن روح می‌بخشد، روایت پنهانی است که در خود نهفته دارد، همراه ‌با رابطه‌ای که میان وجود‌ کنونی نقاش، حافظه، خاطرات به همراه‌ رویدادها و فضای ‌گذشته‌‌ او وجود دارد؛

نقاش حافظه جمعی ایرانیان

صبا استادآقا

 

در یک اثر نقاشی، به‌غیر‌از رنگ، تکنیک، ترکیب‌بندی، نوع قلم‌گذاری و...، آنچه به آن روح می‌بخشد، روایت پنهانی است که در خود نهفته دارد، همراه ‌با رابطه‌ای که میان وجود‌ کنونی نقاش، حافظه، خاطرات به همراه‌ رویدادها و فضای ‌گذشته‌‌ او وجود دارد؛ عناصر خاطره‌انگیزی که در گذشته تجربه کرده؛ ابژه‌های‌ تاریخی شامل مکان‌ها، عکس‌ها، اشیا، کلمات، رنگ‌ها و سایر عناصری ‌که همواره احیا‌کننده حال‌‌و‌هوای گذشته‌ اوست و خواسته یا ناخواسته به‌واسطه خاطرات و هویت فردی خود آثاری می‌آفریند که با توجه به مؤلفه‌ها و عناصری که از گذشته جمعی خود دارند، در مخاطب نیز ایجاد هم‌حسی می‌کند و به‌‌نوعی با روایت موضوعی مشترک و از طریق حلقه ارتباطات افراد با یکدیگر باعث شکل‌گیری خاطرات جمعی می‌شود؛ یا بالعکس، تغییر، از‌بین‌رفتن یا فراموشی این ‌عناصر موجب پیدایش نوعی حس ‌گم‌گشتگی، بی‌ریشگی و ازدست‌دادن بخش‌هایی ‌از زندگی می‌شود. عبدی اسبقی هنرمندی است که تلاش دارد با پایبندی به ریشه‌ها و بهره‌گیری از عناصر مهم در فرهنگ و هنر ایرانی آثاری بدیع خلق کند. به‌طور‌کلی در آثار عبدی اسبقی، نمادی از نوعی پوشش به‌وسیله کاغذ و روزنامه یا پارچه به چشم می‌خورد. کارهای او به‌گونه‌ای رمزآلود و همراه با خیال است و ایجادکننده نوعی تعلیق برای مخاطب است. در آثار او اهمیت به‌کارگیری عناصر ایرانی، هویت ملی و مقوله شاعرانگی به‌همراه سبک‌و‌سیاق خود نقش بسیاری دارد. در این‌‌میان حافظه یکی‌ از حیاتی‌ترین قوای انسانی است که امکان بازشناسی را فراهم می‌کند و بدون‌برخورداری ‌از آن شناخت و ادراک، ناپایدار و بدون هرگونه ساختاری باقی ‌خواهد ماند؛ در همین ‌راستا، خاطره نیز تداعی‌گر فضاها و تصاویری در حوزه‌ی‌ فردی و آنچه شخص در مواجهه ‌با امور به ‌خاطر می‌آورد، متنیت‌یافتن تداعی‌ها در حوزه ‌جمعی‌ و نشانه‌هایی ‌آشنا از بخش‌های ‌گذشته است که احساسی ‌نوستالژیک همراه ‌با خاطرات ‌نسلی پیشین و حس هویت ‌قومی شامل افسانه، خاطرات ‌مشترک، عناصر فرهنگی و پیوند با سرزمینی ‌تاریخی را در ذهن زنده می‌کند؛ استفاده‌ از این مؤلفه‌ها و عناصر در آثار عبدی اسبقی باعث شکل‌گیری روایت‌های ‌تصویری ‌از خاطراتی شده که در ذهن ‌مخاطب رخنه ‌کرده و باعث برانگیختن درک مشترک از عنصری‌ مشترک در فضای نقاشی‌شده و خاطره ‌جمعی را شکل ‌داده است؛ بنابراین روایت خاطره در آثار او در حکم واسطه‌ای برای وقوع رویداد در ثبت خاطرات ‌مشترک به‌کار گرفته‌شده است؛ همچنین بررسی و تجزیه‌و‌تحلیل آثار عبدی اسبقی نشان می‌دهد نوستالژی و غم ‌گذشته، دلتنگی‌، پرسه ‌در خاطرات ‌کهن، حوادث، اتفاقات و خلسه خاطره‌گویی و روایت در اثر او به دردی ‌جمعی و جهان‌گیر تبدیل شده که از منظر بسیاری از متفکران از جمله ‌پل ‌ریکور، متفکر فرانسوی معاصر قرن بیستم، این درد و خاطره با اینکه امری شخصی است، اما نقاش با به‌‌اشتراک‌گذاری آن ‌خاطره با مخاطب به‌‌واسطه اثر خود به آن مقامی ‌اجتماعی داده است؛ درنتیجه او هم‌زمان خاطره خود ‌را به‌‌واسطه نشانه‌‌ها و مؤلفه‌های به‌کار‌برده‌‌شده به‌ خاطره ‌مخاطب متصل‌ کرده و موجب تبادلِ‌ خاطره‌ای‌ شده که به شکل‌گیری خاطرات ‌جمعی انجامیده است. افزون بر این، مفهوم هویت ‌ایرانی در معنای یکپارچگی سیاسی، طایفگی، دینی، زبانی و مکانی شباهت‌‌‌ نزدیکی به مفهوم هویت ‌ملی در آثار اسبقی دارد که این هویت چندهزار‌ساله را می‌توان به حس دلبستگی ‌به سرزمین، تاریخ، دولت و فرهنگ ‌ایران‌ تعبیر‌ کرد‌. به‌کارگیری روایت ‌خاطره در آثار عبدی اسبقی ‌مخاطب را ‌به ریشه‌ها، تاریخ، جامعه، هویت و نیز نقد اتفاقاتی ارجاع می‌دهد که به ‌وقوع ‌پیوسته یا درحال‌ وقوع است؛ با توجه ‌به اینکه مفهوم خاطره‌، بخش‌ جداناشدنی‌ وجود‌ هر فرد است‌، درنتیجه به‌‌واسطه نماد و نشانه‌ در تمام ابعاد زندگی نیز قابل‌‌رؤیت است و نشانی ‌از آن همیشه در اکنون باقی ‌است؛ به‌وسیله این ‌نشانه‌هاست که نقاش نیز می‌کوشد گذشته را در اکنون بازنمایی ‌کند و این‌‌کار را از طریق روایت‌کردن آن انجام می‌دهد. با توجه ‌به اینکه سوژه هریک از آثار اسبقی از دل زندگی روزمره‌‌اش بیرون می‌آید، او همیشه با نگاهی متفاوت مضامین ‌را روایت می‌کند، بر این‌اساس روایات ‌شخصی او گاهی به‌ شکل‌گیری خاطرات‌ جمعی می‌انجامد و چیزی را بیان می‌کند که درواقع از آنچه رخ ‌داده یا رخ خواهد داد فراتر می‌رود.