|

یادی از منصور یاقوتی و نسل نویسندگان وفادار

دانشکده‌های من

«سال‌های ابری» نوشته علی‌اشرف درویشیان زندگی‌نامه درویشیان از سه، چهار‌سالگی تا چهل‌سالگی است. شخصیت اصلی داستان، شریف داوریشه همان درویشیان است که به بیان خاطراتی از کودکی، جوانی و خانواده‌اش می‌پردازد و همین‌طور از شهرش کرمانشاه می‌گوید و از سال‌های ابری و زندان حرف می‌زند و با لحنی همدلانه خواننده را با خود همراه می‌کند.

نادر  شهریوری (صدقی)

 

«سال‌های ابری» نوشته علی‌اشرف درویشیان زندگی‌نامه درویشیان از سه، چهار‌سالگی تا چهل‌سالگی است. شخصیت اصلی داستان، شریف داوریشه همان درویشیان است که به بیان خاطراتی از کودکی، جوانی و خانواده‌اش می‌پردازد و همین‌طور از شهرش کرمانشاه می‌گوید و از سال‌های ابری و زندان حرف می‌زند و با لحنی همدلانه خواننده را با خود همراه می‌کند. آنچه در این کتاب و دیگر داستان‌های درویشیان به چشم می‌آید، وفاداری نویسنده به گذشته و خاطره‌های آن است؛ وفاداری که گویا از کودکی با او همراه بوده است. «من از همان کودکی نسبت به همه‌ چیز وفادار بودم، نسبت به آسمان، نسبت به پرنده‌ها، نسبت به خانه‌هایی که در آن زندگی کرده‌ام، نسبت به کوچه‌های خاکی که بی‌بی مرا دورش طواف می‌داد، وفادار به قاپی شاه نجف و قصه‌های بی‌بی».۱ درویشیان به نسلی از نویسندگان وفادار تعلق دارد؛ نویسندگانی که منفعل نیستند و در داستان‌ها و نوشته‌هایشان دنیای مردمان و شخصیت‌هایشان را مقید و مهار نمی‌کنند، بلکه می‌کوشند آنها را به صحنه تاریخ آورده و به صورت نیروهایی که از پویایی اجتماعی برخوردارند مجسم کنند، نیروهایی که فی‌الواقع در متن واقعیت اجتماعی وجود دارند و وظیفه خود و نویسندگان همفکر می‌دانند که همان واقعیت‌ها را که واجد ارزش‌اند بیان کنند تا با این کار واقعیتی که پنهان مانده از «درون» به «بیرون» آورده و در برابر عموم به نمایش آورده شود. اما واقعیتی که درویشیان می‌گوید چیست و چگونه می‌توان آن را به نمایش درآورد؟ واقعیت به نظر درویشان حکایت مردی است که یک روز صبح برفی و سرد از خواب بیدار می‌شود و می‌خواهد خبری مهم را به یکی از مسئولان مهم شهر برساند. او بعد از عبور از هفت‌خان خودش را به آن آدم مهم می‌رساند و می‌گوید قربان سه تا خم خسروی پیدا کرده‌ام و برای اینکه حرفش را قبول کنند، قسم می‌خورد تا سرانجام آن مهم و همکارانش را وادار می‌کند به خانه‌اش بروند. «مرد کراوات‌سفید با تعجب از پیرمرد پرسید: خب کجاست؟ چرا معطل می‌کنی!؟ پیرمرد ناگهان به طرف کرسی دوید، لحاف را بالا زد و با خشم فریاد کشید: اینها قربان هه‌هه ایناها. سه خم خسروی، ببین چه کبودن. آری قربان. مرد کراوات‌سفید و دیگران سرشان را نزدیک بردند، چشم که به تاریکی عادت کرده بود، ناگهان مرد کراوات‌سفید یکه خورد. چشم‌هایش باز شد. گیسوی طلایی دخترکی روی زمین در خاک‌های چاله کرسی ریخته بود. زیر کرسی دو پسرک و یک دختر دست در گردن یکدیگر از سرما خشک شده بودند. صورت‌های کبود کوچک‌شان به سقف افتاده بود. شاید منتظر چیزی بودند‌».2

با درویشیان و هم‌زمان صمد و سپس نسلی جدید از نویسندگان آن دوره مانند منصور یاقوتی، داریوش عباداللهی، قدسی قاضی‌نور، مرتضی رضوان و... ادبیات نو -ادبیات کودک- شکل می‌گیرد که می‌کوشد به واقعیت‌های اجتماعی توجه نشان دهد. در این دوره ادبیات ایران متأثر از نویسندگانی همچون گورکی می‌کوشد دانشکده‌های زندگی را در بطن کار و فعالیت اجتماعی تجربه کند. یاقوتی یکی از آنان است. او نویسنده‌ای در اصل قصه‌گو است و اگرچه شغل‌های زیادی مانند معلمی، کارگری، نگهبانی، سرایداری و... را تجربه کرده‌، اما همه اینها در خدمت هدفی به نام قصه‌گویی درمی‌آید. قصه‌گویی که از قبل از طریق خانواده‌اش در جان او ریشه گرفته است. «ماری در خانه ما زندگی می‌کرد که مادرم می‌گفت فرشته خانه است و کسی مزاحم او نمی‌شد، کبوترهای چاهی فرشته بودند و «شانه‌به‌سر» یا هدهد عروسی بود در پای دیگ شیر و جوشیدن و کف‌کردن».۳ یاقوتی مانند درویشیان میان افسانه‌های گذشته و زندگی روزمره مردم پیوندی ناگسستنی می‌بیند، به این معنا که مردم می‌کوشند با آن باورها زندگی کنند تا زندگی‌شان معنا پیدا کند. از این نظر افسانه‌ها برایش گنجینه‌های مهم و تمام‌نشدنی به حساب می‌آیند که سخت به کار داستان‌نویسی می‌آمد و از طرفی دیگر، زندگی و خلق و خوی‌ او چنان بود که با مردم پیوند برقرار می‌کرد. یاقوتی قصه‌ای نقل می‌کند که ماجرایش به اوایل ۱۳۵۰ برمی‌گردد که او معلم روستایی به نام چارملان بوده. او می‌گوید این روستاییان ناهار و شام و صبحانه مرا می‌آوردند و این سبب شده بود که به آنها بگویم اگر می‌خواهید اینجا بمانم بگذارید تا غذایم را خود تهیه کنم، نپذیرفتند. «... آنها انسان‌تر از آن بودند که بپذیرند، انسانیت روستاییان چارملان مرا مغلوب کرد و من هم لج کردم و در میان گریه و شیون و زاری مردم، روستای محبوبم و مردم نازنین چارملان را ترک کردم، دانش‌آموزان و مردم به فاصله چند کیلومتر با گریه مرا بدرقه کردند، من هم از اشک پیراهنم خیس شده بود».۴ بیان یاقوتی البته بیانی سانتی‌مانتال و احساسات اغراق‌شده نیست که خواننده را تحت تأثیر قرار دهد، اگرچه تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه بیان نویسنده‌ای است که از درون زندگی مردم به آنها می‌نگریست، زیرا خود یکی از همان‌ها بود. یاقوتی در یکی از گفت‌وگوهای خود می‌گوید از گورکی و بالزاک بیشترین تأثیر را پذیرفته است. گورکی البته الگوی دوره‌ای معین از ادبیات ایران بود، اما اهمیت بالزاک برای نویسندگانی مانند یاقوتی به اراده قهرمانان بالزاکی بازمی‌گردد. به نظر بالزاک چهره‌هایی هستند که طبیعت ناخواسته تمامشان کند، زیرا اینها تن به الزامات طبیعی نمی‌دهند و خود را تمام‌شده نمی‌دانند. به همین دلیل اگرچه بالزاک در داستان‌هایش شرایط اجتماعی نو را نادیده نمی‌گیرد، اما به‌عنوان نویسنده‌ای بورژوا بیش از هر چیز به اراده‌های فردی بها می‌دهد؛ اراده‌هایی که باعث می‌شود قهرمانان بالزاکی تن به الزامات طبیعی ندهند و خود را از طبیعتی که می‌خواهد آنها را در خود نگه دارد، بیرون بکشند و ارتقا دهند، در‌حالی‌‌که نویسندگانی مانند گورکی به‌ جای «فرد» معادل آن تیپ اجتماعی قرار می‌دهند؛ «تیپی» که برخلاف تک‌تک فردها می‌کوشد و طی روندی طولانی یا در فرایند اجتماعی خود را در نهایت از الزام طبیعی‌بودن رهایی می‌بخشند.

منصور یاقوتی نویسنده‌ای است که به «تیپ اجتماعی» بیشتر بها می‌دهد تا فرد. کارهای او طیفی گسترده و گوناگون را شامل می‌شود؛ از داستان‌های کوتاه تا رمان، از افسانه‌های اسطوره‌ای تا تأملاتی نظری پیرامون اسطوره‌ها و نقش آنها در حیات اجتماعی. مهم‌ترین رمان او «چراغی بر فراز مادیان کوه» است که در زمان انتشارش در قبل از انقلاب ۵۷ با استقبالی چشمگیر روبه‌رو شد. داستان این رمان به قهرمانی به نام رشید برمی‌گردد که می‌کوشد در نبرد علیه خوانین، مردم روستای خود را به بیداری و آگاهی رهنمون کند.

منصور یاقوتی پرماجرا زندگی کرد، زندگی خود را در تلاش ناگزیر برای معاش و مبارزه اجتماعی سپری کرد. او دانشکده‌های زندگی را یکی به یکی تجربه کرد و شکل‌های گوناگون آنها را آزمود. شاید او نیز می‌کوشید همچون قهرمان بالزاکی تن به الزامات طبیعی ندهد.

1. «سال‌های ابری» علی‌اشرف درویشیان

۲. «از این ولایت» علی‌اشرف درویشیان

۳، ۴. «نگاهی به زندگی و اندیشه منصور یاقوتی» محمدامین مروتی

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها