گردشگری و صنایع دستی دولتی نیست
دولت در گردشگری نه تصدیگر بلکه تسهیلگر بخش خصوصی است و بخشهای مردمی گردشگری بدون حضور دولت در حال انجام کارشان هستند. حتی به گفته عدهای، قوانین دستوپاگیر گردشگری وزارتخانهای، در اغلب موارد فقط برای پیشرفت کار سنگانداز است.
مرجان حاجیرحیمی
دولت در گردشگری نه تصدیگر بلکه تسهیلگر بخش خصوصی است و بخشهای مردمی گردشگری بدون حضور دولت در حال انجام کارشان هستند. حتی به گفته عدهای، قوانین دستوپاگیر گردشگری وزارتخانهای، در اغلب موارد فقط برای پیشرفت کار سنگانداز است. هتلها، رستورانها، بخش حملونقل، آژانسهای مسافرتی، راهنمایان گردشگری و کارکنان همه این بخشها بدون حضور دولت کارشان را انجام میدهند. در گردشگری داخلی اگر سفره مردم پرنان باشد، سفر هم جزء سبد خانوار آنها گنجانده میشود و اگر هشت گرو نُه باشد، سفر تعطیل میشود. بخش گردشگری خارجی هم که فراتر از تصمیمگیری و خواست وزارت گردشگری است. موقعیت مکانی ایران در خاورمیانه، اخبار رسانههای معاند، ویزا و مشکلات آن و دلایل ریز و درشت دیگر، توسعه گردشگری خارجی را منوط به تصمیمگیری ملی و همکاری مداوم بین نهادهایی همچون وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات، وزارت کشور، وزارت راه و شهرسازی، نیروی انتظامی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و در نهایت وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی میکند که تا این اتفاق نیفتد، خبری از گردشگر ولخرجی که به ایران بیاید نیست. وقتی گردشگر خارجی نیاید، نه ثروتی تولید میشود و نه همتی برای بهبود شرایط بخش خصوصی مرتبط با گردشگری. از طرفی، در صنایع دستی هم وضعیت به همین منوال است. این بخش خصوصی است که تولیدکننده صنایع دستی است، نهایت دولت بتواند بازاریابی و سیاستگذاری کند وگرنه، نه هنوز صنایع دستی فراگیر شده که جوانان آن را با اشتیاق بیاموزند، نه تسهیلاتی برای کارگاههای صنایع دستی مهیاست که گرفتنش آسان باشد و نه صادرات صنایع دستی دولتی است. همینطور وزارت صنایع دستی سالهاست در بحث بیمه هنرمندان پیشکسوت صنایع دستی درجا میزند یا حتی هنوز نتوانسته صنایع دستی را جزء هدایای دولتی سازمانها و نهادهای مختلف بگنجاند. از طرفی بحث بستهبندی صنایع دستی و بهروزشدن آن هنوز لاینحل است. درواقع وقتی صنایع دستی فروش نداشته باشد، یعنی مسافری به ایران نیاید که سوغات، صنایع دستی بخرد، نه جوانی علاقهمند به یادگیری میشود و نه سرمایهگذاری اقدام به طراحی بستهبندی و ساخت آن میکند. فعالیتهای جستهگریختهای هم که وجود دارد، مدیون تلاش فارغالتحصیلان دانشگاهی صنایع دستی و بخش خصوصی است. حال به میراث فرهنگی میرسیم که برخلاف گردشگری و صنایع دستی کاملا تخصصی، حاکمیتی و دولتی است که از قضا گردشگران خارجی که به ایران سفر میکنند، جزء گردشگران فرهنگی هستند که نه برای عیشونوش بلکه برای بازدید از اماکن و محوطههای تاریخی به ایران میآیند. باستانشناسی فقط باید تحت نظر دولت باشد که اگر نباشد به زمان قاجار برمیگردیم که هرکسی میتوانست داشتههای فرهنگی ما را کاوش کرده و با خود از ایران میبرد. اتفاقا اخیرا به گوش رسیده که مجوز کاوش در برخی مناطق برخلاف اصل حاکمیتی آن، به مناقصه! گذاشته میشود. مگر میشود هر جایی که قیمتی پایینتر اعلام کند، مناقصه تاریخ را برنده شود؟ مگر میشود با میراث یک ملت اینگونه رفتار کرد؟ مبارزه با قاچاق اشیای تاریخی و منع خرید و فروش دستگاههای فلزیاب که این روزها در بسیاری از خانههای شهرهای تاریخی وجود دارد هم بر عهده دولت و وزارت میراث فرهنگی است. سیاستگذاری و نظارت بر مرمت ابنیه تاریخی مسئولیت دولت است؛ نه آنکه خودش مرمت کند، بلکه بر مرمت اصولی نظارت کرده و اصول مرمت را به بخش خصوصی دیکته کند. ثبت ابنیه و میراث معنوی بر عهده دولت است و نگهداری ضوابط ثبت و چانهزنی با دستگاهها برای تجاوزنکردن به عرصه و حریم از وظایف دولت است. سرمایهگذاری برای گردآوری دادههای مردمشناسی و زبانشناسی نیز وظیفه دولت است و هیچ بخش خصوصیای چنین کار بیعایدی را در سطح ملی انجام نمیدهد. موزهها که محل نگهداری مواریث ملی است، دولتی هستند؛ مگر موزههای بخش خصوصی که بیشتر مختص مجموعهداران است. بهطور کلی باید گفت حفظ و نگهداری از تاریخ و تلاش برای بقای آن برای نسل آینده، تدوین و تصویب قوانینی که ارزشافزوده به تاریخ بدهد تا بخش خصوصی نیز در حفظ و نگهداری آن کوشا شود، همگی از وظایف وزارت میراث فرهنگی به شمار میرود. با توجه به آنچه به صورت اختصار گفته شد، آیا وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی میتواند کسی باشد که بر حوزه میراث فرهنگی احاطه نداشته باشد؟ از زمان تأسیس سازمان میراث فرهنگی در سال 1366 تا امروز که وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی عهدهدار تمدن هفتهزارساله شده است، فقط زمانی که سازمان میراث فرهنگی مستقل بود، این سازمان تخصصی و حاکمیتی قدرتمند بود. در این 37 سال، 15 نفر سکاندار تاریخ کشور بودهاند که 11 نفر آنها پس از ادغام سازمان میراث فرهنگی با سازمان ایرانگردی و جهانگردی و بعدتر با سازمان صنایع دستی مسئولیت آن را بر عهده داشتهاند. از این 11 نفر هیچیک متخصص میراث فرهنگی نبودند و هر یک با نداشتن شناخت و تسلط بر حوزههای میراث فرهنگی، ضربهای جبرانناپذیر به تاریخ کشور زدند و میراث فرهنگی را آنقدر کوچک کردند که تن رنجورش توان هیچ کاری ندارد. بنا بر آنچه ذکر شد، از وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی فقط بخش میراث فرهنگی است که نیاز به استخدام نیروی متخصص دارد، اما آنچه در این وزارتخانه دیده میشود، چاقترشدن بخش گردشگری و صنایع دستی و نحیفشدن میراث فرهنگی است؛ تا جایی که تن رنجور آن برای درمان نیاز به یک جراحی اساسی دارد.
آقای رئیسجمهور، گرچه قدردان تفکر و هوشمندی شما برای استفاده از نیروهای متخصص و شایستهسالاری از همه جناحها و حزبها هستیم و کار ارزشمند شما در انتخاب وزرا توسط کمیتههای تخصصی را ارج مینهیم، اما به جد خواستار آن هستیم که پس از 20 سال، تن نحیف میراث فرهنگی را طبابت، جراحی و آن را احیا کنید که اگر این اتفاق رخ ندهد، میراث فرهنگی از دنیا میرود و هیچکس توان درمان آن را ندارد. امروز گرچه دیر است اما میتوان تاریخ کمارفته را نجات داد. انتخاب وزیری متخصص و مسلط به میراث فرهنگی که سازمان میراث فرهنگی را در قالب وزارتخانه احیا کند، میتواند کورسو امیدی باشد برای دوستداران و فعالان این حوزه که امیدوار شوند به آینده و تاریخی که برای آن میماند.