|

گفت‌وگو با فاطمه اسلامیان، نقاش

زوال و جاودانگی

مجموعه «ستردگی»، یادمانی از باغی مخفی‌ است که گویی به سایه‌‌روشنی از خاطره درختان بدل شده است. تیرگی‌ای که از زوال نسیم پیچیده در میان برگ‌های سبز و خنکای سایه‌های تابستانی درختان، با ما سخن ‌می‌گوید. فاطمه اسلامیان با کلاغ‌های معلق در آثارش خبر از انحطاط ریشه‌های سترگ در شهری تاریک می‌دهد. شهری که در تاریکی زوال درختانش فروخواهد رفت. این مصاحبه در راستای شناخت بیشتر از دیدگاه فاطمه اسلامیان، در خلق مجموعه «سترگی» است.

زوال و جاودانگی

شکیبا  پرورش

 

مجموعه «ستردگی»، یادمانی از باغی مخفی‌ است که گویی به سایه‌‌روشنی از خاطره درختان بدل شده است. تیرگی‌ای که از زوال نسیم پیچیده در میان برگ‌های سبز و خنکای سایه‌های تابستانی درختان، با ما سخن ‌می‌گوید. فاطمه اسلامیان با کلاغ‌های معلق در آثارش خبر از انحطاط ریشه‌های سترگ در شهری تاریک می‌دهد. شهری که در تاریکی زوال درختانش فروخواهد رفت. این مصاحبه در راستای شناخت بیشتر از دیدگاه فاطمه اسلامیان، در خلق مجموعه «سترگی» است.

 لطفا خودتان را مختصر معرفی کنید.

من متولد ۱۳۶۱ در تهران و نقاش هستم. از همان زمان که هنرستان گرافیک و بعد لیسانس نقاشی و فوق لیسانس تصویرسازی خواندم، همیشه نقاشی کرده‌ام. نقاشی‌هایم همیشه طراحی‌محور و فیگوراتیو بودند.

برای طراحی یا نقاشی نزد استاد خاصی دوره دیده‌اید؟

تنها استادی که خارج از فضای آکادمیک و دانشگاه پیش‌شان نقاشی کار کردم، آقای مهرداد خطایی بودند.

در آثار شما مرز باریکی بین طراحی، نقاشی و چاپ وجود دارد. آیا علاقه شما به طراحی باعث شد که این مجموعه این‌گونه رقم بخورد؟

پیش از‌ این مجموعه آثار من که فیگوراتیو بودند، زمینه‌های آبستره و پر از رنگ داشتند. از سه سال پیش من از فضای رنگ فاصله گرفتم و دنبال تکنیک‌های دیگری گشتم. از زمینه آثار قبلی‌ام که آبستره‌های رنگی بودند، عکاسی کرده و با فیلتر آنها را سیاه و سفید کردم و از داخل آنها به این فضاهای ذهنی که آثار جدیدم در آن‌ شکل گرفتند، رسیدم. شش، هفت ماه فقط طراحی کردم ولی در نهایت تصمیم گرفتم به سمت تکنیکی بروم که بیشتر با فضای حال آثارم هماهنگ باشد. در فرایند فیلتر‌کردن عکس آثارم متوجه شدم چاپ می‌تواند تکنیک مناسبی برای مجموعه جدیدم باشد.

آیا پیش از این مجموعه، تجربه‌ای از کار‌کردن با تکنیک چاپ کالکوگرافی داشتید؟

نه، من قبلا در دانشگاه چاپ‌هایی مثل: لینو و مونوپرینت را تجربه کرده بودم اما از چاپ کالکوگرافی شناخت کافی نداشتم. سه سال پیش به کارگاه یکی از دوستانم رفتم و پیش او با استفاده از تجربه و تجهیزات کارگاهی‌اش شروع به کار کردم.

آیا برای خلق این مجموعه، ویژگی تکثیر، در انتخاب تکنیکی مثل چاپ اهمیت داشته است؟

نه، چاپ یک تکنیک مناسب برای شکل‌گیری این مجموعه بوده و تنها به همین دلیل است که آثارم دارای ادیشن هستند. وگرنه داشتن ادیشن در روند خلق این آثار برایم ‌اهمیتی نداشته است.

چه چیز در تکنیک چاپ برای شما جذاب بود که برای خلق این مجموعه به سراغش رفتید؟

وقتی شما نقاشی می‌کشید، تسلط صد‌در‌صد بر فضای کاری شما حکم‌فرماست. از قبل می‌دانید که می‌خواهید چه چیزی را چگونه بکشید و آن‌قدر می‌کشید و اصلاح می‌کنید که بالاخره به آن ‌چیزی که در ذهن‌تان بوده، تبدیل می‌شود اما چاپ این‌طور نیست چون روی یک صفحه فلزی کار می‌کنید و واکنش آن به مواد خیلی پیش‌بینی‌پذیر نیست. درست است که طرح اولیه از پیش تعیین شده و وجود دارد اما درصدی از شکل‌گیری فضا تا زمانی که تستی از آن نگیری، پیش‌بینی‌ناپذیر است. وقتی شما نتیجه روند خلق اثر را می‌دانید، به شکلی محدود هم هستید اما وقتی به تکنیک چاپ مسلط می‌شوید، با ترکیب‌کردن و جا‌به‌جا کردن عناصر چاپ می‌توانید اتفاق را به امری آگاهانه تبدیل کنید که برای هنرمند بسیار جذاب است.

هنرمندانی که به صورت تخصصی در حیطه چاپ دستی فعالیت ‌می‌کنند، دارای حساسیت و اصول خاصی در روند تولید و خلق آثار خود هستند اما آثار شما فاقد این اصول، قواعد و حساسیت‌هاست. در آثار شما بیشتر لذت، آزمون و خطا و بهره‌بردن از یک تکنیک برای خلق اثر دیده ‌می‌شود. آیا این برداشت درست ‌است؟

بله، من اصلا خودم را یک هنرمند چاپگر نمی‌دانم. من نقاشی هستم که از تکنیک چاپ استفاده کرده‌ام چون معتقدم در هنر معاصر تکنیک مهم نیست بلکه بیان مهم است. به نظر من، یک اثر هنری هیچ‌وقت کامل نیست و کمال در خلق وجود ندارد. وقتی یک اثر برای من کامل و حرفه‌ای است که ظرف و محتوا مناسب یکدیگر باشند، یعنی برای خلق فضای اثر از تکنیک مناسبی که منطبق با آن است، استفاده شود. حال این تکنیک می‌تواند هر چیزی باشد.

درخت‌هایی که در این مجموعه از آثارتان وجود دارند، آیا الهام‌گرفته از محیط اطراف‌تان هستند یا برداشت ذهنی شما از یک سوژه هستند؟

برخورد اولیه من با درخت‌ها خیلی فرمالیستی بود. احساس می‌کردم هر روز درختان بیشتری در شهری که من در آن زندگی می‌کنم، از بین می‌روند یا از بین برده می‌شوند. درختان شهر تهران هر روز بیشتر با ساختمان‌ها جایگزین می‌شوند. در نگاه اول برای من همه این درخت‌ها خیلی شبیه به هم بودند. شما می‌توانید موتیف‌های تکرارشونده را در آثار این مجموعه ببینید که چقدر شبیه به هم و درعین‌حال متفاوت هستند. در روند شکل‌گیری این مجموعه کم‌کم متوجه شدم که این ابژه برای من خیلی فراتر از یک درخت است. درخت‌ها در واقع نماد زوالی بودند که برای همه چیز، پیرامون من در حال رخ‌دادن بود.

لطفا درباره حضور کلاغ‌ها که یکی دیگر از عناصر اصلی این مجموعه هستند، توضیح بدهید.

زوال و جاودانگی برای من دو روی سکه هستند. کلاغ موجودی با عمر طولانی‌ است و نماد جاودانگی که در کنار درخت به‌عنوان نماد زوال، ترکیب جذابی‌ را در ذهن من ایجاد می‌کرد.

شما از دو متریال در این مجموعه برای چاپ‌ استفاده کرده‌اید، یکی مقوا و دیگری فلز. دلیل این تغییر متریال چیست؟

در تکنیک چاپ کالکوگرافی شما در استفاده از مقوای مخصوص چاپ محدود می‌شوید. من دوست داشتم این زمینه را برای خلق آثارم تغییر دهم. احساس می‌کردم با تغییر زمینه (متریال) می‌توانم بیانم را تغییر دهم. شروع کردم و روی متریال‌های مختلف چاپ سیلک را انجام‌ دادم. اما چرا فلز؟ چون برای من تقابل صنعت با طبیعت بود. چون معتقدم بخش عظیمی از زوال و نابودی درختان به واسطه بهره‌برداری‌های صنعتی اتفاق افتاده است. با کنتراستی که این متریال سرد و سخت با درختان ایجاد می‌کرد، به تقابل مدنظرم دست پیدا کردم.

 آیا چیدمان و ویدئو از ابتدا بخشی از این مجموعه بودند یا در روند شکل‌گیری آن به این نتیجه رسیدید که وجودشان تأثیر بهتری در انتقال احساس و مفاهیم به مخاطب دارد؟

اثر هنری تنها چارچوبی که در آن قرار گرفته، نیست بلکه تمام فضایی که یک اثر در آن قرار گرفته است، اثر توست. این هنر هنرمند است که بتواند مخاطب خود را وارد فضای اثر خود کند. اینجا دیگر مهم نیست که از چه متریال یا تکنیک بصری استفاده کند. من در طول شکل‌گیری این مجموعه، در کارگاهم تست‌ تمام چاپ‌های گرفته‌شده را در فضا آویزان کرده بودم و هرکس که به کارگاهم می‌آمد، خیلی جالب بود که به اثر خاصی اشاره نمی‌کرد بلکه تحت تأثیر این فضای ایجادشده قرار می‌گرفت. به این واسطه جرقه اولیه استفاده از چیدمان و ویدئو در ذهنم ایجاد شد و متوجه این نکته بسیار مهم شدم که مخاطب را باید وارد فضایی کنی که تکمیل‌کننده اثر دو‌بعدی باشد. اینجا بود که ویژگی چاپ این امکان را فراهم کرد تا آثارم را در تعداد بیشتری تکثیر کنم. از زینک‌های باطله استفاده کردم و سعی کردم ایده زوال و تخریب را با انداختن آنها در اسید، حرارت‌دادن و تحت فشار گذاشتن زیر پرس، نشان دهم. فضای گالری هم این فرصت را فراهم کرد تا این فضاسازی بهتر شکل‌ بگیرد.

من یک خواب تکرارشونده دارم که در این خواب من داخل خانه هستم و بیرون یک باغ مخفی است و من در تلاشم تا این باغ را پیدا کنم و در نهایت پیدایش می‌کنم. انگار این فضا همان باغ مخفی است که من همیشه در خواب‌هایم می‌بینم.