در پسزمینه انقلاب روسیه چه میگذشت؟
مجموعه تلویزیونی هشتقسمتی اشرافزاده یا نجیبزادهای در مسکو از سریالهای تحسینبرانگیر ۲۰۲۴ ساخت بریتانیاست. این سریال با اقتباس از رمانی با همین نام اثر آمورتولز آمریکایی که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، توسط سام میلر ساخته شد. سریال در بولتون منچستر و بخشی از آن در یورکشایر غربی فیلمبرداری شده است.
فرزانه متین
مجموعه تلویزیونی هشتقسمتی اشرافزاده یا نجیبزادهای در مسکو از سریالهای تحسینبرانگیر ۲۰۲۴ ساخت بریتانیاست. این سریال با اقتباس از رمانی با همین نام اثر آمورتولز آمریکایی که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، توسط سام میلر ساخته شد. سریال در بولتون منچستر و بخشی از آن در یورکشایر غربی فیلمبرداری شده است.
فیلم در پسزمینه روسیه پس از انقلاب رخ میدهد. جایی که کنت الکساندر روستوف از اشرافزادگان روسیه به دلیل سرودن شعری انقلابی از اعدام نجات پیدا میکند اما از عنوان و ثروت مادی محروم میشود و در اتاق زیرشیروانی هتل معروف متروپل در مسکو باید مادامالعمر در حبس خانگی قرار بگیرد و در صورت فرار، اعدام خواهد شد. آشنایی او با دختربچهای به نام نینا که ساکن هتل است، زندگیاش را دستخوش تغییر میکند.
این اثر در ژانر درام، تاریخی و هیجانانگیز است که هنرمندانی همچون ایوان مکگرگور در نقش الکساندر روستوف و مری الیزابت وینستد در نقش آنا اورابانووا به ایفای نقش میپردازند.
سریال حول محور شخصیت الکساندر روستوف میگذرد؛ اشرافزادهای که تا به حال دست به هیچ کاری نزده، اما ما در هر قسمت شاهدیم که او چگونه با روحیه تسلیمناپذیری، وضع خود را با شرایطی که هر روز تغییر میکند، تطبیق میدهد. او با توجه به اینکه زمان انقلاب در خارج از کشور بود، به دلیل وطنپرستی به روسیه بازگشت. او شخصی آگاه، بامطالعه و باذکاوت است که با آشنایی با نینا، سعی میکند آداب اشرافیگری را به او آموزش دهد، اما بهتدریج نینا در مدارس شوروی با شستوشوی ذهنی و تبلیغات حزب کمونیست، قلب روستوف را میشکند و او را ترک میکند. در این سریال ما تفسیرهای تاریخی نداریم، اما در این ۳۲سالی که روستوف در حصر، اوقات خود را میگذراند، نشان داده میشود که انقلاب روسیه، چگونه فرزندان خود را میبلعد. درواقع هرکدام از افرادی که به نحوی از طرفداران ارتش سرخ بودند، کشته شدند یا به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند. حتی نینا که هم خودش و هم همسرش از طرفداران حزب بودند، به خیانت متهم شدند و نینا در واپسین لحظات برای جلوگیری از رفتن همسرش به سیبری، فرزند خردسالش را به نام سوفیا به روستوف میسپارد، اما بعد از مدتی خود نینا هم توسط حزب کشته میشود.
کنت که سرپیشخدمت رسمی هتل شده، با این وجود نجیبزادگی در تمام حرکاتش موج میزند، حالا نقش پدری هم به او اضافه و داستان از زبان سوفیا نقل میشود.
در سالهای زیادی که روستوف در هتل که ویترینی شیک و رنگ و لعابدار از شوروی را به نمایش میگذارد، ما با رفتوآمدهای سران حزب و تاریخ پرفرازونشیب و سراسر هولناک شوروی تا مرگ استالین روبهرو هستیم. ما از پنجرههای هتل دائم بارش برف و سرمای سوزناک را شاهد هستیم که درواقع نمادی از سرمای شوروی کمونیسم در سراسر جهان است. در مقابل، رنگهای جذاب را در هتل میبینیم، زیرا همانطور که گفته شد این هتل شیک و قدیمی و با معماری خاصش، تنها یک ویترین از شوروی است. در حالی که در دوران استالین، گرسنگی و قحطی سراسر کشور را در بر گرفته بود، اما در هتل متروپل خبری از گرسنگی نیست بلکه ما با غذاهای رنگین، انواع نان و نوشیدنی روبهرو هستیم.
جالب است بدانید تا پنج، شش سال گذشته هتل متروپل همچنان میزبان مسافران از سایر کشورها بود، اما امروزه این هتل قدیمی و تماشایی که در نزدیکی کاخ کرملین قرار دارد، به موزه تغییر کاربری داده است.
در سریال، یکی از میهمانان همیشگی این هتل، آنا اوربانوواست که از بازیگران مورد علاقه تروتسکی است که قرار است بعد از لنین بر مسند او بنشیند، اما با چرخش ناگهانی، استالین جانشین لنین میشود و دوران اوج این هنرپیشه رو به افول است. او به تدریج با روستوف گرم میگیرد و رابطه عاشقانهای بین این دو آغاز میشود و آنا نیز در کنار روستوف برای سوفیا همچون والدینی دلسوز میشوند.
این پدر و مادر سعی میکنند سوفیا را از متروپل خارج کنند و آینده درخشانی برای او رقم بزنند و با ارائه مدارک جاسوسی به سفارت آمریکا در پاریس، سوفیا برای همیشه به آمریکا مهاجرت میکند. با تماشای این سریال احساس سرزندگی میکنید. موسیقی متن و تیتراژ پایانی عالی است.
بازی مجذوبکننده ایوان مکگرگور از نقاط قوت سریال است که همچون الماسی بینظیر میدرخشد و شیفته آن میشوید. روحیه متانت، نجیبزادگی و هوش او در تمامی سکانسها دیده و گاهی هم رگههایی از طنز در آن به نمایش گذاشته میشود. این شخص در فیلم یک انسان به معنای واقعی است و جمله معروفی هم دارد: «سعی کن جذابیت و لذت برد را از حریفت بگیری» و با این دیالوگ کارها را پیش میبرد تا جایی که سرانجام از هتل متروپل بعد از ۳۲ سال فرار میکند و پیروز میشود.