|

در حاشیه مصاحبه آقای رئیس‌جمهور

اینکه ایران دارای تاریخ چندهزار‌ساله است و این قدمت موجب آمیختگی و در‌هم‌تنیدگی بسیار بالای ساکنان آن با یکدیگر در طول قرون متمادی شده است و این ساکنان در تعامل و ارتباطات غنی پایدار با یکدیگر تاریخ و فرهنگ آن را در ارتباط یا تقابل با نیروهای بیرونی شکل داده‌اند، امری بدیع و نکته‌ای غامض نیست.

حسین نوری‌نیا

 

اینکه ایران دارای تاریخ چندهزار‌ساله است و این قدمت موجب آمیختگی و در‌هم‌تنیدگی بسیار بالای ساکنان آن با یکدیگر در طول قرون متمادی شده است و این ساکنان در تعامل و ارتباطات غنی پایدار با یکدیگر تاریخ و فرهنگ آن را در ارتباط یا تقابل با نیروهای بیرونی شکل داده‌اند، امری بدیع و نکته‌ای غامض نیست. اگر به شرّ برخی از ایدئولوژی‌های معاصر دچار نشویم، پذیرفتن اینکه ایرانیان با تمام خرده‌فرهنگ‌های متفاوت و افت‌و‌خیزهای زیاد در طول تاریخ، به‌مثابه یک ملت و از هر قوم و تیره و طایفه و گروه شهری و روستایی و کوچ‌نشین خود را ایرانی و ملت ایران می‌دانستند، نیازی به اقامه دلیل و بحث‌های تاریخی و اجتماعی و سیاسی نداشته است. این هویت عام مانند هوایی لطیف و بهاری جان و روح آنان را در هر نقطه از خاک این دیار در بر گرفته و هستی اجتماعی و فرهنگی آنان را مملو از عناصری کرده که تفکیک آنان را از یکدیگر ناممکن کرده است. در دوره معاصر و در مواجهه با تمدن غرب و ورود ایدئولوژی‌هایی که ماهیت آن بر دیگری و غیریت‌سازی است، بخشی از آن تعاملات نمادین و عمیق تاریخی با مداخله احزاب و گروه‌های مبلّغ آن ایدئولوژی‌ها دچار آسیب شد؛ تا جایی که به قول عبدالحسین نوایی در خاطره‌ای که منوچهر آشتیانی در کلاس درس برای‌مان تعریف کرد، دیگری‌سازی سمت‌وسوی افراطی به خود گرفت و خشونت‌های خونین و گلوله جای فضای گفت‌وگو و آن تعاملات نمادین را گرفت. نزاع‌های خونین و ترورهای دوران مشروطه، تا مبارزه مسلحانه با پهلوی و تا نزاع‌های گروه‌های مارکسیستی ایرانی در کردستان و آذربایجان و گلستان و خوزستان و دیگری‌سازی‌های قوم‌گرایانه همه در یک جهت و با نادیده‌گرفتن سنت تاریخی ایرانیان، هم انسجام ملی و هم توسعه ایران را هدف قرار داده‌اند. از این‌رو گام‌نهادن در فضای سیاسی و اجتماعی ایران از یک سو با توجه به غرق‌شدن نیروهای سیاسی در اندیشه‌های چپ به‌ویژه در چندین دهه و تقدیس آن و بهره‌گیری از واژگان و مفاهیم مارکسیست‌ساخته و از سوی دیگر بی‌توجهی به مناسبات تاریخی ساکنان نقاط مختلف ایران با یکدیگر، راه‌رفتن در میدان مین است. از‌این‌رو ضروری است که سیاست‌مدار ایرانی، فضای این مین‌گذاری را به‌خوبی بشناسد تا گام‌های او موجب ایجاد سوءاستفاده در مناسبات اجتماعی و تاریخی زخم‌خورده ایرانیان در قرن اخیر نشود. برای همین ایران امروز برای رسیدن به وفاق ملی و گام‌نهادن در مسیر توسعه به سیاست‌مداران و مدیرانی نیاز دارد که درکی تاریخی از این مناسبات داشته باشند و بتوانند منافع ملی ایران را چه در مناسبات داخلی و چه در مناسبات خارجی در پرتو این درک تاریخی، بفهمند و به زبان آورند. وقتی چنین اشرافی وجود داشته باشد، هنگامی که سیاست‌مدار مسئول در مصاحبه با ترمینولوژی قوم‌گرایی مواجه می‌شود، شاخک‌هایش تیز می‌شود و در برابر آن به شیوه‌های مختلف موضع می‌گیرد، نه اینکه برای حفظ موقعیت مصاحبه و ناراحت‌نکردن مصاحبه‌کننده، در مقابل آن ترمینولوژی سکوت کند که شائبه همراهی همدلانه از سوی سیاست‌مدار مسئول به دست آید. اگر آن نگاه ملی به مناسبات اجتماعی و تاریخی ایرانیان وجود داشته باشد، آن‌گاه سیاست‌مدار مسئول در پاسخ به درخواست اجرای اصل 15 قانون اساسی، با صراحت و قدرت به اجرای دقیق این اصل در چهار دهه گذشته اشاره می‌کند و اجازه نمی‌دهد این دروغ بزرگ در حضورش تکرار شود، آن‌گاه سیاست‌مدار مسئول در پاسخ به معادن موجود در مناطق مختلف ایران، نگاه ملی را تقویت می‌کند و مخاطب خود را در هر جایگاه و موضعی، در برابر تمام ایرانیان می‌بیند و در‌این‌صورت از بیان پاسخ به زبان محلی دوری می‌کند. در غیر‌این‌صورت این شیوه عمل، نقض آشکار شعار وفاق ملی است؛ چرا‌که سیاست‌مدار مسئول، بخش درخور‌توجهی از ایرانیان را از فهمیدن گفتار خود حذف کرده است. واژگانی در تقابل با درهم‌تنیدگی ملتش را شنیده و استوار پاسخ نداده و آهنگ محلی‌گرایی را کوک کرده است.