|

نه به انتقال پایتخت اما...

اول یک خبر روز 17 شهریور از روی «دغدغه‌های مسعود» آمد؛ کانالی که بعدا دیدیم اعلام کرده جدی و قابل استناد نیست و ویژگی طنز و پارودی (تقلید و تغییر طنزآلود و سرگرم‌کننده برای خنده) دارد.

اول یک خبر روز 17 شهریور از روی «دغدغه‌های مسعود» آمد؛ کانالی که بعدا دیدیم اعلام کرده جدی و قابل استناد نیست و ویژگی طنز و پارودی (تقلید و تغییر طنزآلود و سرگرم‌کننده برای خنده) دارد. از قول رئیس‌جمهور محبوب کشورمان حرف می‌زند. می‌گفت که صبح به قرارگاه خاتم رفته و قرار شده مثل خانه‌های بهداشت که قدیم‌ها در عرض شش ماه در زمان ایشان سراسر استان آذربایجان ساخته شدند، الان کمبود مدارس هم به همان شیوه، طبق یک الگوی تیپ واحد طراحی شوند و بسیجی‌ها (بدون تلف‌کردن وقت خود در ایستگاه‌های بازرسی!) با کمک خود مردم، در همه مناطق محروم مدرسه بسازند. هنوز متوجه نشده بودیم که این کانال طنز و شوخی است که سیل پست‌های مربوط به گفته‌های دکتر درباره ظرفیت‌نداشتن تهران برای توسعه بیشتر و لزوم انتقال پایتخت به سواحل جنوب کشور سرازیر شد. درست همان‌ جایی که ما داشتیم با جدیت بر سر مصالح ارزان کپر و گردتوپ و پنل‌های ساندویچی برای ساختن مدارس موعود در مکران چانه می‌زدیم. باز فکر کردیم همان لحن طنزآلود ادامه دارد. آخر حق هم داشت؛ تهران واقعا غیرقابل زندگی شده؛ به‌ویژه در این دو، سه سال اخیر که شهرداری درخت قطع می‌کند و آلودگی و ترافیک علاوه بر بی‌آبی و فرونشست و تراکم زیاد همه چیز... شهر را بیچاره کرده است. خلاصه، داستان انتقال پایتخت، اگرچه قدیمی و مکرر و نخ‌نما، اما باز همه را برآشفت. در این دو روز کسی نیست که درباره‌اش مخالف‌خوانی نکرده و متلکی نینداخته باشد. واضح است که تصمیم انتقال پایتخت بعد از 280 سال و با تهرانی که 15 میلیون جمعیت دارد و آپارات دولتش هم اصلا کوچک نیست، یک‌شبه ممکن نخواهد بود. البته دفاع از این حرکت و برنامه آن را همان متخصصانی که این حرف را در دهان رئیس‌جمهور گذاشته‌اند، باید ارائه دهند. اما از زمزمه‌های کوتاه و بلندی که در همین یک‌ روز و نصفی شنیدیم، می‌شود گفت که جنگ مغلوبه است. از شهردار اسبق تا اعضای قدیم و جدید شورای شهر تهران‌ و البته انواع متخصصان شهرساز و اقتصاددان و... اکثرا با علم به مشکلات کشور، مخالفت خود را با انتقال «پایتخت» در گروه‌ها و رسانه‌های مختلف اعلام کردند. البته در کنارش به لزوم رعایت نوعی تعادل و تراز در توسعه شهری و صنعتی در قالب برنامه آمایش سرزمین اشاره کرده‌اند. علی اعطا گفت: بی‌پرده بخواهم صحبت کنم، این حرف، پوست‌خربزه‌ای زیر پای دولت است. نه‌تنها تهران را با مجموعه‌ای از مشکلات لاینحل ر‌ها می‌کند، بلکه مشکلات تازه‌ای در نقطه جدیدی از کشور خلق می‌کند که با مجموعه مختصات سیاسی و سرزمینی، احتمالا لاینحل خواهد ماند. شهرام میری، مهندس شاغل در بنادر و صنایع بزرگ جنوب کشور‌ نوشت: باید یک بار خرداد ایشان شخصا تشریف ببرند چابهار یا اول مرداد بروند بندرعباس، بعد ببینند این شهرها پتانسیل جلب سرمایه برای ساخت و نگهداشت شهرهای ساحلی مشابه کویت و امارات را دارند؟ آیا الان آبادان، ماهشهر، بوشهر، بندرعباس و چابهار خیلی آباد هستند؟ کشیدن یک خط لوله در نوار ساحلی از گوره به جاسک این‌قدر داستان داشت! به نظرم یک شهر معلول یک‌سری امتیازهاست، مثلا وجود آب، خاک حاصلخیز، تقاطع مسیر‌های ترانزیت، صنایع سودآور و...‌ ولی نمی‌شود همین‌طور‌ بدون داشتن مزیت شهر ساخت و بعد...؟ فراموش نمی‌کنم در سال 1393، بنده‌ِ کمترین -که سواد اقتصادی و سیاسی‌ام از تمام صاحب‌نظران کمتر است- با انگیزه شخصی، کنفرانسی تحت عنوان ریشه‌ها و پیوندها در «هنر آمایش مکران» در چابهار برگزار کردم که لزوم ایجاد بنادر مهم تجاری-صنعتی و خطوط ترانزیتی از دریای آزاد و توسعه سواحل مکران را به‌عنوان هدف به دولت پیشنهاد داد. اما آیا این به معنای انتقال پایتخت است؟ حال، آیا از خود پرسیده‌ایم چرا بعد از بندرعباس که با برنامه‌های آمایشی (یعنی توسعه منطقه‌ای) ستیران دوران قبل از انقلاب کلید احداث بندر شهید رجایی در آن خورد، بندر درشت دیگری در نیم‌قرن اخیر در جنوب شکل نگرفت؟ من خیلی اتفاقی در شرکت ایتالیایی سازنده آن بندر نزدیک یک سال کار کردم و شاهد بودم. بارها هم برای کار (بندر بوشهر و بندر کنگان) یا برای تفریح و گردشگری به تمام سواحل و جزایر جنوب رفته‌ام. البته چابهار باید بندر مهمی بشود! اما چطور؟ با کدام عزم و اراده قوی؟ باید اعتراف کرد با وجود تمام سدها و زیربناهای ساخته‌شده در جنوب، جمعیت‌پذیری بنادری مانند میناب، جاسک و حتی خود چابهار اصلا چشمگیر نبوده است. به‌علاوه، آبادانی در جنوب نیازمند سرمایه‌گذاری کلان است. آیا شهرسازانی که خیلی راحت می‌گویند می‌توان پایتخت را به جنوب منتقل کرد، می‌دانند زندگی یک کارمند دولت در این انتقال با چه وضعیتی روبه‌رو خواهد شد؟ دکتر محمود اولاد عقیده دارد ظرفیت برد کل آن منطقه حداکثر بارگذاری تا دو میلیون نفر است. سؤال دیگر اینکه مگر تهران بچه سرراهی است که می‌خواهند به امان خدا رهایش کنند و بروند؟ تمام مشکلات این بزرگ‌ترین کلان‌شهر خاورمیانه بالاخره باید حل شود. حتی اگر دولت و ابواب جمعی آن به نیابت از پایتخت حکومتی بخواهند به سواحل جنوبی اسباب‌کشی کنند، تازه فرصتی فراهم می‌آید که در تهران پسا‌احمدی‌نژادی حرف از کیفیت شهری بزنیم و به خدمات مطلوب وآب پاک و هوای قابل تنفس بیندیشیم. البته حتی اگر تمام آن شرکت‌ها و کارخانه‌هایی که کرباسچی می‌گوید از تهران بروند، باز سال‌ها طول می‌کشد تا هم بنادر جنوب شکل بگیرند و هم تهران دوباره خودش را پیدا کند. اما آیا این به معنای اولویت انتقال پایتخت است؟

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها