چرا بچههای امروز نسبت به سیاسیون بیتفاوت هستند؟
چالشهای ارتباط نسل زد با سیاست
در دنیای امروز، نسل جوان همواره یکی از مهمترین نیروهای محرکه تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جوامع مختلف بوده است. نسل زد که به جوانانی اشاره دارد که در دهههای پایانی قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم به دنیا آمدهاند، از ویژگیهای خاصی برخوردار است که آنها را از نسلهای پیشین متمایز میکند.
شرق: در دنیای امروز، نسل جوان همواره یکی از مهمترین نیروهای محرکه تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جوامع مختلف بوده است. نسل زد که به جوانانی اشاره دارد که در دهههای پایانی قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم به دنیا آمدهاند، از ویژگیهای خاصی برخوردار است که آنها را از نسلهای پیشین متمایز میکند. این نسل در عصری به بلوغ رسیده که تکنولوژی، فضای مجازی و ارتباطات دیجیتال نقشی بیسابقه در زندگی روزمره آنها ایفا میکند. اما در کنار این تحولات، آنچه بیش از هر چیز مورد توجه قرار میگیرد، نگرشها و تعاملات این نسل با مسائل اجتماعی و سیاسی است.
برای بررسی دقیقتر این موضوع، گفتوگویی را با فرحناز میناییپور، کارشناس آموزشی و معلم و پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی و زنان، انجام دادیم. در این مصاحبه، خانم میناییپور به تحلیل و بررسی رابطه نسل زد ایران با سیاست پرداخته و تلاش کرده پاسخهایی برای پرسشهای مهم درباره نگرشها، انتظارات و چالشهای سیاسی این نسل ارائه دهد. این مصاحبه به طور خاص به این نکته توجه دارد که چگونه تحولات داخلی و جهانی بر نسل زد ایران تأثیر گذاشته و این جوانان چگونه درباره مسائل روز سیاسی کشور واکنش نشان میدهند. او همچنین در بخش دیگر این گفتوگو درباره ضرورت استفاده از هوش مصنوعی در جامعه سخن میگوید:
خانم میناییپور، نسل زد را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا شما هم با این دیدگاه موافقید که این نسل انتخابات اخیر را نادیده گرفت؟
در چند سال اخیر ارتباط ویژهای با نسل زد یا دهه هشتادیها داشتهام و دربارهشان تحقیق کردهام. با توجه به اینکه حوزه علاقه من، آموزش مهارتهای کارآفرینی و کسبوکار به این نسل است، در طول این سالها نشست و برخاست زیادی با نوجوانان و جوانان این نسل داشتهام. مشارکتنکردن این نسل در انتخابات دلایل متعددی دارد و انجام پژوهش درباره دلایل آن از ضرورتهای اساسی است.
به طور کلی، جامعهشناسان از حدود 90 سال پیش نسلها را براساس تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تقسیمبندی کردهاند. نسلها از وقایع تاریخی و شرایط خاص زمانی عبور میکنند و تجربههای مشابهی را از سر میگذرانند. این باعث میشود که هر نسل ویژگیهای خاص خود را داشته باشد. با توجه به گردش سریع اطلاعات و تحولات جهانی، مدتزمان بین تغییر نسلها هم کوتاهتر شده است؛ مثلا درحالحاضر هر 12 تا 15 سال یک تغییر نسلی داریم. نسلی که در بازه زمانی 1378 تا 1390 متولد شدهاند، خصوصیات و تجربیات متفاوتی دارند که به نام نسل زد شناخته میشوند. این نسل در فضایی کاملا دیجیتال رشد کردهاند؛ درحالیکه پدر و مادران آنها منتقلشدگان به دنیای دیجیتال هستند.
چرا شناخت ویژگیهای این نسل برای آموزش و پرورش مهم است؟
آموزش و پرورش اولین نهادی است که با این نسل سروکار دارد. اگر ما بهدرستی ویژگیهای این نسل را درک نکنیم، نمیتوانیم برای آنها برنامهریزی آموزشی و پرورشی مؤثری داشته باشیم. متأسفانه درحالحاضر یک شکاف نسلی بزرگ بین برنامهریزان و این نسل وجود دارد. دستاندرکاران آموزشی ما اغلب شناخت کافی از این نسل ندارند و حتی در فضای مجازی که بخشی از زندگی است، فعالیت نمیکنند.
آیا برنامهریزان ما خود فرزندی از این نسل ندارند؟
به جهت داشتن سابقه کاری بالای افراد دارای مسئولیت، میتوان گفت که نوههایشان متعلق به نسل زد هستند، به دلیل مشغلههای کاری و مسئولیتهایشان، ارتباط عمیق و روزمرهای با دنیای این نسل ندارند. ارتباطات این نسل با اینترنت و شبکههای اجتماعی بسیار گسترده است و برنامهریزان، اغلب از تحولات و فعالیتهای آنان در این فضاها بیاطلاعاند. چندی پیش در یکی از مدارس، با دانشآموزان پایه هفتم که متولدان 1389 بودند، صحبت کردم. بهعنوان مثال آنها شناخت زیادی از یک گروه موسیقی کرهای داشتند، اسم تکتک اعضای این گروه را میدانستند و صفحات اجتماعی آنها را دنبال میکردند و حتی اسم سگهایشان را میدانستند، اما هیچگونه آشنایی با تاریخ کشورمان و بزرگان نداشتند. این شکاف میان دنیای برنامهریزان و نسل زد کاملا محسوس است. دنیای این نسل کاملا متفاوت است و باید تلاش کنیم نیازها و خصوصیات آنها را بشناسیم و مطابق سلیقه آنها و نیاز دنیای آینده برنامهریزی کنیم.
به نظر شما شناختنداشتن نسل زد از انتخابات، موضوعی عادی است؟
در ایام انتخابات ریاستجمهوری یکی از دوستانم برای تهیه کلیپهای تبلیغاتی قصد داشت فیلمی با حضور نسل زد ضبط کند. برای این کار همراه او به یکی از پارکهای بزرگ مرکز شهر رفتیم. وقتی با آنها صحبت کردیم، بسیاری از نوجوانان 19 و 20ساله حتی نمیدانستند انتخابات چیست! این نبود شناخت و بیتفاوتی برای من بسیار شگفتآور بود. آنها نهفقط شناختی از انتخابات نداشتند؛ بلکه اساسا تمایلی به شرکت در آن نشان نمیدادند.
این تمایلنداشتن به سیاست را چگونه توضیح میدهید؟
در انتخابات اخیر، مشارکتنکردن این نسل کاملا مشهود بود. بچههای نسل زد که میتوانستند رأی بدهند، در واقع دوران تحصیل متوسطه اول و دوم را از سال 1392 تا 1400 گذراندهاند؛ در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی و وزرای آموزش و پرورش آن دوران و مطابق برنامهریزان آن نگرش آموزش دیدهاند؛ اما تربیت سیاسی آنها مورد غفلت قرار گرفته است. شاید یکی از دلایل این امر، بیتوجهی به آموزش دموکراسی و فرهنگ مشارکت در مدارس بوده باشد. به هر حال، این نسل با صندوق رأی بیگانه است و مسئولیتپذیری سیاسی را درک نکرده است. البته تعطیلی مدارس در دوران کرونا را هم باید در نظر گرفت و دوری از مدرسه و فعالیتهای اجتماعی بیتأثیر نبود.
اما چرا در اعتراضات 1401 نسل زد حضور فعال داشت؟
در اعتراضات ۱۴۰۱ ایران، با توجه نسل زد به دلیل دسترسی گسترده به اینترنت و شبکههای اجتماعی آگاهی بیشتری از حقوق فردی دارند، و با توجه به گفتوگوهای درون خانواده و تأثیر نقش همسالان، ناامیدی بیشتری از وضعیت اقتصادی و سیاسی دارند. این نسل به واسطه ارتباطات دیجیتال، سریعتر سازماندهی شدهاند و فاصله بیشتری با هنجارهای سنتی داشتهاند و به دنبال تغییرات بیشتری در جامعه بودند و نقش دختران و مسئله حجاب در آن پررنگتر بود.
با توجه به شرایط فعلی، چه راهکاری برای جلب مشارکت این نسل در انتخابات آینده پیشنهاد میدهید؟
یکی از مأموریتهای اساسی آموزش و پرورش این است که از همین حالا روی تربیت سیاسی این نسل کار کند. ما دو سال دیگر انتخابات داریم و اگر نتوانیم این نسل را آگاه و حساس کنیم، باید با مشارکتهای 50 یا 60 درصدی در انتخابات خداحافظی کنیم. باید با نسل زد دوست شویم و آنها را درباره آینده کشور و مسئولیتهایشان آگاه کنیم. این نسل بهزودی چرخه اقتصاد و مشاغل را در دست میگیرد و باید اهمیت نقش دموکراسی و سیاستگذاریها در آینده کشور را درک کنند.
آیا این تغییر امکانپذیر است؟
بله، به شرط اینکه برنامهریزان ما خواست و اراده لازم را برای این تغییر داشته باشند. اگر در 1403 شاهد مشارکت پایین نسل زد در انتخابات بودیم، باید نقش همه عوامل، ازجمله نقش آموزش و پرورش، بررسی شود. تربیت سیاسی این نسل نباید به حاشیه برود و آموزش و پرورش مسئولیت بزرگی در این زمینه دارد.
آیا تغییرات در محتوای کتابهای درسی به نحوی بوده که این نسل را از سیاست دور کند؟
احتمالا، تغییرات در کتابهای درسی، بهویژه حذف بخشهای مهمی از تاریخ و ادبیات، نوعی تربیت سیاسی خاص را پیش برده که نتیجهبخش نبوده است. هرگونه تأکید بیش از حد بر تربیت سیاسی خاص، مقاومت ایجاد میکند و نسل زد را بیش از پیش از سیاست دور میکند.
به نظر شما، برنامهریزان فعلی که نسلهای قبلی را نمایندگی میکنند، همچنان در رأس خواهند ماند؟
متأسفانه نسل گذشته و برنامهریزان فعلی همچنان مقاومت میکنند و تلاش دارند در رأس بمانند. ارتباط این برنامهریزان با معلمان جوان و حتی با دانشآموزان نسل زد بسیار ضعیف است. ما باید به نسل جوانتر فرصت دهیم تا در رأس کارها قرار بگیرند و بتوانیم ارتباط عمیقتری با دانشآموزان و نسل نوجوان و جوان برقرار کنیم.
شما بهعنوان کسی که سالها در بدنه آموزش و پرورش فعالیت داشتهاید، نظرتان درباره وضعیت فعلی این سیستم چیست؟ آیا باور دارید که این نهاد به نوسازی و اصلاحات بنیادین نیاز دارد؟
تخریب و نوسازی در سیستم آموزش و پرورش نه ممکن است و نه عملی. ما باید سیستم موجود را اصلاح کنیم. اصلاح مدیریت مدارس کلید اصلی تحول در آموزش و پرورش است. اگر مدیریت آموزشگاهی اصلاح نشود، نمیتوان انتظار پیشرفت در سیستم آموزشی داشت.
شما تجربه بازگشت به مدارس را دارید؛ از این تجربه چه درسهایی گرفتید؟
بله، در دو سال گذشته بهعنوان معاون، مستقیم با دانشآموزان دبیرستانی کار کردم و دنیای آنها را از نزدیک دیدم. فاصله میان انتظارات ما از سیستم آموزشی و واقعیتهای زندگی دانشآموزان بسیار زیاد است. در این مدت بار دیگر اهمیت مدیریت مدرسه برایم بیش از گذشته روشن شد. همیشه در جلسات برای مدیران مدارس این مثال را میزنم که تصور کنید مدرسه شما یک کشور است و کل دانشآموزان مدرسه بچههای این کشور هستند و شما وزیر اینها هستید. با هر آنچه تئوری و مهارت که میدانید و استفاده از تجربیات سایر کشورها، بهترین روشهای تربیتی و آموزشی را برای بچههای مدرسه خود پیادهسازی کنید و تلاش کنید با انگیزهدادن به معلمان، شاهد عملکرد خوب آنها باشید. یک مدیر مدرسه لایق میتواند حتی با منابع محدود نیز نتایج بسیار خوبی بگیرد؛ درحالیکه مدیر نالایق حتی با بهترین منابع نیز نمیتواند به نتایج مطلوب برسد.
یکی از چالشهای جدی آموزش و پرورش، ناهماهنگی بین خروجیهای آموزشی و نیازهای بازار کار است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
خروجیهای فعلی آموزش و پرورش متناسب با نیازهای بازار کار نیستند. سالهاست در حوزه کارآفرینی فعالیت میکنم و متوجه شدهام که کسبوکارها بهشدت دنبال نیروی متخصص هستند، اما فارغالتحصیلان آموزش و پرورش توانایی لازم برای ورود به بازار کار را ندارند و متناسب با نیاز بازار پرورش پیدا نکردهاند. با ورود هوش مصنوعی، این مشکل حتی بیشتر هم خواهد شد. طبق تحقیقاتی که انجام شده، تا سال 2030، بهطور میانگین 700 میلیون شغل در جهان تحت تأثیر هوش مصنوعی از بین خواهد رفت. این تهدید بزرگی است، اما همزمان فرصتهای شغلی جدیدی نیز ایجاد خواهد شد. بااینحال، ما هنوز دانشآموزان را مطابق مدل سنتی قدیمی آموزش میدهیم و آنها را آماده مواجهه با دنیای هوش مصنوعی و مشاغل ویژه این دنیا نکردهایم.
پس شما هوش مصنوعی را بهعنوان یک فرصت در نظر میگیرید؟
بله، ورود هوش مصنوعی به بازار کار، شغلهای جدیدی را به وجود خواهد آورد که هنوز حتی نمیدانیم چه خواهند بود. مثل زمانی که کامپیوتر وارد شد و بسیاری از مشاغل جدید به وجود آمدند. اما سؤال این است که آیا آموزش و پرورش ما برای این آینده آماده است؟ اگر تا دیروز خروجیهای سیستم آموزشی با نیازهای بازار کار همخوانی نداشت، امروز با ورود هوش مصنوعی، این فاصله بیشتر خواهد شد.
به نظر شما آموزش و پرورش چگونه باید از هوش مصنوعی استفاده کند؟
هوش مصنوعی میتواند در کاهش نابرابریهای آموزشی و افزایش عدالت آموزشی نقش بسزایی ایفا کند. ما میتوانیم با استفاده از اپلیکیشنهای مبتنی بر هوش مصنوعی، به دانشآموزان در سراسر کشور دسترسی به آموزش باکیفیت بدهیم. هوش مصنوعی، بهویژه در مناطقی که زیرساختهای آموزشی ضعیف هستند، میتواند کمک بزرگی باشد و به کشورهایی که از نظر توسعه آموزشی عقبترند، امکان ارتقا به سطح بالاتری از آموزش باکیفیت را بدهد.
آیا استفاده از هوش مصنوعی میتواند جایگزین سیستم فعلی آموزش شود؟
هوش مصنوعی به تنهایی نمیتواند جایگزین سیستم فعلی شود، اما میتواند ابزار قدرتمندی برای تکمیل و بهبود آن باشد. برای مثال، در مناطق روستایی که تعداد دانشآموزان کم است و امکان احداث مدرسه یا استخدام معلم وجود ندارد، میتوان از هوش مصنوعی برای ارائه بهترین آموزشها استفاده کرد. این امر میتواند به بهبود عدالت آموزشی کمک کند و فاصله بین مناطق توسعهیافته و کمتر توسعهیافته را کاهش دهد.
با توجه به رشد فناوریهای هوش مصنوعی و نیاز به آموزش شخصیسازیشده، طرح «معلم مجازی» میتواند یکی از ابزارهای مهم در بهبود کیفیت آموزش باشد. با ایجاد یک پلتفرم آموزشی با استفاده از هوش مصنوعی، امکان ارائه آموزشهای آنلاین و تعاملی برای دانشآموزان در تمامی مناطق کشور فراهم میآید. اجرای این طرح میتواند در مناطق محروم که کمبود معلم و زیرساختهای آموزشی به چالشهای اصلی تبدیل شده است، مؤثر باشد.
نظر شما درباره ارتباط بین آموزش کارآفرینی و هوش مصنوعی چیست؟
در دنیای آینده، شغلهای سنتی کمتر خواهند شد و بچهها باید مهارتهای کسبوکار را بیاموزند تا بتوانند شغلهای جدید برای خود و دیگران ایجاد کنند. درحالحاضر، بازار کار برای فارغالتحصیلان سیستم آموزشی ما جایی ندارد این بازار مهارتهای دیگری نیاز دارد که دانشآموزان ما آنها را نمیدانند و باید به آنها آموزش دهیم چگونه از دانش و مهارتهای خود برای ایجاد شغل و کسب درآمد استفاده کنند. هوش مصنوعی نیز میتواند به آنها کمک کند تا کسبوکارهای جدید و نوآورانهای راهاندازی کنند. این مسئله باید از دوران دبیرستان به دانشآموزان آموزش داده شود و باید آنها را آماده کرد تا به محض تمامشدن دوران تحصیل بتوانند جذب بازار کار شوند.
با راهاندازی «مدرسه مجازی هوش مصنوعی» به منظور آمادهسازی دانشآموزان برای آیندهای که تحت تأثیر فناوریهای جدید قرار دارد، میتوان در حوزه اشتغال جوانان قدمهای مؤثری برداشت. در این مدرسه، دانشآموزان با مفاهیمی همچون برنامهنویسی، تحلیل دادهها، یادگیری ماشین، اینترنت اشیا، بلاکچین، متاورس و... آشنا میشوند و مهارتهایی را کسب میکنند که در دنیای امروز و آینده کاربردهای فراوانی دارد. آموزشها در پلتفرمی قرار بگیرد که تمام نوجوانان، ازجمله دانشآموزان مناطق محروم، به راحتی به آنها دسترسی داشته باشند و بتوانند مانند یک دانشآموز مناطق برخوردار از جدیدترین آموزشها استفاده کنند و از پیشرفت علوم باخبر شوند.
در نهایت، آموزش و پرورش باید خود را برای مواجهه با تغییرات سریع در جهان آماده کند. آموزش با استفاده از هوش مصنوعی و کارآفرینی باید بهعنوان محورهای اصلی در آموزشهای مدارس جای گیرند. سیستم آموزشی باید بهجای آموزشهای سنتی که پاسخگوی نیازهای دنیای امروز نیست، دانشآموزان را به سوی یادگیری مهارتهایی هدایت کند که برای آینده کاری و حرفهای آنها ضروری است.