زندگی پیاده در شهر؛ ایجاد امکانات و زمینهها
چندی پیش آقای رئیسجمهور ناگهان در جمعی از نظامیان متبحر در کار سازندگی گفتند: تهران دیگر جای زندگی نیست! بله، راست گفتند! شهرمان به لحاظ ساختوساز و ترافیک بیقانون دست همه شهرهای دنیا را از پشت بسته و در جدولهای ارزیابی بینالمللی به ته جداول کیفیت زندگی شهری سقوط کرده است.
ترانه یلدا-معمار و شهرساز: چندی پیش آقای رئیسجمهور ناگهان در جمعی از نظامیان متبحر در کار سازندگی گفتند: تهران دیگر جای زندگی نیست! بله، راست گفتند! شهرمان به لحاظ ساختوساز و ترافیک بیقانون دست همه شهرهای دنیا را از پشت بسته و در جدولهای ارزیابی بینالمللی به ته جداول کیفیت زندگی شهری سقوط کرده است. برعکس ما، شهر آمستردام در هلند بهعنوان بهترین شهر جهان برای پیادهروی انتخاب میشود. جایگاه دوم به رتردام هلند و سپس به شهرهای نیواورلئان آمریکا، ونیز در ایتالیا، کلکته در هندوستان و دیگران داده میشود. در رتبه هفتم ابوظبی و رتبه چهاردهم دوبی نیز خودی نشان میدهند. سؤال اینجاست: چرا در کشوری با تمدن بینظیر شهرنشینی مانند ایران، ما باید پایتختی چنین بیقانون و آشوبناک داشته باشیم که رئیسجمهور جدید بخواهد از آن فرار کند؟ به نقل از کریم آسایش، پژوهشگر شهری، مؤلفههای پیادهپذیری (کرامبک/ بانک جهانی) قراری دیگر دارند. چهار فاکتور اشارهشده لورن دانیل عبارتاند از:
1- نزدیکی به خدمات، محل کار، زندگی، بازی، کتابخانه، بانک و... در حدود 15 تا 20 دقیقه به صورت پیاده.
2- تراکم منجر به تنوع، گرچه تراکم جمعیتی در محله برای حضور پیادهها بسیار اهمیت دارد، اما تنوع فعالیتهای خردهفروشی، اجتماعی و تحصیلی نیز به محله رونق و سرزندگی میبخشد.
3- کیفیت زیرساختها نظیر پیادهروها، رمپها و محل عبور ایمن از خیابان نیز نقش مهمی دارد.
4- محرک و دلپذیربودن خیابانها باید دعوتکننده ساکنان و مردم باشد که با امنبودن پیادهروها تأمین میشود.
بنابراین اینکه شما تا چه حد از ترافیک در خیابان احساس ایمنی میکنید و نیز نوع خیابان، سرعت ترافیک و فعالیت در آن ذهن شما را تحت تأثیر قرار میدهد. اینکه چقدر عبور از عرض خیابان در نقاط معین آسان است؟ چراکه کیفیت ترافیک در خیابانها، بر عرض خیابان، موانع فیزیکی و ارائه راه عبور به عابر پیاده تأثیر میگذارد. به نظر من خیابانهای دوطرفه انسانیتر هستند، زیرا سرعت خودروها در آنها کمتر است. متأسفانه برای ما تهرانیها پیادهروها خیلی هم مکانهای دلخواهی نیستند. هم به لحاظ فیزیکی مشکل دارند و بیکیفیتاند، هم قرارگرفتن پیادهرو در امتداد خیابان آنهم با عرض کم و درهمبرهمیهای غیرضروری ایجاد مشکل میکند. من که ساکن مرکز شهر تهرانم و هر روز مسافتهایی را پیاده میروم، واقعا از بیاعتنایی پلیس راهور یا راهنمایی و رانندگی و نیز شهرداری به این هرجومرج حاکم بر پیادهروها تعجب میکنم. مگر میشود در پیادهروهای خیابانهای مهمی مانند انقلاب، جمهوری، سعدی، فردوسی، حافظ، کریمخان، سیتیر، خیام و... موتوریها با سرعت به پیادهروها و خطوط ویژه اتوبوس بیآرتی ورود پیدا کنند و پیادهها را با شوک و ترس و وحشت روبهرو کنند؟ واقعیت اینکه آدمهای بدی هم نیستند. وقتی راهشان را سد میکنم و متوقفشان میکنم، اغلب لبخند میزنند... نگاهشان را میدزدند و معذرت میخواهند و قول میدهند که تکرار نشود، ولی باز روز از نو، روزی از نو! برای مناطق کوهپایهای تهران که روی دامنه کوه یا تپه ساخته شدهاند نیز مشکلات عدیدهاند. خیابان و پله در شیب تند خطر عبور و تصادف با پیادهها را بالا میبرد. دستگیره یا نردهای نیز وجود ندارد. در جاهای خلوت هم خطر پیادهرفتن کم نیست. اگر امروزه در مرکز شهر مثل آبخوردن موبایلها را روی هوا میزنند و فرار میکنند، این کار در خیابانهای خلوتتر شمال شهر بیشتر نیز میشود. عوامل دیگر تأثیرگذار بر امنیت عبارتاند از: نور، خرابکاری، مزاحمت و میزان حضور پلیس. موضوع دیگر راهیابی یا پیداکردن راه است. آیا نام خیابان، نشانههای عابر پیاده یا خطکشی وجود دارد؟ هوشمندی، زیبایی و تمیزی خیابان هم در میزان پیادهپذیری خیابان تأثیر دارد. آیا محل عبور با درخت و پوشش گیاهی سبز همراه است؟ آیا ساختمانهای جذاب و با شرایط خوب در جدارهها وجود دارد؟ بگذریم که در سالهای اخیر برای نشاندادن نمای برخی ساختمانهای تجاری لوکس در خیابانهای مهمی مثل ولیعصر، درختان چنار صدساله را بریدند و به شهرداری هم جریمه دادند! اما از همه مهمتر برای جلب مردم پیاده، سرگرمکننده و آرامشبخش بودن محل خیابان است. اینکه آیا در خیابان لالهزار میشود به گذران اوقات فراغت پرداخت یا با فراغ بال ویترینهای چراغ و لوستر را تماشا کرد؟ اگر خیابان پرسروصدا و استرسزا نباشد، مطمئنا جای بهتری برای گردش و تفریح خانوادگی یا دوستانه است، تا این مراکز تجاری هیولایی که تمام شهرها را تسخیر کردهاند. کریم آسایش میگوید: جهنم این فاجعهای است که با سوارهمحوری و حذف انسان از فضاهای عمومی در تهران اتفاق افتاده و کسانی تا اسم پیاده میآید، وحشت میکنند. جهنم یعنی شهر در خیابانهایش فضایی برای مکث و درنگ نداشته باشد. جهنم یعنی افراد دارای معلولیت دارای دسترسی به شهر نباشند... . جهنم یعنی شهر برای سالمند و کودک و زن و زنان باردار و والدین دارای کالسکه و دوچرخهسوار و افراد با چرخ خرید مناسب نباشد... . جهنم یعنی آمار بالای تصادفات رانندگی، جهنم یعنی چرخه شیطانی ترافیک، جهنم یعنی آلودگی هوا، جهنم یعنی منظر طبیعی شهر مخدوش شود، شهر مقیاس انسانی نداشته باشد و هر روز متراکمتر شود. جهنم یعنی شهر فقط برای مرد سالم میانسال اتومبیلسوار دارای درآمد مکفی ساخته شده و برای بقیه غیرقابل زندگی بشود. زن و مرد پیاده باید در تهران رنجر باشند و کماندو! اگر باشند، اتفاقا لذتبخش میشود، بهویژه متروسواری! بقیه هم از دایره خارجاند. آقای رئیسجمهور! با پلیس صحبت کنید.