رونمایی از دو کتاب انتشارات کتاب شرق: «روایت فرهنگ» و «روایت داریوش»
قانون عقل جهانداری
دو کتاب «روایت فرهنگ» و «روایت داریوش» نوشته مختاری نوری زیر نظر محسن رنانی، اخیرا در انتشارات «کتاب شرق» منتشر شده است. مراسم رونمایی از این کتابها که مفهومِ توسعه را در بستری گستردهتر از معنای رایج آن مورد واکاوی قرار میدهد، عصر چهارشنبه نهم آبانماه، از سوی انتشارات کتاب شرق و به اهتمام پویش فکری توسعه در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
شیما بهرهمند: دو کتاب «روایت فرهنگ» و «روایت داریوش» نوشته مختاری نوری زیر نظر محسن رنانی، اخیرا در انتشارات «کتاب شرق» منتشر شده است. مراسم رونمایی از این کتابها که مفهومِ توسعه را در بستری گستردهتر از معنای رایج آن مورد واکاوی قرار میدهد، عصر چهارشنبه نهم آبانماه، از سوی انتشارات کتاب شرق و به اهتمام پویش فکری توسعه در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. مختار نوری، در این مراسم گزارشی از روند انتشار کتابها ارائه داد و قدرت احمدیان درباره «روایت فرهنگ رجایی از مسئله توسعه در ایران» به سخنرانی پرداخت و حسینعلی نوذری نیز از «روایت داریوش آشوری از مسئله توسعه در ایران» سخن گفت. محسن رنانی، دبیر علمی مجموعه «گفتوگوهای توسعه» نیز درباره تجربه تدوین این روایتها سخنرانی کرد.
روایت فرهنگ از فرهنگ
مسئله توسعه در ایران یکی از دغدغههای فرهنگ رجایی، نویسنده و مترجم و پژوهشگر علوم سیاسی بوده و این موضوعی است که در کتاب «روایت فرهنگ رجایی از مسئله توسعه در ایران» مورد توجه قرار گرفته است. رجایی دغدغه توسعه/جهانداری ایران بر مبنای هویت را سرلوحه کاری و تحقیقاتی خود قرار داده و میتوان گفت مسئله اصلی رجایی منطبق با ادبیات رایج در حوزه علوم اجتماعی همان توسعه و پیشرفت است، اما او با بیان و نگرش خاص خود و ذیل نظریه یا چشمانداز قانون عقل جهانداری به این موضوع نگریسته است. دکتر قدرت احمدیان، ابتدا به تلقی رایج از توسعه پرداخت؛ اینکه در ایران عمدتا در اقتصاد یا علوم سیاسی به شکل سنجیدن یا روش پوزیتیویستی به توسعه نگاه کردند و این نگاه به توسعه که اقتصاد ارتدکس به آن دامن زده، بر این مبناست که اقتصادْ علمی است که با ریاضیات و فرمول میتواند مشکلات را بفهمد و راهحل ارائه دهد و میگوید: «این نگاه در مرکز پویش که حاصل زحمات دکتر رنانی است، مورد توجه قرار نگرفته بلکه آنها به دنبال نوعی معرفتشناسی نسبت به مسئله توسعه هستند و از لحاظ روش به اقتصاد سیاسی، جامعهشناسی و فلسفه نزدیک میشوند. بنابراین، از لحاظ روش، دنبال اقتصادسنجی و سیاستسنجی نیستند و اگر از این دیدگاه نگاه کنیم آثار فرهنگ رجایی ربطی به توسعه ندارد، اما از دیدگاه معرفتشناسی، آثار دکتر فرهنگ رجایی به جایگاه ایران، مسائل، تاریخ و بسترهای اجتماعی ایران توجه دارد و از این منظر به توسعه مربوط است و کتاب روایت فرهنگ هم بر همین رویکرد تمرکز دارد.» دکتر احمدیان معتقد است دیدگاه دکتر رجایی در قبال توسعه برخلافِ دیدگاه ساختارگرایانه است که فرمول جهانشمولی برای توسعه مطرح و کارگزار توسعه را قربانی میکرد و به زمینههای فرهنگی و اجتماعی کشوری که میخواست توسعه پیدا کند، بیتوجه بود. او میگوید: «آثار فرهنگ رجایی نگاه ساختاری را نمیپذیرد و به وضعیت کارگزاری توجه دارد که قرار است توسعه پیدا کند. این کلید فهمِ تفکر فرهنگ رجایی درباره توسعه است که هر کشوری فرمول توسعه خودش را دارد و نمیتواند از فرمولهای جهانشمول و ساختاری تبعیت کند چراکه اینها کشور را به سمت بیثباتی میکشاند. احمدیان همچنین معتقد است، در لایههای پنهان ذهن رجایی این ایده وجود دارد که ایران کشور پیچیدهای است با یک تاریخ تمدن بزرگ و با این کشور پیچیده نمیتوان بهشکل خطرآفرین و بیملاحظه برخورد کرد. محسن رنانی در پیشگفتارش بر این کتاب تأکید کرده که روایت رجایی تا حد زیادی متمایز از دیگر الگوهای موجود در توسعهنویسی ایرانی است. روایت رجایی از توسعه را میتوان روایت «فرهنگ از فرهنگ» نامید. او توسعه را تکامل «عقل جهانداری» میداند و برای آن سه پایه شامل مُلک یا دولت، تدبیر و مصلحت در نظر میگیرد.
زبان بهمثابه سنگبنای توسعه
داریوش آشوری، روشنفکر برجسته معاصر، در زمینههای متعددی به تألیف و ترجمه پرداخته است. آشوری اگرچه بهطور مستقیم به موضوع توسعه در ایران نپرداخته اما کتاب «روایت داریوش» نشان میدهد که در آرا و آثار آشوری رگههایی پررنگ از تفکر توسعه وجود دارد. محسن رنانی، آشوری را پژوهشگر پویشگری دانسته که با خود زندگی رشد کرده و در هر مرحله از رشد فردیاش، به حوزهای تازه رفته و با مسئله و پرسشهای تازهای درگیر شده و با آن حوزه و مسئله و پرسشها زندگی کرده است. کتاب «روایت داریوش» بر پایه بازخوانی نظرات آشوری و گفتوگوهایی با خود او شکل گرفته است. نویسنده این اثر تأکید دارد که الگوی مورد نظر آشوری در حوزه توسعه را میتوان زبان بهمثابه سنگ بنای توسعه نامید و در این الگوی فکری او قصد دارد نقش زبان در ترقی و پیشرفت را نشان دهد. آشوری در الگوی فکریاش قصد دارد تمام جنبههای زندگی مدرن را به مقوله زبان پیوند دهد و معتقد است که از راه گشت و گذار و بررسی در فضای زبانی است که میتوان تفاوتهای بنیادی میان ذهنیت مدرن و سنتی و جهانهای توسعهیافته و توسعهنیافته را در بیخ و بن ماجرا درک کرد. حسینعلی نوذری، پیش از آنکه به نقد و بررسی کتاب «روایت داریوش» بپردازد، از وضعیت حاکم بر جامعه ما سخن گفت که در آن طرح مباحث اساسی و ضروری همچون توسعه، نزدیک به چهار دهه است که بهرغم جاروجنجالها و هیاهوها، به تعلل و تعلیق و به بوته فراموشی سپرده و از اینرو این قبیل نشستها را مهم و ضروری دانست. نوذری حاصل مطالعات داریوش آشوری و روایت آن در کتاب «روایت داریوش» را در ده بند صورتبندی کرد: «یک: همه کارهای آشوری در هر حوزهای خصلت بینارشتهای دارد و میتوان گفت این کاراکتر اصلیِ اندیشه آشوری است. دو: توسعه امر وارداتی نیست، بلکه امری بسترمند و تاریخمند است و لذا باید بستر و فرهنگ و سنت جامعه مورد توجه قرار گیرد. اما سنت نه به معنای منظومههای بستهای که آشوری در کتاب زبان باز بهشدت آنها را مورد واکاوی و تحلیل و تمهید قرار میدهد. سه: دستیابی به توسعه مستلزم توجه به علوم انسانی و فلسفه است. چهار: توسعه و پیشرفت مستلزم گذار از نگرشهای ایدئولوژیک به دیدگاههای علمی است؛ آفتی که در سالهای اخیر گرفتار آن بودیم و مدام درجا زدیم. پنج: نگرش نخبهگرایانه به توسعه و نوسازی ازجمله لوازمی است که آشوری به آن توجه دارد. امر توسعه در غرب امری ساده نبوده بلکه محصول حضور روشنفکران و نخبگان و دانشمندان حوزههای مختلف بوده و متفکرانی که نقششان در این روند راهگشا بوده است. شش: نقش و جایگاه مقوله تاریخ در فرایند درک توسعه و توسعهنیافتگی؛ ما از تاریخ گذشته خودمان خلاصی نداریم، نه به این معنا که دچار نوعی آرکائیزم یا کهنگرایی و باستانگرایی شویم بلکه بهتعبیر جامی که گذشته باید راه آینده باشد، باید از فراز و فرودها درس بگیریم و با عبور از دالانهای تاریک تاریخ میتوانیم نوری بر تاریکیهای آن بتابانیم. هفت: طرح رابطه بین فرهنگ و توسعه؛ اینکه جریان اصلی عمده توسعه پروژهای تکفرهنگی بوده و غربیسازی و نوسازی مترادف هم پیش رفته و نمیتوانیم هم روند توسعه را پیش بگیریم هم غرب را نفی کنیم. هشت: مدرنسازی از نظر آشوری نوعی بسیج سراسری است؛ یعنی همه باید در ساختار سیاسی دولت مدرن قرار بگیرند. اقتصاد صنعتی مدرن را آموزش ببینند و در این چارچوب سازمان یابند؛ فرایندی که از دوران رضاشاه بهتدریج تا به امروز شروع شده اما هر بار با گسستها و موانع اساسی روبهرو شد. نُه، تأکید بر توجه به نقش عامل زبان در فرایند توسعه و توسعهنیافتگی. دَه، توسعه از منظر داریوش آشوری، نوعی مبارزه و کشمکش دائمی است که در پهنه هر جامعه و تاریخ آن و با عبور از مسیرها و فراز و فرودهای متعدد و متنوع به دست میآید.»
اندیشیدن در سایه جنگ
محسن رنانی در سخنرانی خود در مورد این دو کتاب، با اشاره به وضعیت اخیر گفت: «هیچ نقطهای روشنتر از این نیست که امروز که سایه جنگ بر سر ما است و سیاستگذاران ما در پشت درهای بسته در اندیشه جنگ کردن و جنگ نکردن هستند، ما اینجا نشستهایم و درباره توسعه صحبت میکنیم. این بسیار مهم است که در حین پریشانی و نگرانی، اندیشیدن و نقد و توسعه را رها نمیکنیم، تا خویشتن را بشناسیم.» رنانی از تجربه سالهای اخیر خود میگوید که در کار تدوین کتابها و روایتهایی از متفکران بزرگ در باب توسعه بودند و میگوید بنا است پنجاه کتاب در این زمینه تدوین و منتشر شود، تا یک «دانشنامه اندیشهورزی درباره توسعه در ایران» شکل بگیرد. او همچنین از تقابل مقوله «جهانداری» و «جهانگیریِ» فرهنگ رجایی گفت؛ اینکه دنیای مدرن عصر جهانداری است و ملتی میتواند به توسعه دست یابد که دغدغه جهانگیری را به دغدغه جهانداری تبدیل کند، مشکلی که ما اکنون با ساختار سیاسی داریم. او اشاره میکند که این مسئله جامعه هم است و ما در داخل کشور، در کلاس و در خانواده و دانشگاه هم جهانگیری میکنیم نه جهانداری. رنانی از تجربه خود از درس دادن در زمینه توسعه هم گفت که بخش اعظم تبیین توسعه را در سرمایه اقتصادی میدیده و بعدها به موارد دیگر ازجمله سرمایه اجتماعی توجه میکند و با بازخوانی آثار داریوش آشوری به اهمیت زبان در توسعه پی میبرد.
متن داریوش آشوری درباره «روایت داریوش»
«روایت داریوش آشوری از مسئله توسعه در ایران» چنانکه میدانید به همت دو دانشور کوشا در زمینه مطالعات مسائل توسعه ایران در گفتوگو با من در زمینه آن مسائل فراهم شده است. من بهنوبه خود از آن دو دوست، آقایان محسن رنانی و مختار نوری سپاسگزارم که با توجه به دیدگاه خاص من در این باب از من برای شرکت در این پروژه دعوت کردند. دیدگاه خاص من و تجربه و کوششهای من در این زمینه از دهه ۱۹۶۰ میلادی پیش آمد که دوران رواج مفهومهای توسعه و توسعهنیافتگی و پیدایش مفهوم جهان سوم بود که کشور ما ایران را هم در بر میگرفت و ذهن جوان من را که در آن زمان در سن دانشجویی و نیز بسیار کتابخوان بودم به خود جلب کرد. در آن زمان به یاری بخت، دو وجه این مسئله رویاروی من قرار گرفت؛ یک وجه شناختهشده مسئله که وجه اقتصادی و سیاسی توسعه و توسعهنیافتگی بود که دانشوران علوم سیاسی و اقتصادی طرح میکردند و وجه دیگر که میتوانم بگویم بهتصادف برای من پیش آمد، وجه فرهنگی و زبانیِ مسئله بود که با استخدام من در مؤسسه انتشارات فرانکلین برای همکاری با استاد غلامحسین مصاحب در پروژه دایرهالمعارف فارسی بود. نکتهسنجیها و ابتکارهای بسیار هوشمندانه آن استاد بزرگ برای پایهگذاری روش علمی برای آن کار و حل مسائل زبان و زباننگاری فارسی، دوره آموزشی بزرگی برای من بود که در ترکیب با مطالعات من در زمینه علوم سیاسی و اقتصادی و ازجمله مطالعه در فرهنگشناسی و زبانشناسی، سرانجام ذهن مرا به تمرکز بر بُعدهای زبانی و فرهنگی توسعه و توسعهنیافتگی و رابطه مدرنیت و زبان کشید که حاصل آن چند کتاب و مقاله و مصاحبههای فراوان و ازجمله تألیف «فرهنگ علوم انسانی» در این زمینه است که تاکنون سه ویراست از آن منتشر شده است و چند صد واژه تازه در گنجینه واژگانی زبان فارسی در حوزه علوم اجتماعی و انسانی افزوده است. باری، از بخت خود شکرگزارم که با همه تنگناها و گرفتاریهای بزرگ و کوچک و آوارگی از کشور، آنچه را که گمان میکردم از دست من برای مدرنگری ایران و بیرون آمدن از تنگنای خفقانآور توسعهنیافتگی برمیآید به انجام برسانم.