|

ازدواج تلفنی برای فرار از اردوگاه الهول سوریه

سایت خبری آلمانی آرتی گرسک ARTI GERÇEK که اختصاص به روزنامه‌نگاران ترک‌تبار مهاجر در آلمان با گرایش چپ و متمایل به جریانات کُرد ترکیه دارد، با انتشار گزارشی تحقیقی از پدیده ازدواج‌های تلفنی زنان محبوس در اردوگاه الهول سوریه پرده برداشته است.

ازدواج تلفنی   برای فرار   از   اردوگاه  الهول  سوریه

ترجمه : سید‌سراج میردامادی: اشاره: سایت خبری آلمانی آرتی گرسک ARTI GERÇEK که اختصاص به روزنامه‌نگاران ترک‌تبار مهاجر در آلمان با گرایش چپ و متمایل به جریانات کُرد ترکیه دارد، با انتشار گزارشی تحقیقی از پدیده ازدواج‌های تلفنی زنان محبوس در اردوگاه الهول سوریه پرده برداشته است. این گزارش به قلم هال گونولتاس 16 سپتامبر (26 شهریور 1403) منتشر شده است که ترجمه‌اش از بازنشر متن فرانسوی آن در هفته‌نامه فرانسوی کوریه انترناسیونال تقدیم می‌شود.

این خبرنگار ترک‌تبار که به دلیل تخصصش درباره داعش بارها تهدید به مرگ شده، درباره شبکه‌های فرار زنان جهادی که در سوریه بازداشت شده‌اند، تحقیق کرده است. این زنان به چندین کشور، به‌ویژه اروپا فرستاده می‌شوند.

الهول یا آخر جهان

هنگام شکست دولت اسلامی [داعش] در برابر نیروهای دموکراتیک کرد و نزدیک به جنگجویان کرد ترکیه، [پ‌ک‌ک]، ده‌ها هزار جهادی و نزدیکان آنها [که بسیاری از آنها شهروندان فرانسوی هستند] به اسارت درآمدند.

مردان داعشی در زندان‌های مختلف ترکیه و سوریه حبس شدند و خانواده‌های آنان شامل زنان و کودکان [فقط پسران زیر ۱۰ سال، زیرا پسران بزرگ‌تر به‌ دلیل خطرناک‌تر بودن در اردوگاه نگهداری نمی‌شوند] در اردوگاه الهول در شمال‌ شرقی سوریه حبس هستند که برخی به دلیل شرایط دشوار زیست در آنجا، آن را آخر جهان نامیده‌اند.

بر‌اساس آخرین آمار، 42هزارو 88 زن و کودک از ۴۱ ملیت مختلف هنوز در این اردوگاه محبوس هستند.

در این اردوگاه اکثریت ساکنان آنها از کشورهای غربی هستند، اما دولت‌های متبوع ایشان معمولا از بازگرداندن شهروندان خود برای محاکمه امتناع می‌کنند؛ بنابراین این خانواده‌ها به حال خود رها شده‌اند، با وجود درخواست‌های نیروهای دموکراتیک سوریه (FDS) که در تأمین امنیت این اردوگاه‌ها با مشکلات جدی مواجه هستند [زیرا باید با نبردهای مقطعی علیه جنگجویان داعش همچنین با جنگجویان حامی ترکیه که مناطق هم‌جوار را در اختیار دارند و شبه‌نظامیان حامی بشار اسد مقابله کنند].

من به‌عنوان بخشی از کار روزنامه‌نگاری‌ام، دو بار به این اردوگاه رفته‌ام. قوانین داخلی آنجا از طرف زنان مسن‌تر و رادیکال‌تر تعیین و اجرا می‌شود که در آنجا نظم بی‌رحمی برقرار می‌کنند. به‌عنوان مثال، تنها تکان‌دادن سر یک زن در حین گوش‌دادن به موسیقی می‌تواند دلیلی برای خشونت‌های فیزیکی از سوی دیگر زندانیان جهادی باشد.

کودکانی که در این میدان جنگ به دنیا آمده‌اند، از حقوق خود در زمینه آموزش و بهداشت محروم شده‌اند و در این فضای پرخشونت رشد پیدا می‌کنند.

در میان زنانی که در اردوگاه محبوس هستند، شاهد افزایش ازدواج‌های تلفنی با مردانی هستیم که از طریق شبکه‌های اجتماعی ملاقات کرده‌اند و به‌عنوان یک در خروجی محسوب می‌شوند. حامیان جهادی که این اتحادیه‌ها را تشکیل می‌دهند، در ترکیه و در شهرهای مختلف اروپایی قرار دارند.

شیر یا کبوتر

متقاضیان ازدواج با زنان زندانی ساکن الهول آماده‌اند تا به شبکه‌های زیرزمینی پول زیادی بپردازند تا بتوانند آنها را از اردوگاه خارج کنند اما اغلب توضیح می‌دهند که انگیزه‌های‌شان شامل «انجام یک عمل خیر»، «باور به جهاد» یا «تمایل به پذیرش سرپرستی یک یتیم برای کسب بهشت» است.

برای آزادسازی همسر آینده‌شان و گاهی اوقات کودکان او، آنها از طریق شبکه‌های مرتبط با هیئت تحریر الشام HTS، -[گروه اسلام‌گرایی که از مجموعه شبه‌نظامیان وابسته به القاعده جدا شده و از جهادگری بین‌المللی کناره‌گیری کرده و اکنون بر استان ادلب در شمال‌ غرب سوریه تسلط دارد]- اقدام می‌کنند.

این شبکه‌ها مسئول فرارها هستند. زنان از اردوگاه خارج شده و سپس از طریق نقاط عبور استان ادلب به ترکیه منتقل می‌شوند. همچنین HTS سازمان‌دهنده عبور آنها به اروپاست، زمانی که همسر آینده‌شان در آنجا ساکن باشد.

هرچند هر دو سازمان از یک مبنای ایدئولوژیک جهادی مشترک ناشی می‌شوند، اما تحریرالشام HTS و داعش از سال‌ها پیش بین خودشان هم درگیری داشته‌اند اما به نظر می‌رسد نوعی توافق عدم تجاوز بین این دو سازمان درباره فرار زندانیان از الهول وجود دارد.

نجات از انتهای جهنم

همان‌طورکه در دو بازدید خود از اردوگاه مشاهده کردم، زندگی در آنجا به قدری دشوار است که شاید بتوان آنجا را انتهای جهنم دانست. برخی مواد غذایی یا لباس‌ها با قیمت‌های بسیار گران فروخته می‌شوند.

زنانی که شوهران‌شان یا مرده‌اند یا در زندان هستند، برای بهبود شرایط زندگی‌شان تلاش می‌کنند. تقریبا همه دارای حساب کاربری در شبکه‌های اجتماعی هستند. آنها در آنجا شرایط زندگی‌شان را روایت کرده و از دنبال‌کنندگان خود درخواست کمک مالی می‌کنند و معمولا با انتشار شماره حساب‌های رمزارز به جمع‌آوری پول می‌پردازند.

زمانی که یکی از این زنان تصمیم به ازدواج می‌گیرد، تصویر پروفایل خود را با تصویر یک شیر یا کبوترهایی که کنار هم پرواز می‌کنند، جایگزین می‌کند. شیر به این معنی است که زن مدنظر فرزندی دارد و به دنبال یک حامی برای کمک به مراقبت از آنهاست. پس از یک دیدار در شبکه‌های اجتماعی و یک دوره دوستی از طریق تلفن، ازدواج می‌تواند انجام شود. همسر آینده از چادرش در اردوگاه الهول و از طریق تلفن به همسر آینده‌اش متصل می‌شود.

یک فرد مورد اعتماد شوهر یا یک روحانی نیز در تماس تلفنی حضور دارد و دعاهایی را می‌خواند. شنیدن صدای زن غیرمناسب به شمار می‌آید، بنابراین او باید فقط بعد از درخواست ازدواج تلفن را پاسخ دهد، حرکتی که به‌عنوان ابراز موافقت او تفسیر می‌شود.

رمزارزها و هاوالا

من خود را به‌عنوان یک شهروند ثروتمند ترک ۷۰ساله که در بخش کشاورزی کار می‌کند، معرفی کردم و از طریق شبکه‌های اجتماعی با ایوب حق، نام مستعار یک فرمانده ازبک از HTS، ارتباط برقرار کردم.

برای جلب اعتماد او، نام سه زن ترک را که قبلا از اردوگاه خارج کرده بود، به او دادم. او شماره تلفنی به من داد تا بتوانم از طریق اپلیکیشن تلگرام با او ارتباط برقرار کنم. به او توضیح دادم که همسر اولم بیمار و بستری است، اینکه از طریق تلفن با یک زن جوان اویغور که در اردوگاه بازداشت است، ازدواج کرده‌ام و می‌خواهم او را خارج کنم و به ترکیه و سپس به اروپا؛ جایی که خودم ساکن هستم، بیاورم.

او ابتدا مبلغی بین 27 هزار تا ۳۰ هزار یورو اعلام کرد، با ضمانت اینکه زن را از اردوگاه خارج کرده و به ریحانلی (شهری در مرز ترکیه) برساند. با این حال، به من هشدار داد که «در صورت بروز هزینه‌های پیش‌بینی‌نشده، هزینه رساندن به ریحانلی می‌تواند تا 45 هزار یورو افزایش یابد» و توضیح داد که اگر بخواهم، می‌تواند بعدا به سفر او به اروپا نیز کمک کند.

مدتی بعد، حق با من تماس گرفت و اطلاع داد که مردانی از HTS قصد دارند در همان شب یک زن و دو کودک را از اردوگاه خارج کنند و می‌توانند در همین زمان همسر اویغور من را نیز در صورت تمایل خارج کنند. من به او پاسخ دادم که به کمی زمان نیاز دارم تا مبلغ را جمع‌آوری کنم. او از من خواست: «از کسی در خانواده‌ات کمک بگیر تا یک حساب رمزارز ایجاد کند و 25 هزار یورو به حساب من واریز کن» و توضیح داد که باید 15 هزار یورو به مبارزانی که مسئول فرار هستند، بدهد.

به او گفتم که درباره رمزارزها چیزی نمی‌دانم و نمی‌خواهم از پسرم کمک بخواهم. او بلافاصله یک راه‌حل جایگزین پیشنهاد داد: «عمو [فرم ادب]، از یک نفر مورد اعتماد بخواه که به قاضی انتپ [شهر بزرگ ترکیه نزدیک مرز سوریه] برود و پول را [به نام یک فروشگاه لباس اسلامی که به من می‌دهد] تحویل دهد. سپس آنها پول را از طریق هاوالا به ما خواهند فرستاد [سیستم پرداخت غیررسمی سنتی که در منطقه بسیار استفاده می‌شود و جهادی‌ها به دلیل فرار از سیستم بانکی به آن علاقه‌مند هستند].

در برابر اصرار او برای اینکه سریع پول را ارسال کنم تا فرار در همان شب امکان‌پذیر شود، سعی کردم زمان بخرم. او سپس شماره تلفن دیگری به من داد و نام فردی به نام عیسی را معرفی کرد که او را به‌عنوان یک ترک ساکن اروپا معرفی کرد که به‌ویژه مسئول انتقال پول به اروپا بود.

عیسی قرار بود پول نقد را به‌ طور مستقیم دریافت کرده و سپس آن را به رمزارز تبدیل کند و به انتقال آن رسیدگی کند، اما این بار باید شش هزار یورو هزینه اضافی «به دلیل اینکه او به‌عنوان یک شهروند ترک ساکن اروپا در ارسال چنین مبلغی خطر می‌کرد» پرداخت می‌کردم.

حق از من خواست به شعبه بانکی در شهری که قرار بود در آنجا باشم بروم، پول را برداشت کنم، از آن عکس بگیرم و در محل منتظر عیسی باشم. هر سه دقیقه یک پیام جدید از حق می‌رسید که از من می‌پرسید آیا مبلغ را برداشت کرده‌ام و می‌گفت که عیسی در راه است تا آن را دریافت کند.

امید

به او توضیح دادم که هنوز منتظرم تا در دفتر بتوانم پول را برداشت کنم و به مدت 20 دقیقه پاسخی به او ندادم. او سپس مشکوک شد و شروع به پاک‌کردن پیام‌های ما در تلگرام کرد.

نتوانستم اطلاعاتی درباره روشی که او برای انتقال زندانیان از ترکیه به اروپا استفاده می‌کرد، کسب کنم؛ چون به همه سؤالاتم در این زمینه جواب سر‌بالا می‌داد. او گفت: «هر چیز به ترتیب خودش انجام می‌شود: اول زنت را در ترکیه دریافت می‌کنی، بعد درباره اینکه چطور او را به اروپا ببریم، صحبت خواهیم کرد».

سه زنی که از اردوگاه فرار کرده بودند و من قبلا با آنها مصاحبه کرده بودم، توضیح می‌دادند که تمام امیدشان برای خروج از آنجا به جز از طریق ازدواج یا فرار از بین رفته است. یکی از آنها که موفق به فرار شده، اکنون در ازبکستان زندگی می‌کند، آن‌هم نه با مردی که از طریق تلفن با او ازدواج کرده، بلکه با یک فعال ازبک وابسته به HTS که او را از اردوگاه بیرون آورده و می‌گوید با او «اولین عشق واقعی زندگی‌اش» را تجربه می‌کند. او ۳۴‌ساله و اهل آنکاراست. اولین فرزندش را در سوریه به دنیا آورد؛ جایی که همسر اولش که جهادی بود، در جنگ کشته شد. بعد از آن از ازدواج با یک جهادی مصری از داعش صاحب فرزند دوم شد. او می‌گوید که از ایدئولوژی‌اش دست نکشیده و همچنان معتقد است که «روزی یک دولت اسلامی شکل خواهد گرفت».