|

درگذشت جیمی کارتر در 100 سالگی

رئیس‌جمهور بی‌فرجام

سی‌و‌نهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده و یک کشاورز بادام‌زمینی سابق در صد‌سالگی در خانه‌اش در پلینز ایالت جورجیا درگذشت. کارتر از فوریه ۲۰۲۳ تحت مراقبت‌های تسکینی قرار گرفته بود. جیمی کارتر سال‌ها پس از برداشتن یک «توده کوچک» از کبدش در اوایل آگوست ۲۰۱۵ زنده ماند و در همان ماه اعلام شد‌ به سرطان کبد مبتلا شده و به سایر نقاط بدنش گسترش یافته است.

رئیس‌جمهور بی‌فرجام

سی‌و‌نهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده و یک کشاورز بادام‌زمینی سابق در صد‌سالگی در خانه‌اش در پلینز ایالت جورجیا درگذشت. کارتر از فوریه ۲۰۲۳ تحت مراقبت‌های تسکینی قرار گرفته بود. جیمی کارتر سال‌ها پس از برداشتن یک «توده کوچک» از کبدش در اوایل آگوست ۲۰۱۵ زنده ماند و در همان ماه اعلام شد‌ به سرطان کبد مبتلا شده و به سایر نقاط بدنش گسترش یافته است.

 

سرطان در خانواده کارتر موروثی بود. پدر این رئیس‌جمهور سابق، برادر و دو خواهرش به دلیل سرطان پانکراس جان خود را از دست دادند و مادرش نیز به سرطان سینه مبتلا بود که بعدا به پانکراسش گسترش یافت. جیسون کارتر، نوه کارتر، در ماه می‌ 2024 اعلام کرده بود که معتقد است رئیس‌جمهور سابق «به پایان سفر زندگی‌اش نزدیک می‌شود»، اما او بسیار بیشتر از آنچه انتظار می‌رفت زنده ماند. جزئیات تشییع جنازه «جیمز ارل کارتر جونیور» هنوز در حال برنامه‌ریزی است، اما مرکز کارتر اعلام کرد ‌او پس از مراسم عمومی در واشنگتن‌دی‌سی و آتلانتا، در نهایت در زادگاهش پلینز دفن خواهد شد. خانواده کارتر هم از مردم خواستند که به جای گل، به مرکز کارتر کمک مالی کنند.

 

این رهبر آرام با لهجه خاص جورجیایی، دوره چهار‌ساله‌اش در کاخ سفید را با رکود اقتصادی داخلی و بحران گروگان‌گیری در خارج از کشور سپری کرد. زندگی پس از ریاست‌جمهوری او با تعهدی آشکار به خدمات اجتماعی نمایان شد، اما همچنین شامل مجموعه‌ای از اقدامات گاهی جنجالی و مداخله در امور خارجی، به‌ویژه در ارتباط با درگیری اسرائیل-فلسطین بود. کارتر در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۵ با رهبران و نمایندگان گروه فلسطینی حماس دیدار کرد و در سال ۲۰۱۴ از اسرائیل به خاطر عملیاتش علیه حماس انتقاد کرد و گفت: «هیچ توجیهی در دنیا برای آنچه اسرائیل انجام می‌دهد، وجود ندارد». کمیته صلح نوبل هم مانند بسیاری از انتخاب‌های عجیب و سؤال‌برانگیز خود، در سال 2002 جیمی کارتر را به دلیل آنچه «تلاش‌های کارتر برای گسترش صلح» خواند، جایزه صلح نوبل را به رئیس‌جمهور اسبق آمریکا اهدا کرد.

 

جیمز ارل کارتر جونیور در سال ۱۹۲۴ در پلینز، یک شهر کشاورزی متولد شد. پدر کارتر یک کشاورز بود و این پیشینه به او عشق به زمین، کارگران و قشرهای پایین‌دست جامعه‌ را القا کرد که در طول زندگی شخصی و حرفه‌ای‌اش با او همراه بود.

 

با‌این‌حال، کارتر در ابتدا به دنبال مسیری خارج از زمین‌های کشاورزی پلینز بود و پس از تحصیل در آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده، به‌عنوان یک زیر‌دریایی‌سوار در نیروی دریایی پس از جنگ جهانی دوم خدمت کرد و در نهایت به درجه ستوانی رسید. کارتر در سال ۱۹۴۶ با روزالین اسمیت، همشهری خود، ازدواج کرد و همان سال از آکادمی فارغ‌التحصیل شد.

 

پس از درگذشت پدر کارتر در سال ۱۹۵۳، او از خدمت نظامی خود کناره‌گیری کرد و به ریشه‌های خود و روزالین در پلینز بازگشت. کارتر مدیریت مزرعه خانوادگی را بر عهده گرفت، در‌حالی‌که روزالین یک شرکت تأمین ملزومات کشاورزی را در این شهر کوچک ایالت جورجیا اداره می‌کرد. اما خیلی زود کارتر دوباره از کشاورزی فاصله گرفت و این بار یک شغل سیاسی را آغاز کرد که تنها طی ۱۴ سال او را به بالاترین مقام کشور رساند.

 

کارتر در سال ۱۹۶۲ برای سنای جورجیا انتخاب شد و پس از یک تلاش ناموفق برای تصدی مقام فرمانداری در سال ۱۹۶۶، در سال ۱۹۷۱ به‌عنوان فرماندار ایالت جورجیا انتخاب شد.

 

او به یک رهبر ملی در حزب دموکرات تبدیل شد و در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۹۷۶ علیه رئیس‌جمهور جرالد فورد پیروز شد، در‌حالی‌که از نارضایتی عمومی نسبت به رئیس‌جمهور پیشین ریچارد نیکسون و عفو نیکسون توسط فورد‌ بهره‌برداری کرد.

 

جیمی کارتر در دوران چهارساله ریاست‌جمهوری‌اش، توافق کمپ‌دیوید را بین اسرائیل و مصر به امضا رساند، به کاهش گسترش هسته‌ای با امضای معاهده محدودیت تسلیحات استراتژیک (SALT) کمک کرد، معاهدات کانال پاناما را امضا کرد که کنترل مستقیم آمریکا بر این کانال را به پایان رساند و صنعت هواپیمایی کشور را آزادسازی کرد.

 

با‌این‌حال، کارتر‌ با بحران‌های بین‌المللی شامل انقلاب سوسیالیستی نیکاراگوئه در آمریکای مرکزی و حمله شوروی به افغانستان مواجه شد که منجر به از‌سرگیری تنش‌های جنگ سرد با مسکو و تحریم المپیک تابستان ۱۹۸۰ توسط ایالات متحده شد. همچنین در داخل کشور، این رئیس‌جمهور دموکرات با بحران‌های داخلی شامل تورم شدید و بحران انرژی که به بازگشت صف‌های بنزین در سراسر کشور منجر شد، دست و پنجه نرم کرد.

 

سخنرانی «بحران اعتماد»

 

در‌حالی‌که کارتر در تلاش بود ‌با بحران‌های داخلی و بین‌المللی متعدد مقابله کند، ‌در جولای ۱۹۷۹ در تلویزیون ملی به ایراد سخنرانی پرداخت که به‌‌ «سخنرانی بحران اعتماد» عنوان‌گذاری شد.

 

جیمی کارتر از آمریکایی‌ها خواست تا به حس وظیفه‌مندی مدنی برگردند تا کشور را از طریق دعوت به فداکاری مشترک برای خیر عمومی متحد کند. در ابتدا، این اقدام به افزایش محبوبیت کارتر در نظرسنجی‌ها کمک کرد، اما این حسن نیت زودگذر بود. چند روز پس از این سخنرانی، کارتر چندین عضو کابینه‌اش را برکنار کرد، اما باز هم نتوانست به‌عنوان یک رهبر مقتدر و مؤثر معرفی شود. اضافه بر مشکلات کارتر، تسخیر سفارت آمریکا در تهران در اواخر پاییز ۱۹۷۹، بحران گروگان‌گیری را که بیش از یک سال به طول انجامید، به وجود آورد.

 

کارتر به دلیل چالش شدید و تقریبا موفق از سوی ادوارد کندی، سناتور فقید از ایالت ماساچوست، برای نامزدی ریاست‌جمهوری از حزب دموکرات در سال ۱۹۸۰، از نظر سیاسی تضعیف شد و در انتخابات عمومی با شکست سنگینی در برابر رونالد ریگان، نامزد محبوب جمهوری‌خواه مواجه شد؛ به‌طوری که ریگان در ۴۴ ایالت از ۵۰ ایالت پیروز شد.

 

‌کریک شرلی، تاریخ‌نگار و نویسنده که چندین کتاب درباره ریگان و کارتر نوشته است، شرایط اقتصادی آن زمان را به‌عنوان یکی از عوامل اصلی شکست سنگین کارتر معرفی کرد. او چند سال قبل در یک مصاحبه با C-SPAN به این نکته اشاره کرد و گفت: «نرخ بهره به حدود 18 درصد رسیده بود. تورم تقریبا به همین اندازه بود. ارزش یک دلار آن روز به اندازه روز قبل آن نبود. این واقعا برای پس‌انداز مردم چالشی ویرانگر بود».

 

کارشناسان سیاسی با‌تجربه، از‌جمله وین لسپرنس، رئیس کالج نیو انگلند، بر این نظر تأکید کردند که در حالی که دولت کارتر موفقیت‌هایی مانند توافقات کمپ‌دیوید و معاهده کانال پاناما داشت، اما در ماه‌های منتهی به انتخابات ۱۹۸۰، رأی‌دهندگان بیشتر از تورم بالا، رشد اقتصادی پایین، بحران انرژی و کاهش اقتدار و نفوذ آمریکا در جهان‌ ناراضی بودند.

کریک شرلی به تأثیر بحران گروگان‌گیری در ایران و تلاش ناموفق برای نجات گروگان‌ها اشاره کرد که احساس ضعف و ناتوانی آمریکا تحت رهبری کارتر را تقویت کرد. او گفت: آمریکایی‌ها به دنبال اقتدار بودند و این اقتدار را در بازیگری مانند جان وین می‌دیدند. بنابراین آنها رونالد ریگان را انتخاب کردند که کمپینش قدرت، اعتماد‌به‌نفس، شوخ‌طبعی و جذابیت نوستالژیک به آمریکا به‌عنوان یک شهر درخشان بر فراز یک تپه را به تصویر می‌کشید.

 

شرلی می‌افزاید: «دولت یک‌دوره‌ای جیمی کارتر به خاطر چیزهای زیادی شناخته خواهد شد؛ رکود تورمی، اقتصاد بد، ضعف در برابر پیشرفت‌های شوروی، اما همچنین توافقات کمپ‌دیوید و زمینه‌سازی برای آغاز عصر درخشان ریگان. با‌این‌حال، نماد ناامیدی همیشگی‌ آمریکایی‌ها از دوره چهار‌ساله کارتر را می‌توان سخنرانی شرم‌آور او در جولای ۱۹۷۹ نامید».

 

عدم درک تحولات

 

هم از منظر آمریکایی‌ها و هم از نظر غیر‌آمریکایی‌ها، اگر به کارنامه کارتر نگاه کنیم، رئیس‌جمهور ناموفقی بود. یکی از دلایل عدم موفقیت او هم انتخاب افراد نامناسب برای مقام‌های حساس داخل کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا بود. افراد نامناسبی که خودشان هم زیردستان نامناسبی انتخاب کرده بودند. برای مثال، وقتی گزارش‌ها و اسناد سفارت آمریکا در تهران را در دو سال پایانی حکومت پهلوی می‌خوانیم، متوجه می‌شویم که آمریکایی‌ها به طرز عجیبی از درک تحولات ایران عاجز بودند.

 

اندرو اسکات کوپر، مورخ آمریکایی، در کتاب معروف The Fall of Heaven که در سال 2016 منتشر شد، به ارزیابی دولت‌های آمریکا و اسرائیل از سرنوشت شاه در اواخر حکومتش پرداخته است. نکته‌ جالب مطالعات کوپر این است که مقامات اسرائیلی بیشتر از آمریکایی‌ها نسبت به شرایط ایران آگاه و از سقوط حکومت نگران بودند. در‌حالی‌که آمریکایی‌ها حاضر بودند با مخالفان شاه مذاکره کنند و با آنها ارتباط داشته باشند، مقامات اسرائیلی خواستار سرکوب مخالفان بودند.

 

«طبق اسناد وزارت خارجه آمریکا، آمریکایی‌ها به‌ طرز عجیبی ناآرامی‌های اواخر حکومت شاه را کم‌اهمیت قلمداد می‌کردند و حتی سازمان سیا گزارش‌هایی در مورد آینده شاه در دهه‌ 60 شمسی تهیه کرده بود. این در حالی بود که اسرائیلی‌ها از یک سال پیش از پیروزی انقلاب، سقوط شاه را پیش‌بینی کرده بودند و خود را برای مقابله با حکومت جدید در ایران آماده می‌کردند... . اسرائیلی‌ها حتی پیش‌بینی کرده بودند که در صورت سقوط شاه، یک حکومت مذهبی در ایران به قدرت می‌رسد، اما آمریکایی‌ها بیشتر باور داشتند که چپ‌گرایان معتدل بعد از شاه قدرت را به دست می‌گیرند... .

 

احتمالا علت اینکه اسرائیلی‌ها دقیق‌تر از آمریکایی‌ها از شرایط ایران آگاه بودند، این بود که ده‌ها هزار یهودی در ایران زندگی می‌کردند و بسیاری از مخالفان و دشمنان شاه در همان زمان آشکارا اسرائیل‌ستیز بودند. اسرائیلی‌ها می‌دانستند که بسیاری از چریک‌های مخالف حکومت در لبنان، سرزمین‌های فلسطینی، سوریه و لیبی آموزش می‌بینند و به دلیل ارتباط این موضوع به امنیت خودشان، با حساسیت بیشتری تحرکات را رصد می‌کردند... . این تفاوت ارزیابی‌های دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا در مورد سرنوشت شاه واقعا جالب است که چرا دولتمردان جیمی کارتر ناآرامی‌های سال‌های 1978 و 1979 را جدی نگرفتند و چرا وقتی متوجه شدند که خطر انقلاب جدی است، مانند دیگر رؤسای جمهور دموکرات آمریکا عمل کردند و از متحد واشنگتن در خاورمیانه حمایت نکردند و هشدارهای متحدان اسرائیلی خود را در مورد تأسیس یک حکومت مذهبی مخالف آمریکا و اسرائیل بعد از سقوط شاه جدی نگرفتند».