|

آتش‌بس در غزه و چند نکته قابل تأمل

سرانجام و پس از کش‌وقوس‌های فراوان توافق‌نامه آتش‌بس بین طرف‌های اصلی جنگ غزه یعنی جنبش حماس و دولت راست‌گرای اسرائیل اجرائی شد. طبق آنچه تاکنون مشخص شده، محور‌های اصلی توافق برقراری آتش‌بس، تبادل زندانیان و عقب‌نشینی اسرائیل از نوار غزه و ارسال کمک‌های حیاتی به مردم غزه است که البته اسامی دقیق زندانیان موجود در فهرست تبادل و همچنین میزان عقب‌نشینی اسرائیل از نوار غزه همچنان در ابهام است و به نظر می‌رسد با تداوم آتش‌بس، دو طرف درخصوص این موارد نیز تصمیمات نهایی را اتخاذ خواهند کرد.

آتش‌بس در غزه و چند نکته قابل تأمل

سرانجام و پس از کش‌وقوس‌های فراوان توافق‌نامه آتش‌بس بین طرف‌های اصلی جنگ غزه یعنی جنبش حماس و دولت راست‌گرای اسرائیل اجرائی شد. طبق آنچه تاکنون مشخص شده، محور‌های اصلی توافق برقراری آتش‌بس، تبادل زندانیان و عقب‌نشینی اسرائیل از نوار غزه و ارسال کمک‌های حیاتی به مردم غزه است که البته اسامی دقیق زندانیان موجود در فهرست تبادل و همچنین میزان عقب‌نشینی اسرائیل از نوار غزه همچنان در ابهام است و به نظر می‌رسد با تداوم آتش‌بس، دو طرف درخصوص این موارد نیز تصمیمات نهایی را اتخاذ خواهند کرد. طبق آنچه اعلام شده در مرحله اول آتش‌بس که شش هفته به طول خواهد انجامید، 33 زندانی اسرائیلی در برابر 1890 اسیر فلسطینی آزاد خواهند شد. در این شرایط و با توجه به توقف این نبرد مهم و به شدت خون‌بار و با نگاهی کلی به روند جنگ در 15 ماه بر چه نکات مهمی می‌توان تأکید و تمرکز کرد؟ به نظر می‌رسد اصلی‌ترین مواردی که در تحلیل روند 15ماهه جنگ می‌توان بر آنها تأکید کرد عبارت‌اند از:

1-هم‌اکنون می‌توان با قاطعیت از برنامه‌ریزی دقیق و به شدت خلاقانه حماس برای حمله 7 اکتبر و چگونگی روبه‌روشدن با تبعات آن سخن گفت. البته روشن است که واکنش اسرائیل به حمله 7 اکتبر تبعات انسانی سهمناکی برای مردم بی‌دفاع نوار غزه داشت. اما مگر سایر نهضت‌های آزادی‌بخش کمتر از این خونین بوده؟ مگر درگیری مردم فرانسه، یوگسلاوی یا یونان با اشغالگران نازی کم‌تلفات بود؟ یا نبرد مردم ویتنام، الجزایر یا هند در برابر استعمارگران اروپایی. به طور کلی درگیری مردم سرزمین‌های تحت اشغال با اشغالگران به دلیل تفاوت در توازن قوای بین دو طرف همیشه خونین بوده و مبارزه مردم فلسطین با اشغالگران صهیونیست هم تافته جدابافته‌ای نیست. رهبران حماس بی‌تردید از میزان بی‌رحمی اسرائیل در فردای حمله 7 اکتبر باخبر بودند، اما جهت حفظ جایگاه انسانی مردم فلسطین نمی‌توانستند مبارزه با اشغالگران را متوقف کنند چراکه سرکوب فلسطینیان و رفتار بی‌حمیت دولت‌های عربی در زمینه صلح با اسرائیل، عملا این مردم را به گروهی فراموش‌شده تبدیل کرده بود. لذا حماس برنامه‌ریزی کرده بود که بعد از حمله به جنوب اسرائیل و به اسارت گرفتن شهروندان اسرائیلی، تنها باید به فکر بقا بود و دیدیم که اسرائیل پس از 15 ماه جنگ بی‌رحمانه نتوانست بیشتر از شش نفر از اسرای خود را آزاد کند و به احتمال زیاد بیش از 30 نفر از آنان در خلال حملات به دست ارتش اسرائیل کشته شده‌اند.

اما با وجود اعلام آزادی اسرا و نابودی حماس به عنوان هدف اعلام‌شده اسرائیل از آغاز جنگ، امروز و پس از 15 ماه، نه تنها طرف معامله آمریکا و اسرائیل، حماس است؛ بلکه می‌توان انتظار داشت که با تداوم آتش‌بس و آزادی اسرای فلسطینی بر نفوذ و قدرت حماس افزوده شده و بیراه نیست که در آینده این گروه سیاسی – نظامی نقشی مهم‌تر به عنوان نماینده مردم فلسطین بر عهده بگیرد.

2-برعکس حماس فرایند جنگ نشان داد ایران و مهم‌ترین متحد آن حزب‌الله لبنان هیچ‌گونه اطلاع یا حتی تحلیلی از احتمال حمله حماس نداشتند و پس از این حمله، غافلگیر شده و با انجام اقداماتی پرمخاطره، ضربات سختی را تحمل کردند. حزب‌الله که سابقه دو بار درگیری موفق و پیروزمندانه با اسرائیل را داشت، بر اثر تبعات جنگ تقریبا تمام کادر فرماندهی و بخش قابل توجهی از تجهیزات خود را از دست داد. حزب‌الله تلاش کرد عملیاتی ایذایی و محدود را در مرزهای شمالی اسرائیل طراحی و اجرا کند، با این امید که این عملیات محدود، منجر به جنگ گسترده نشود، اندکی از فشار واردآمده بر جنبش حماس را تعدیل خواهد کرد. اما به صورتی شگفت‌آور حزب‌الله عملا طرحی را برای مقابله احتمالی با حملات گسترده‌تر اسرائیل آماده نکرده بود و ظاهرا این جنبش سیاسی و نظامی باتجربه انتظار داشت اسرائیل در پاسخ به حزب‌الله فقط به جنگی محدود اکتفا کند و وقتی نیرو‌های اسرائیلی با تمام قوا به لبنان حمله برد، حزب‌الله با سرعتی شگفت‌آور بخش قابل توجهی از سرمایه‌های انسانی و لجستیکی خود را از دست داد، ضمن اینکه حملات اسرائیل خسارت‌های گسترده‌ای را به زیرساخت‌های اقتصادی محدود لبنان وارد کرد و این مسئله بیش از پیش به جایگاه حزب‌الله در افکار عمومی لبنان آسیب وارد کرد. در واقع برعکس حماس که با رعایت دقیق اصول حفاظتی و اشراف اطلاعاتی موفق شد ساختار نظامی خود را در منطقه محدودی همچون غزه تا زمان آتش‌بس محفوظ نگه دارد.

3- هرچند درخصوص شکنندگی آتش‌بس و احتمال نقض آن سخنان زیادی گفته می‌شود اما به نظر نمی‌رسد خطری جدی روند این آتش‌بس را تهدید کند. نگاهی مختصر به مفاد اعلام‌شده قرارداد آتش‌بس نشان می‌دهد که این قرارداد همان سازوکاری است که تقریبا هشت ماه پیش و در ابتدای تابستان امسال توسط بایدن پیشنهاد شد و پس از برگزاری مذاکرات مفصل بین حماس و دولت اسرائیل، با مخالفت نتانیاهو مواجه شد. حال پذیرفتن همان سازوکار بعد از تأخیری هشت‌ماهه و با وساطت همان طرف‌های قبلی، نشان می‌دهد که طی این مدت اسرائیل نیز همچون آمریکا به بیهودگی جنگ پی برده و مجبور شده پای میز مذاکره، شرایط آتش‌بس را بپذیرد. در واقع می‌توان گفت شرایط آتش‌بس فعلی حداکثر چیزی است که اسرائیل توان رسیدن به آن را دارد و این در حالی است که عدم موفقیت اسرائیل در نابودی حماس و آزادی زندانیان فلسطینی فی‌نفسه موفقیتی بزرگ برای حماس به شمار می‌رود و این جنبش از ابتدا شرایط مزبور را مطابق منافع خود دیده و آن را پذیرفته بود.

لذا عملا انگیزه‌ای برای نقض توافق وجود ندارد و در صورت نقض توافق متن دیگری برای ادامه راه قابل تصور نیست. بنابراین علی‌رغم بدبینی‌های موجود و با وجود اینکه پیشرفت آتش‌بس برای آینده سیاسی نتانیاهو و دولت افراطی او نتایج مثبتی در بر ندارد اما می‌توان پیش‌بینی کرد که حتی در صورت بروز تنش و دست‌انداز در مسیر آتش‌بس، فرایند‌های جایگزین تفاوت مهمی با طرح فعلی نداشته باشد و قابل پیش‌بینی است که حداقل طی شش هفته آینده مرحله نخست آتش‌بس در چارچوب فعلی یا چارچوبی مشابه با آن به  انجام برسد.

4- اما درخصوص آینده بحران دیرپای فلسطین در پرتو تحولات پس از 7 اکتبر 2023 باید گفت که با وجود امیدواری‌های اولیه، چشم‌انداز حل بحران هنوز روشن نیست و تحقق صلح تا میزان زیادی به اقدامات آتی رهبران اسرائیل و نوع رویکرد آنان در زمینه شیوه حل مناقشه با فلسطینیان برمی‌گردد. در یک تحلیل واقع‌بینانه می‌توان گفت که با توجه به اتفاقات و تجربیات 15 ماه گذشته، احیای طرح‌هایی همچون معامله ابراهیم که در عمل مردم فلسطینی را از معادلات بحران حذف می‌کند، منطقی نیست، چراکه از یک طرف شیوه عمل اسرائیل در نوار غزه، نفرت از این رژیم را در میان اعراب به میزان قابل توجهی بالا برده و از طرف دیگر تجربه 7 اکتبر ثابت کرده که حتی در صورت پیشرفت طرح صلح، نارضایتی مردم و تحقیر فلسطین، همچون یک بمب ساعتی در برابر امنیت اسرائیل و طرف‌های دیگر مناقشه، عمل خواهد کرد. 

با وجود این، نگاهی به مواضع و رویکرد‌های دولت افراطی اسرائیل و خود نتانیاهو نشان می‌دهد که این دولت با دلگرمی به حضور دوباره ترامپ بر مسند ریاست‌جمهوری، سودای توسعه پیمان ابراهیم را داشته و تلاش دارد با پشت‌گرمی به حمایت ترامپ، همچنان در مسیر جلوگیری از ایجاد دولت فلسطینی و حذف فلسطینیان از معادله بحران حرکت کند. این در حالی است که برخی از پیش‌بینی‌ها حکایت از تضعیف شدید احزاب افراطی راست‌گرا در انتخابات آتی اسرائیل دارد. جامعه اسرائیل در دو دهه گذشته بیش از پیش به سمت راست چرخش داشته به نحوی که تمامی احزاب معروف به طرفداری از روند صلح به حاشیه رانده شده‌اند، حال قرائن موجود نشان می‌دهد اگر روند سیاسی در اسرائیل مانند گذشته با تفوق احزاب راست‌گرا پیش برود، بحران خاورمیانه تداوم یافته و حتی تشدید خواهد شد.

اما تغییر آرایش سیاسی در اسرائیل و روی کار آمدن احزاب میانه‌رو می‌تواند با ایجاد چشم‌انداز ایجاد کشور فلسطینی روند تشدید افراط‌گرایی در منطقه را محدود کند. در دهه‌های اخیر خاورمیانه شاهد رشد قدرت نیرو‌های افراطی بوده و در آخرین نمونه، سوریه نیز به مجموعه کشورهای تحت حاکمیت نیرو‌های اسلام‌گرای افراطی اضافه شده. البته دلایل متعددی در وقوع این وضعیت در خاورمیانه قابل بررسی است اما بی‌تردید حس تحقیر و انزجار ناشی از تداوم تحقیر و ستم به فلسطینیان و ناتوانی از تغییر این روند، در رشد افراطی‌گری تأثیرگذار بوده است. حال باید امیدوار بود که روند وقایع و حرکت به سوی حل بحران فلسطین در تصحیح روند سیاسی حاکم در خاورمیانه مؤثر باشد چراکه مشخص نیست این منطقه تا کجا ظرفیت رشد حرکت‌های افراطی را می‌تواند داشته باشد.