|

تخطی طردشدگان

در میان داستان‌های اولیه فیودور داستایفسکی، «همزاد» اثر شاخصی است که نخستین‌ بار در سی‌ام ژانویه 1846، یعنی پانزده روز پس از چاپ اولین داستان او، منتشر شد. داستایفسکی در این رمان به سراغ مضمونی رفته که در برخی دیگر از آثارش نیز به‌گونه‌ای دیگر به آن توجه کرده است. ماجرای این رمان به سیر تحول و به تعبیری زوال گالیادکین که کارمند یک اداره است، مربوط است.

تخطی طردشدگان

شرق: در میان داستان‌های اولیه فیودور داستایفسکی، «همزاد» اثر شاخصی است که نخستین‌ بار در سی‌ام ژانویه 1846، یعنی پانزده روز پس از چاپ اولین داستان او، منتشر شد. داستایفسکی در این رمان به سراغ مضمونی رفته که در برخی دیگر از آثارش نیز به‌گونه‌ای دیگر به آن توجه کرده است. ماجرای این رمان به سیر تحول و به تعبیری زوال گالیادکین که کارمند یک اداره است، مربوط است. گرچه «همزاد» جزء شاهکارهای داستایفسکی محسوب نمی‌شود، اما از آثار حائز اهمیت ادبیات روسی است. این رمان چند سال پیش با ترجمه سروش حبیبی به فارسی ترجمه شده بود و اخیرا چاپ تازه‌ای از آن در نشر ماهی منتشر شده است. در ماجراهای این رمان، گالیادکین که کارمندی دولتی است، یکی از آدم‌های معمولی جامعه‌ محسوب می‌شود که سرنوشتش از پیش توسط محیط اجتماعی که در آن قرار دارد تعیین شده است. او اما می‌خواهد نظم مسلط را برهم بزند یا به نوعی از آن تخطی کند. او برای بیرون‌زدن از جایگاهی که برایش تعیین شده، به بلوار نیوسکی می‌رود و این جایی است که به آدم‌های معمولی و فرودست جامعه تعلق ندارد. حضور گالیادکین در این بلوار به چالش کشیدن مناسبات طبقاتی و اجتماعی موجود است و این تجربه برای گالیادکین به کابوسی تبدیل می‌شود که او را به مهلکه شک و تردید و در نهایت جنون می‌کشاند. گالیادکین، زاده پترزبورگ و نظام حاکم بر آن است.

او دعوی منزلت انسانی و حضور در فضای عمومی شهر را دارد، اما جایی برای او و دیگر کارمندان پترزبورگی نیست. گالیادکین از‌جمله نخستین شخصیت‌های دردکشیده و رنجور دنیای جدید است که نمونه‌های زیادی از آن را می‌توان در ادبیات مدرن یافت. گالیادکین شخصیتی دوپاره است که در پی سرکوب آرزوها و امیالش، در فرایندی جنون‌آمیز آنها را به بیرون از خود پرتاب می‌کند و گالیادکینی دیگر می‌آفریند. همزادی که شکل تحقق‌یافته آرزوهای خود اوست. داستایفسکی در دومین رمانش، در پی صدابخشیدن به آدم‌های فقیر یا به تعبیری آدم‌های حاشیه‌ای است. این مضمونی است که داستایفسکی نخستین‌ بار در رمان اولش، «مردم فقیر»، مطرح کرده بود و در «همزاد» به شکل واضح‌تری به آن پرداخته است. قهرمان «مردم فقیر»، کارمندی نسخه‌بردار و بی‌اهمیت در اداره‌ای دولتی است که شغل اصلی خود را «قربانی‌شدن» می‌داند. شخصیت اصلی «همزاد» یک کارمند معمولی با نام گالیادکین است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و با کالسکه و فراکی اجاره‌ای می‌خواهد از حاشیه به متن، «بلوار نیوسکی»، برود؛ به مراسمی که در آن دعوت نشده است.

حضور گالیادکین با این شکل و شمایل در نیوسکی، چنان فشاری بر او تحمیل می‌کند که تحملش برای او ممکن نیست. اگرچه همه آدم‌های ثروتمند با کالسکه در این خیابان تردد می‌کنند، اما حضور یک کارمند میان‌مایه در حکم تخطی از قانون حاکم بر عرصه عمومی است. گالیادکین در ابتدا از حضورش در خیابان لذت می‌برد اما خیلی زود به بدترین شکلی می‌فهمد که او فاقد اعتبار لازم برای حضور و اشغال عرصه عمومی است. او وقتی دو کارمند هم‌رتبه‌اش را در خیابان می‌بیند، به تاریک‌ترین گوشه کالسکه می‌خزد تا دیده نشود. بعد از این اتفاق، رئیس اداره سوار بر کالسکه‌اش از کنار کالسکه اجاره‌ای گالیادکین عبور می‌کند و دیگر هیچ فرصتی برای پنهان‌شدن وجود ندارد. در پی مواجهه کارمند و رئیس، گالیادکین از اساس وجودش را انکار می‌کند و خودش را به هر دری می‌زند تا اثبات کند که این من نیستم. او درست در نقطه کانونی ماجرا، میلش به برابری با رئیس را انکار می‌کند و بعد از این تمام آرزوها و امیالش از او جدا می‌شوند و در کسی دیگر، همزاد او، محقق می‌شوند.