الگوی صلح و مذاکره شرافتمندانه با همراهی ملت
تحلیل محتوای دستورالعمل اجرائی ترامپ درباره «تحریمهای حداکثری علیه ایران» دارای وجوه تمایز و تشابه با دستورالعملهای پیشین رؤسای جمهور آمریکا است که از سال 2011 علیه ایران امضا و اجرا شده است.


تحلیل محتوای دستورالعمل اجرائی ترامپ درباره «تحریمهای حداکثری علیه ایران» دارای وجوه تمایز و تشابه با دستورالعملهای پیشین رؤسای جمهور آمریکا است که از سال 2011 علیه ایران امضا و اجرا شده است. آنچه این متن را از متون پیشین متمایز میکند، در یک کلام «مسدودکردن همه خُلل و فرجهایی است که در دوره بایدن برای دورزدن تحریمها از طرف ایران ایجاد شده بود». بخشی از آن مسیرها با دیپلماسی ایران حاصل شده بود و بخشی دیگر نیز محصول اراده دولت بایدن بود تا برای کنترل برنامه هستهای ایران با بخشی از معافیتها ازجمله در چابهار و صادرات برق به عراق موافقت کرده بود و درباره خرید نفت از طرف چین نیز سختگیری نمیکرد. حالا ترامپ تصمیم گرفته است تا این مسیرها را ببندد. درواقع آنچه در سند، تحریمها را علیه ایران شدت خواهد بخشید، عبارت است از:
1) معافیتهای پیشین آمریکا درباره بندر چابهار و صادرات انرژی به عراق لغو میشود.
2) سند با اشاره به خرید نفت ایران از طرف چین از وزیر خارجه میخواهد تا صادرات نفت ایران را به صفر برساند.
3) مسیرهای ترانزیتی ایران برای واردات و صادرات از طریق کشورهای حاشیه خلیج فارس مسدود خواهد شد.
4) هماهنگی با کشورهای اروپایی برای بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد در قالب Snap back آغاز خواهد شد.
5) تشدید اقدمات تنبیهی برای افراد و (دولتهایی) که به دورزدن تحریم ایران کمک میکنند.
6) تشکیل جلسات دائمی در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای برجستهکردن تهدیدهای ایران که متوجه صلح و امنیت بینالمللی است.
مطابق سند یادشده، هدف آمریکا از تشدید تحریمها تحقق چهار هدف است:
1) ایران از دستیابی به سلاح هستهای و موشکهای بالستیک قارهپیما محروم شود.
2) شبکه هجومی ایران در منطقه خنثی شود.
3) سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی آن مختل، تضعیف یا از دسترسی به منابعی که فعالیتهای بیثباتکننده آنان را تأمین میکند، محروم شوند.
4) با توسعه تهاجمی موشکها و دیگر توانمندیهای تسلیحاتی نامتقارن و نامتعارف ایران مقابله شود.
در سال 1991 نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا با مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد به عراق حمله کردند و با بمباران زیرساختهای اقتصادی و نظامی عراق این کشور را به یک «دولت ضعیف در خود» تبدیل کردند. سپس با اعمال شدیدترین تحریمهای اقتصادی، دولت ضعیف صدام را در مدت 12 سال به دولتی ورشکسته تبدیل کردند؛ همزمان عراق را به تولید مخفیانه سلاحهای کشتار جمعی متهم کردند و از رژیم صدام، تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی و منطقهای برساختند. در پایان هم در سال 2003 با یک حمله ساده نظامی، رژیم صدام را ساقط و عراق را اشغال کردند. تردیدی نیست که جمهوری اسلامی ایران، با رژیم منفور حزب بعث صدام فرق دارد و اجرای این الگو درباره ایران با چالشهای زیادی برای آمریکاییها مواجه خواهد شد، اما تجربه نشان داده است که آمریکاییها برخلاف انگلیسیها (که مطابق سنت بریتانیایی در قبال کشورهای خاورمیانه «زمینهمند» طراحی و سیاستگذاری میکنند)، از منظر سیاستهای جهانی خود به موضوعات منطقهای مینگرند و به غلط، الگوهای واحد را برای موضوعات مختلف و بازیگران گوناگون به کار میبندند. به عبارتی دیگر تیم ترامپ نشان داده است تفاوت جدی میان ایران و عراق دوران صدام قائل نیست و معتقد است همان الگو را میتوان با بازه زمانی متفاوت درباره ایران نیز به کار برد. بهویژه اینکه آنها اکنون دچار این ادراک غلط هستند که: «جمهوری اسلامی ایران بهشدت ضعیف شده است. در سطح منطقهای اهرمهای سابق خود را از دست داده است». همین سوء ادراک باعث شده است تا ترامپ امروز دو گزینه توافق (بخوانید توافق اجباری) و بمباران مراکز هستهای ایران را مطرح کرده است. درحالحاضر دیدبانی اقدامات و اظهارات مقامات آمریکایی و صهیونیستها نشان میدهد که سه سناریو در دستور کار ائتلاف اسرائیل-آمریکا علیه ایران است:
سناریوی دیپلماسی اجبار: شامل تشدید تحریمها و مذاکره تحمیلی.
سناریوی خلع سلاح: شامل حمله نظامی، تشدید تحریمها و مذاکره تحمیلی.
سناریوی تغییر رژیم: شامل تشدید تحریمها، حمله نظامی و آشوب برای تغییر نظام سیاسی در ایران.
چه باید کرد؟
تردیدی نیست که مذاکره در شرایط کنونی، «یکطرفه» و کاملا به ضرر ایران است، بههمیندلیل هم جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته است اکنون وارد مذاکره با آمریکا نشود. سناریوی تحملپذیر برای ایران در شرایط کنونی «نه جنگ، نه مذاکره، و مقاومت» است. راهبردی که از سال 1397 تا 1403 دنبال شده است. به نظر میرسد موج جدید تحریمی از سوی ترامپ و از آن مهمتر «ادراک دشمن از توان نظامی ایران»، قصد دارد تا این راهبرد را تداومناپذیر کند تا وضعیت «هم جنگ، هم مذاکره» به ایران «تحمیل» شود. درست مثل جنگ ایران و عراق که به ایران تحمیل شد.
ایران در آغاز از مذاکره امتناع کرد و با شرکتنکردن در جلسات شورای امنیت سازمان ملل متحد و تمرکز بر دفاع از حریم سرزمینی خود به دیپلماسی اجبار بلوک غرب و شرق پاسخ «نه» داد. بهتدریج با عیانشدن مقاومت ایران در قبال تجاوزکاری صدام، دیپلماسی ایران جان تازهای گرفت و شورای امنیت سازمان ملل متحد مجبور شد قطعنامه 598 که منافع دو طرف را لحاظ کرده بود، صادر کند. (کافی است مجموعه قطعنامههای صادرشده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال جنگ ایران و عراق را از قطعنامه 479 تا 598 مرور کنید تا به ارزش قطعنامه 598 پی ببرید). این درس تاریخی به ما میگوید در شرایط کنونی هم میتوان با مقاومت؛ «دیپلماسی اجبار» ترامپ را به «دیپلماسی برابر» تغییر داد. نکته اساسی و مهم اینجاست که میداندار اصلی مقاومت در دوران جنگ با عراق «ملت ایران» بودند. به عبارتی دیگر الگوی «هم جنگ، هم دیپلماسی اجبار» در دوران دفاع مقدس به ایران تحمیل شد اما جمهوری اسلامی ایران به پشتوانه ملت و با میدانداری تودههای مردم و مقاومت در برابر تجاوزکاری صدام موفق شد این الگو را به «صلح و گفتوگوی عادلانه» تغییر دهد. براساساین در شرایط کنونی، مسئله اساسی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحریمهای آمریکا و تحمیل الگوی «هم جنگ، هم دیپلماسی اجبار»؛ «اعتمادسازی دولت و ملت» به منظور عبور از شرایط سخت تحریمی و رسیدن به شرایط مذاکره برابر و شرافتمندانه است.