گفتوگو با محسن اشرفی درباره کتاب «سرویس جاسوسی انکلیس از درون»
زخم کهنه هنوز باز است!
نقش بریتانیا و وابستگان داخلی آن در تحولات ایران، بهویژه در کودتای ۲۸ مرداد، همواره مورد توجه اما پوشیده در لایه ضخیم پنهانکاری سازمان جاسوسی و وزارت خارجه این کشور بوده است. استیون داریل در کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون» تصویری ترسیم میکند از آنچه درباره خاورمیانه در نیمه دوم قرن بیستم در هزارتوی سرویس جاسوسی و وزارت خارجه بریتانیا گذشت. در پرتو این روایت تازه، میتوان پرونده کودتابودن ماجرای ۲۸ مرداد را بازخوانی کرد و شاید بتوان آن را برای همیشه بست: کودتا رخ داد، چون ایرانیان بر حفظ اختیار بر منابع نفتی خود اصرار ورزیدند و بریتانیا هم برای شریککردن آمریکا در برانداختن دولت ملی بهناچار حاضر شد سهم عمدهای از نفت ایران را به شرکتهای آمریکایی بدهد.


فرید جولایی: نقش بریتانیا و وابستگان داخلی آن در تحولات ایران، بهویژه در کودتای ۲۸ مرداد، همواره مورد توجه اما پوشیده در لایه ضخیم پنهانکاری سازمان جاسوسی و وزارت خارجه این کشور بوده است. استیون داریل در کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون» تصویری ترسیم میکند از آنچه درباره خاورمیانه در نیمه دوم قرن بیستم در هزارتوی سرویس جاسوسی و وزارت خارجه بریتانیا گذشت. در پرتو این روایت تازه، میتوان پرونده کودتابودن ماجرای ۲۸ مرداد را بازخوانی کرد و شاید بتوان آن را برای همیشه بست: کودتا رخ داد، چون ایرانیان بر حفظ اختیار بر منابع نفتی خود اصرار ورزیدند و بریتانیا هم برای شریککردن آمریکا در برانداختن دولت ملی بهناچار حاضر شد سهم عمدهای از نفت ایران را به شرکتهای آمریکایی بدهد.
***
با یک پرسش نامعمول شروع کنیم؛ شما نمیخواهید دست از سر ماجراهای سال ۳۲ و بریتانیا بردارید و به مسائل بهروزتر که امروزه کشور دچار آنهاست، برسید؟
اول اینکه من جز جستهوگریخته و در جوف مطالب دیگر به این موضوع مشغول نبودهام. نماینده دیگران هم نیستم که پاسخ بدهم. از این گذشته، تاریخ و نگاه به رخدادهای آن یک موضوع کنسروشده نیست که نگاه و نظر ما در طول زمان به آن تغییر نکند. تاریخ سنگواره و فسیل نمیشود و اگر خیلی هم از آن بگذرد، میتوان آن را لایهبرداری کرد و مثل فسیل از نو شناخت. هم به سطح آمدن اطلاعات مخفیمانده، هم نگاه ما به رخدادها و روندها و تلقی از آنها سیالیتی در خود تاریخ پدید میآورد که سیمای آن را هم تغییر میدهد و نگاه دوباره را جذاب و بلکه ضروری میکند. حتی مسائل امروز ما هم به خاطر ریشهشان در گذشته این را اجتنابناپذیر میکند. احتمالا بلاهای بعدی که سر ما آمد، باعث میشود فکر کنید دیگر بس است. زخم آن کودتا کهنه شده، اما بسته نشده است.
صبر کنید. شما خودتان در معرفی کتاب از بستهشدن پرونده سال ۳۲ حرف زدهاید... .
نه، آنجا گفتهام که مطالب تازه این کتاب، این را که در سالهای اخیر گفته میشود آن اصلا کودتا نبود و حق قانونی شاه بود که نخستوزیر را عوض کند، رد و باطل میکند و پرونده این ادعا باید بسته شود. پرونده کودتای ۳۲ کماکان باز است، چون برخلاف آمریکا، بریتانیا اسناد آن دوره را بیرون نداده است.
اتفاقا این اشاره شما بهعنوان مثال همان پرسش اول و مفیدبودن بازخوانی تاریخ به کار میآید. بهتازگی دیده شده که نه حتی عوام بیخبر، بلکه برخی با عنوان استاد دانشگاه ادعای فوق را مطرح کردهاند. بخشی از کار آکادمیکشان نیست و تهیه ملاط پروپاگاندای ضدحکومتی و شستن دست کودتاآلوده بریتانیا و ایالات متحده است. غیر از کتاب حاضر، دهها کتاب دیگر و مواضع رسمی آمریکا هست که میگوید ما در سال ۳۲ علیه دولت ملی و دموکراتیک ایران کودتا کردیم. برخی از هموطنان ما اصرار دارند که نه، اینطور نبود و کودتا نکردید. البته ما از این بلاهتها کم نداریم. آلمان میگوید ما یهودیان را کشتار و هولوکاست کردیم، محمود احمدینژاد میگفت نه، این دروغ است. شما چنین نکردید.
برگردیم به کتاب. ضرورت ترجمهاش همین بود؟
خیر، این کتاب عملکرد بریتانیا را در خاورمیانه بررسی میکند و ایران بخش مهمی از آن است. حسنش این است که مورد ایران را بهطور مجرد نمیبیند، در زمینه یک منطقه تحت کنترل و توطئههای بریتانیا میبیند و گشاینده افق دید ما به صورت گستردهتر و پانوراما است. اطلاعات مشارکتدادن ایران در عملیات و توطئههای بریتانیا در منطقه را نیز تا حدی شامل میشود؛ مثل مداخلهدادن ایران در قضایای عمان و یمن.
به نظرم رسید که در یادداشت مترجم در ابتدای کتاب، گوشههایی به مسائل داخلی ایران امروز و سلطه سیاست بر ساختارهای حفظ امنیت ملی زده یا مسائل داخلی را مدنظر داشتهاید؛ درست است؟
قطعا، مسائل درونی سرویس جاسوسی بریتانیا بیشباهت به اوضاع ما نبوده است. آنجا هم گاهی امیال شخصی تأثیرات تخریبی داشته و بر ملاحظات دستگاههای مرتبط با منافع عمومی مثل وزارت خارجه و سرویس اطلاعاتی چربیده است. در آن یادداشت با اشاره به محتوای کتاب و بدون ذکر نام ایران، بر این تأکید کردهام که منافع حزبی و جناحی و فردی نباید بر ملاحظات سازمانهای اطلاعات و امنیت سایه بیندازد، چون فاجعهبار است. اتفاقا بد نیست بدانید که به خاطر ذکر همین مسئله حساس، انتشار کتاب چند ماهی به تأخیر افتاد، چون در ارشاد گم شده بود و... . خوشبختانه کتاب آسیب ندید.
شاید هم تردید داشتند که این حجم از اطلاعات افشاگر درباره سیاست انگلیس نباید به اطلاع ایرانیها برسد.
نه، دیگر به این شوری هم نیست. بریتانیا در ایران هنوز جاسوس دارد، ولی نافذ نیست. دایی جان ناپلئون سالهاست مرده است.
عمدهترین اطلاعات جدید که کتاب ارائه میکند، کدام است؟
چگونگی مشارکت ایالات متحده در کودتا و علت آن را دقیقا شرح میدهد. میدانید که ظاهرا ایالات متحده طرفدار نوعی سازش بین دولت ملی و بریتانیا و رسیدن به یک قرارداد عادلانهتر بود. اما در پس پرده، یک جریان سهمخواهی از نفت ایران وجود داشت و آمریکاییها وقتی این سهم را گرفتند، چراع سبز کودتا را روشن کردند. علاوه بر آن، کتاب را میتوان تاریخ مختصر خاورمیانه در سالهای پس از جنگ جهانی دوم تا حوالی ۱۹۷۵ دانست. البته تاریخی که بریتانیا در آن سهم عمده داشته است. ما برای درک موقعیت فعلی خودمان و کشورهای منطقه، به داشتن تصویری نسبتا کامل از گذشته نیاز داریم. این کتاب، بخشی از آن نیاز را برطرف میکند.
البته جزئیات دیگری هم هست. یک سرنخ خیلی جزئی در این کتاب بود که پیگیریاش من را به این نتیجه رساند که رضاخان در جریان پایاندادن به کار شیخ خزعل، به احتمال زیاد با لئوپولد آمری، وزیر مستعمرات بریتانیا، در خاک عراق و احتمالا بصره دیدار و بر سر شیخ خزعل معامله کرده است. در میانه کشمکش با خزعل، رضاخان یکباره قصد زیارت عتبات میکند و به عراق میرود، درحالیکه معروف است او فقط یک بار در طول عمر به ترکیه رفته است. قرائن میگوید آن سفر زیارتی پوشش این ملاقات بوده است و اسناد آن هنوز در حبس انگلیسیهاست.