|

لطفا مراقب باشید

روز ۱۳ فروردین همراه با دوست نزدیکم که برای تعطیلات به ایران آمده بود، به باغ گیاه‌شناسی رفتیم. باغی زیبا که خدا را شکر، به دلیل مقرراتی که داشت، محل مرسوم گذراندن سیزده‌بدر و منقل جوجه و کباب و ریختن زباله نبود.

لطفا مراقب باشید

روز ۱۳ فروردین همراه با دوست نزدیکم که برای تعطیلات به ایران آمده بود، به باغ گیاه‌شناسی رفتیم. باغی زیبا که خدا را شکر، به دلیل مقرراتی که داشت، محل مرسوم گذراندن سیزده‌بدر و منقل جوجه و کباب و ریختن زباله نبود. بیشتر جایی بود برای سکوت، شنیدن صدای نازک موج جویی کوچک و تماشای گونه‌های مختلف گیاهی. گرچه پیش از ورود به باغ، بازارچه‌ای از خوراکی‌های مختلف و انواع آش وجود داشت که مردم می‌توانستند میل کنند و بعد وارد باغ شوند.

یک گروه موسیقی سنتی نیز حضور داشتند که در حال آماده‌شدن برای اجرا بودند. وقت برگشتن، جمعیتی مفصل به دور گروه حلقه زده بودند. پنج مرد با لباس‌های بته‌جقه‌ای آبی‌رنگ، با سازهایی سنتی، به زبان لری می‌نواختند و آواز می‌خواندند. حاضران دست می‌زدند و فیلم می‌گرفتند. بعضی از مردم با خوشحالی و دستمال به دست شروع به رقصیدن کردند. جمعیت بیشتر و بیشتر شد. آهنگ شاد بود. کسانی کِل می‌کشیدند. صدای دست‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد. ناگهان مردی عبوس و کوتاه‌قامت، خیلی جدی، پشت سن کوچک رفت و در میکروفون گفت، لطفا نرقصید. مردم جا خوردند. مگر داشتند چه کار می‌کردند که تذکر گرفته بودند.

دقیقا بهمن‌ماه نیز که با پایان‌یافتن ترم دانشگاه به تهران برگشته بودم، همین اتفاق رخ داد. دلم برای تهران و شلوغی‌هایش تنگ شده بود. رفتم سمت موزه هنرهای معاصر. از پارک لاله تا نبش موزه فرش، پر از دست‌فروش‌هایی بود که چیزهای مختلفی داشتند. اما آنها که موسیقی داشتند، دوروبرشان شلوغ‌تر بود. آدم‌هایی از سنین مختلف، زن و مرد با آهنگ‌های پرخاطره، زمزمه می‌کردند و گاه بلند آواز می‌خواندند و گاهی دلشان می‌خواست برقصند. به این قسمت که می‌رسید، مرد نوازنده یا خواننده با حالتی نگران، دوروبرش را نگاه می‌کرد و با اصرار خواهش می‌کرد کسی نرقصد. می‌گفت کسب‌وکارش را جمع می‌کنند. انگار به‌پا و مراقب یا مراقبینی داشت که زورشان برای تذکر اگر به مردم نمی‌رسید، به یک خواننده، به یک گروه موسیقی خیابانی رسیده بود که تمام سهم‌شان از حرفه‌ای که داشتند، نه کنسرت‌های آن‌چنانی، که همان خیابان بود. دو هفته‌ای که تهران بودم، بارها و بارها با این صحنه روبه‌رو شدم. سؤال اینجاست که چه کسانی و چرا با شادی مخالف‌اند؟ مردمی که شرایط دردناک اقتصادی و انواع مشکلات اجتماعی آنها را خسته و غمگین کرده است، بیش از هر چیز نیازمند شادی هستند. شادی حلقه واسط زندگی است. وصل‌کننده به حیات و انرژی‌دهنده برای ادامه مسیر است.

«گزارش شادی جهانی» که از سال ۲۰۱۲ شروع به کار کرده است، در سال ۲۰۲۳، لیست بلندبالایی از کشورهای دنیا را که از لحاظ سرانه تولید ناخالص داخلی، آزادی در انتخاب زندگی خود، امید به زندگی سالم، حمایت اجتماعی، سخاوت عموم مردم و سطوح فساد داخلی و خارجی با یکدیگر مقایسه شده‌اند، ارائه داده است. نتایج به‌دست‌آمده نشان می‌دهد افغانستان غمگین‌ترین کشور دنیاست. همچنین در گزارش رضایت جهانی، فنلاند برای ششمین سال پیاپی، خوشبخت‌ترین کشور دنیا اعلام شده است. طبق گزارش شادی جهانی در سال ۲۰۲۳، هنگ‌کنگ، سریلانکا، ایران و سه کشور در شمال آفریقا، از جمله کشورهایی هستند که مردمش، در مقایسه با دیگر کشورها، احساس خوشبختی کمتری دارند.

سازمان ملل نیز در هر سال، فهرست خوشبخت‌ترین کشورهای جهان را اعلام می‌کند. این گزارش که رضایت جهانی نام دارد، از سوی نهاد توسعه پایدار و توسط جمعی از متخصصان و با ابزارهای مختلف، میزان رضایت مردم را مورد سنجش قرار می‌دهد. در نظرسنجی مشهور «گالوپ»، یکی از سؤالات که به نردبان کانتریل شناخته می‌شود، این است: نردبانی را تصور کنید که 10 پله دارد. اولین پله صفر و آخرین پله شماره 10 است. ایستادن بر پله شماره 10 نشان‌دهنده عالی‌ترین میزان رضایت از زندگی است. حالا بگویید‌ شما روی پله شماره چند ایستاده‌اید؟