|

روایت تعدادی از بازماندگان معدن طبس 6 ماه پس از انفجار و تکرار حوادث بعدی

زندگی نباتی، اختلال مغزی و سوگواری ادامه‌دار

هنوز داغ مرگ‌های معدن طبس، آرام نگرفته که خبرهای مرگبار دیگری از معادن به گوش می‌رسد؛ مرگ 15 نفر و مصدومیت تعدادی دیگر در معادن دامغان، بجستان و مهاباد. این اعداد تنها بخش کوچکی از آن چیزی است که به شکل رسمی منتشر می‌شود. با این حال تعداد مرگ و آسیب کارگران معدن در کشور بیش از چیزی است که به شکل رسمی منتشر می‌شود. روایت بازماندگان و خانواده‌های قربانیان حوادث معدن اما تکان‌دهنده است. ریزش، انفجار و گارگرفتگی‌های اخیر در معادن در شرایطی رخ می‌دهد که سوگواری‌های قبلی تمام نشده است.

زندگی نباتی، اختلال مغزی و سوگواری ادامه‌دار
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

نسترن فرخه: هنوز داغ مرگ‌های معدن طبس، آرام نگرفته که خبرهای مرگبار دیگری از معادن به گوش می‌رسد؛ مرگ 15 نفر و مصدومیت تعدادی دیگر در معادن دامغان، بجستان و مهاباد. این اعداد تنها بخش کوچکی از آن چیزی است که به شکل رسمی منتشر می‌شود. با این حال تعداد مرگ و آسیب کارگران معدن در کشور بیش از چیزی است که به شکل رسمی منتشر می‌شود. روایت بازماندگان و خانواده‌های قربانیان حوادث معدن اما تکان‌دهنده است. ریزش، انفجار و گارگرفتگی‌های اخیر در معادن در شرایطی رخ می‌دهد که سوگواری‌های قبلی تمام نشده است.

 

هنوز خانواده‌ها برای از دست دادن عزیزانشان در معدن طبس، داغدارند، هوشیاری «امید» به حالت اول باز نگشته، «مهدی» با زندگی نباتی دست و پنجه نرم می‌کند، فرزندان قد و نیم‌قد «ناصر» هنوز بی‌تاب پدرند و دیگر کارگران با عوارض آن انفجار گاز همچنان تحت درمان‌اند. این تنها چند روایت از زندگی سخت خانواده‌های بازمانده و قربانیان است و حالا روایت‌های جدیدی هم از خانواده‌های قربانیان حوادث اخیر اضافه خواهد شد. کارشناسان حوزه کارگری می‌گویند که نیروی انسانی در اولویت برنامه‌های کارفرمایان نیست و همین مسئله منجر به تکرار حوادث مرگبار شده است؛ روند جان‌دادن‌ کارگران معدن ادامه دارد.

 

ماهی 4 میلیون تومان هزینه پوشک برای کارگری که نان‌آور بود

 

دیگر امیدی در صدایش شنیده نمی‌شود، هر‌چه هست، تنها خستگی و اندوه است. چند ماه قبل در مکالمه‌ با خبرنگار «شرق» جانی هرچند اندک برای درددل داشت، اما حالا حوصله همان چند دقیقه حرف‌زدن را هم ندارد. تنها به یک جمله بسنده می‌کند که «تغییر نکرده، بدتر شده که بهتر نشده». این زن جوان، همسر «مهدی علیزاده» یکی از کارگران معدنجوی طبس است. زنی که در اوج جوانی، با همسری مواجه شده که دیگر زندگی نیمه‌نباتی خواهد داشت؛ شرایطی که از توانش خارج است و پیش از این به دنبال مرکز نگهداری بود تا از او مراقبت کنند. حالا از فرط بی‌حوصلگی در مورد شرایطش می‌گوید: «خانم جان وضعیت همسرم تغییر نکرده، بدتر شده که بهتر نشده.

 

همسرم از بی‌تابی شب تا صبح آن‌قدر به تخت می‌کوبد که بچه‌ها تا صبح از بی‌خوابی گریه می‌کنند، چون نمی‌توانیم بخوابیم. با این شرایطی که ما داریم تا الان هیچ کمکی به ما نشده، حتی از بیمه. وضعیت همسرم تغییر نکرده و هنوز هم پوشکش می‌کنم. همسرم فقط 40 سال دارد ولی دیگر هیچ حرکتی ندارد. نگهداری او دیگر در توانم نیست. تا الان هر چقدر برای نگهداری مهدی در بهزیستی تلاش کردم، گفتند جا نداریم. تازه اگر قبول کنند هم باید ماهی هشت یا 10 میلیون هزینه پرداخت کنیم. البته همین الان هم وضع ما همین است، چون فقط ماهی چهار میلیون هزینه پوشک می‌شود و این غیر از دارو و خورد و خوراک است. با این همه خرج، معدن ماهی 15 میلیون تومان برای ما پرداخت می‌کند. راستش توان مالی اینکه پرستار هم برای همسرم بگیرم ندارم. تا الان نه کمکی شده و نه بیمه کاری کرده، واقعا دست‌تنها ماندیم و دیدن پدر بچه‌ها در این شرایط برای خودم و بچه‌ها خیلی سخت است».

 

هنوز حافظه‌اش بازنگشته

 

مادر «امید سلطانیان» از حافظه کوتاه‌مدت پسرش می‌گوید که هنوز به حالت قبل برنگشته است. خودش اضافه می‌کند: «از چند ماه قبل که شما تماس گرفتید و حرف زدیم، پسرم تغییر خاصی نکرده است». امید یکی از کارگرانی است که هنگام حضور خبرنگاران «شرق» در همان روزهای وقوع حادثه به بیمارستان طبس، با حالت نیمه‌هوشیار بر روی تخت بیمارستان بستری بود و طبق گفته‌های مادرش از آن روزها تا الان خیلی بهتر شده، اما سلامت کاملش را به دست نیاورده است. این مادر توضیح کامل‌تری می‌دهد: «هنوز بهره هوشی و حافظه کوتاه‌مدت پسرم مشکل دارد. حتی در اسفند‌ماه با پسر همسایه سر کار رفتند که امید بعد از یک هفته دید هیچ‌کدام از تاریخ‌ها و اعداد در ذهنش نمی‌ماند و نتوانست سر کار بماند. الان شش ماه است دارو مصرف می‌کند و گفتند اگر به معدن برگردد کارهای دفتری انجام دهد، اما حتی برای آن کار هم حافظه‌اش درست کار نمی‌کند.

 

دلش می‌خواهد سر کار برگردد، اما واقعا امکانش را ندارد. مدام می‌گوید دو ماه دیگر می‌توانم سر کار برگردم. من هم از خدا می‌خواهم زودتر حالش خوب شود و داروها اثر بگذارند». مادر ادامه می‌دهد: «دکتر می‌گوید زمان می‌برد تا حال امید خوب شود. بیمه‌اش را ماهانه پرداخت نمی‌کنند و ما تنها مانده‌ایم. آخرین پرداختی بیمه برای بهمن بود. بعد از آن تنها عیدی و سنوات به ما دادند. معدن هم فقط سه ماه اول پرداختی داد و تمام شد. یعنی ما با استرس بیماری و هزینه‌ها، خودمان ماندیم و خودمان. من می‌دانم یک‌سری از همکاران پسرم هم چون وضعیت اعصابشان درست نشده هنوز به کار برنگشته‌اند. پسرم الان تمرکز ندارد کاری انجام دهد، چون امید چهار ساعت در گاز متان بوده و توده گاز در اطراف مغز جمع شده بود و زمین‌خوردن حین اتفاق، باعث ضربه مغزی هم شده بوده و همه اینها از عوارض همان است. دکتر می‌گوید خوب می‌شود، فقط کمی زمان‌بر است. الان شش ماه گذشته، منتظرم تا زودتر حال پسرم خوب شود».

 

حال سوگواران خوب نیست

 

بیش از شش ماه است که پدر خانه دیگر هیچ‌کدام از فرزندانش را در آغوش نگرفته، کفش‌هایش پشت در خانه نیست و کسی برایش چای داغ آماده نکرده است. همسر «ناصر آخوندی» از فراق همسرش می‌گوید، از گریه‌های بی‌امانی که از دلتنگی تمام نمی‌شود. دیه که حق مسلمشان بوده را گرفته، اما هنوز نگران است؛ نگران آینده فرزندانش که بدون پدر بزرگ خواهند شد: «دیه را دادند و برای مادر و پدر ناصر و فرزندانم پرداخت شد. در مجموع فکر کنم یک‌میلیارد‌و 200 میلیون شد. یک خانه هم دادند که آن را گذاشتم برای آینده بچه‌ها، ولی اینها درد من و بچه‌ها را که آرام نمی‌کند. دختر بزرگم که 22 سال دارد، ازدواج کرده و من با دختر و پسر 15 و 12‌ساله‌ام زندگی می‌کنم که مدام بی‌تاب پدرشان هستند. پسرم مرتب گریه می‌کند و می‌گوید در نبود بابا من باید کار کنم». مادر جوان با مکثی چند‌ثانیه‌ای حرف می‌زند و صدای لرزانش از پشت خط تلفن نشان از بغضی دارد که تبدیل به قطره‌های اشک روی گونه‌هایش شده. با صدای آرامی ادامه می‌دهد: «خیلی دلم گرفته، همسایه‌ها به من می‌گویند تو چقدر گریه می‌کنی، شما بگو من چه کار کنم جز گریه؟ پدر بچه‌ها رفته. تمام طول روز به همسرم که دیگر نیست فکر می‌کنم. دیگر چه کار کنم؟ همسرم رفته و دیگر برنمی‌گردد».

 

استثمار نیروی کار ارزان

 

هنوز درد حادثه معدنجوی طبس تمام نشده که حوادث دیگری در معدن رقم خورد؛ تنها در همین چند روز گذشته معدن دامغان با هفت فوتی، بجستان با یک فوتی و دو آسیب‌دیده و مهاباد با هفت فوتی رسانه‌ای شده است؛ اتفاقانی که ریشه تمام آنها به باور فعالان و کارشناسان این حوزه به نبود فضای استاندارد معادن برمی‌گردد و «فرشاد اسماعیلی» پژوهشگر حوزه کار و کارگری در گفت‌وگو با «شرق» تأکید می‌کند که اولویت به جای نیروی انسانی، تجهیزات معادن است: «در مورد حادثه معدنجوی طبس و دامغان و معادن دیگر شباهت‌هایی وجود دارد. بر‌اساس اطلاعات موجود به نظر می‌رسد‌ مثلا معدن دامغان نیمه‌تعطیل بود که در شروع کار این اتفاقات افتاده است. اگر گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس را در مورد ماجرای معدنجو بخوانیم، درباره علت‌های مستقیم حادثه، نمایندگانی از معدن‌چی‌ها اعلام کرده بودند‌ میزانی از گاز در فضای معدن احساس می‌شده ولی مسئولان معدن توجهی به این اخطار نداشتند. الان هم بر‌اساس گزارش‌های منتشرشده از معدن دامغان، گویا قبل از ایمن‌سازی و تأییدیه تجهیزات معدن، معدن‌چی‌ها را وارد معدن کردند که این حادثه اتفاق افتاد. 

 

به ‌نظر صیانت از سرمایه مادی و تجهیزات‌ نسبت به سرمایه انسانی اولویت پیدا کرده است. در حالی که آنچه ماده 95 قانون کار در مورد بحث بازرسی می‌گوید، حفاظت از نیروی انسانی را مقدم بر تجهیزات و نیروی مادی می‌داند».

 

این فعال حوزه کار به سیاست‌های اشتباه در حوزه معادن اشاره می‌کند و باور دارد «ما وارد اقتصاد معدن شدیم، در حالی که برای بنیان‌های حفاظت از سرمایه مادی و انسانی برنامه‌ای نداریم. حتی در این زمینه داده‌های کافی هم نداریم. مصوبات برنامه هفتم نشان می‌دهد که ما حتی سامانه جامعی‌ درخصوص نقشه‌های زیرزمینی‌ معادن‌مان نداریم. حتی در بحث مجوزها نیز ساماندهی خاصی نداریم. ما وارد یک حوزه کاری سخت و پرخطر‌ اما با حاشیه سود بالا شدیم، ولی بنیادهای سرمایه مادی و انسانی را رعایت نمی‌کنیم. حتی این حوزه کاری باعث صدمات متعدد محیط‌زیستی و جاده‌ای شده است.

 

بنابراین ما به شکل معکوس عمل کردیم. به‌طور مثال در همان مناطق معادن‌ به جای اینکه منجر به فقرزدایی شود، باعث بهره‌کشی و استثمار نیروی کار ارزان همان منطقه شده است. همه این معادن در صعب‌العبورترین مناطق استان‌ها یا شهرستان‌ها قرار دارند. بنابراین هر هدفی که ما در بحث اقتصاد معادن دنبال کردیم، نقض شده است. از طرفی مسئله بازرسی در کشور، دچار چالشی شده که تنها یک توافق ضمنی است. یعنی در شرایطی که باعث متوقف‌شدن چرخه تولید می‌شود، آنجا بازرسی هم متوقف می‌شود. متأسفانه در حوزه کار و کارگری ما با فقر آمار مواجه هستیم و اراده‌ای هم وجود نداشته تا این فقر آماری از بین برود. ما الان نمی‌دانیم چه تعداد کارگر داریم، چه تعداد کارگر زن یا قرار موقت یا پاره‌وقت داریم. بنابراین چون آمار دقیقی وجود ندارد نمی‌توانیم تحلیل درستی هم در این زمینه داشته باشیم».

 

آسیب‌های معادن به باور اسماعیلی‌ بسیار ریشه‌ای‌تر است و باور دارد که حتی در زمینه زمین‌شناسی معدن و پراکندگی‌شان و نقشه‌های جغرافیایی هم مشخص است که یک نقشه جامع از مطالعات زیرزمینی معادن وجود ندارد: «در زمینه میزان آسیب‌ها هم با همین نبود داده‌ها و آمارها مواجه هستیم. این اقتصاد روی پایه‌های متزلزلی سوار است که منجر به حوادث این‌چنین می‌شود و به نظر من ادامه‌دار هم خواهد بود».

----------------------------------------------------------------------------------

مرگ 132 کارگر معدن از فروردین سال قبل تاکنون

فعالان و کارشناسان حوزه کار معتقدند کارگران بسیاری در طول سال از بین می‌روند که حتی در فهرست آمار رسمی هم جای نمی‌گیرند؛ اما بر‌اساس همین اخبار منتشر‌شده از سال قبل، تا‌کنون بیش از 132 انسان، به دلیل کار در معدن جان‌شان را از دست داده‌اند. با این حال به نظر می‌رسد جان کارگران برای مسئولان معادن کشور چندان ارزشی ندارد تا به فکر استاندارد‌‌سازی آن باشند. هر‌کدام از این کارگران، عزیز خانواده‌ای هستند که برای امرار معاش آنها پا در این فضا برای کار می‌گذارند. در‌این‌بین بازماندگان بسیاری از آنها حتی امکان مطالبه حق و حقوق عزیز ازدست‌رفته خود را هم ندارند و معمولا بدون هیچ حمایتی، آن خانواده رها می‌شود. بر‌اساس اطلاعات رسمی که سال قبل منتشر شد، در شش‌ماهه اول سال، یعنی از فروردین تا شهریور‌‌ سال 1403، حدود 64 کارگر در معادن کشور به دلیل ‌استاندارد‌نبودن فضای ایمن، جان خود را از دست داده‌اند. پس از آن هم با وقوع حادثه طبس، 53 کارگر دیگر به دلیل انفجار گاز بی‌جان شدند. با این حساب، تنها مرگ 117 کارگر در سال قبل به صورت رسمی رسانه‌ای شده است. بر‌اساس اخبار رسمی، در اولین روزهای بهار هفت کارگر و معدنچی در معدن مهاباد به دلیل ریزش معدن جان‌شان را از دست دادند. پس از آن، اواسط فروردین‌‌‌ هفت کارگر معدن دیگر در معدن دامغان به دلیل مسمومیت گاز از بین رفتند. بیستم فروردین هم کارگر 46‌ساله دیگری در معدن بجستان به دلیل ریزش معدن فوت کرد و دو کارگر دیگر از همان معدن با آسیب جدی مواجه شدند.