|

توصیه به نگاه ملی

شکافی مفهومی و گفتمانی بین متصدیان امور و اهل نظر و اندیشه مستقر در ساحت غیررسمی کشور به وجود آمده است که شکل‌گیری هرگونه تفاهم بین آنها را مشکل می‌کند. اغلب مسئولان به دلایل مختلف، برای سال‌های دراز در بین جمع‌های همفکر و همراه خود محصور و محدود بوده‌اند و با دیگر اقشار اجتماعی نه‌تنها رابطه لازم را نداشته‌اند، بلکه حتی از تماس با آنان در هراس بوده‌اند. این وضعیت، سبب پدید‌آمدن خندقی بین تصمیم‌گیران و کارشناسان مستقل شده است؛ به‌گونه‌ای که بده‌‌بستان فکری را بین دو طرف سخت و دشوار می‌کند.

شکافی مفهومی و گفتمانی بین متصدیان امور و اهل نظر و اندیشه مستقر در ساحت غیررسمی کشور به وجود آمده است که شکل‌گیری هرگونه تفاهم بین آنها را مشکل می‌کند.

اغلب مسئولان به دلایل مختلف، برای سال‌های دراز در بین جمع‌های همفکر و همراه خود محصور و محدود بوده‌اند و با دیگر اقشار اجتماعی نه‌تنها رابطه لازم را نداشته‌اند، بلکه حتی از تماس با آنان در هراس بوده‌اند. این وضعیت، سبب پدید‌آمدن خندقی بین تصمیم‌گیران و کارشناسان مستقل شده است؛ به‌گونه‌ای که بده‌‌بستان فکری را بین دو طرف سخت و دشوار می‌کند.

به ‌عبارت ‌دیگر، دو دنیای جدا از هم پدید آمده است که به هم راه ندارند. در این دو دنیا، فلسفه حکمرانی، شیوه‌های سیاست‌ورزی، مشکلات بنیادی و مسیرهای حل آنها، به دو گونه متفاوت دیده می‌شود. بالطبع این میزان از عدم تفاهم، ارائه پیشنهاد به‌منظور حل مشکلات مبتلابه کشور را بی‌تأثیر و چه‌بسا بی‌معنا می‌کند؛ حتی اگر به «منطقه‌الفراغ» منازعات سیاسی مربوط باشد.

بنابراین، عمده پیشنهادی که در این شرایط می‌تواند معنادار باشد، توصیه متصدیان امور به خارج‌شدن از لاک بسته خود و باز‌کردن ذهن‌ خود به روی همه شهروندان کشور است. این کار مستلزم رهاکردن نگاه ایدئولوژیک و جایگزینی آن با نگاه ملی است.

به سخن دیگر، تا نگاه ملی با تمام مختصات و ضرورت‌های آن بر مجموعه گردانندگان دستگاه دولت حاکم نشود، راهی برای ایجاد تفاهم فکری که پیش‌نیاز هر نوع رابطه صحیح و کارآمد بین ملت و دولت است، گشوده نمی‌شود.

با این ‌همه، نشستن نیروهای اصولگرا بر کرسی‌های امور اجرائی، آنان را با معضلاتی مواجه کرده است که یا باید ذهن خویش را به روی کارشناسان خارج از دایره محدود دوستان بگشایند یا اینکه در زیر بار مشکلات شانه خم کنند.

فعلا توصیه به همین گشودگی ملی است. این کشور ملک شخصی جمعی معدود با هر عنوان، کسوت و مسلکی نیست؛ به تک‌تک اتباع و شهروندان آن تعلق دارد. مواهب آن برای تمام شهروندان است، مشکلات آن نیز مربوط به تمام شهروندان و راه‌حل‌ها نیز در گرو مشارکت عموم شهروندان است. پذیرش این اصل بدیهی، تازه آغاز راه است. راه که به سمت درست گشوده شود، پیشنهادها و راه‌حل‌ها یک‌به‌یک از یمین و یسار جاری می‌شود. راه اما اگر بسته شده یا به سمت نادرست جهت‌گیری شده باشد، ارائه پیشنهاد و راه‌حل، مشت بر سندان کوفتن است. پس در این مرحله، عموم پیشنهادها باید معطوف به باز‌شدن راه و جهت‌گیری صحیح آن باشد. البته این نیز با زور و پرخاشگری میسر نیست؛ قدرت اقناع و قوت استدلال می‌طلبد؛ به‌طوری‌که نادیده‌گرفتن آنها، گریز از واقعیت و ستیز با عقل سلیم تلقی می‌شود.