عالمانه، صادقانه، شجاعانه
در ملاقات امسال دانشجویان با مقام معظم رهبری یکی از دانشجویان بیان کرد مدیریت باید عالمانه، صادقانه و شجاعانه باشد و البته با تذکر لطیف مقام معظم رهبری به طریق اولی معلوم شد که رهبری خود بیشتر و پیشتر به این سه اصل اعتقاد دارند.
در ملاقات امسال دانشجویان با مقام معظم رهبری یکی از دانشجویان بیان کرد مدیریت باید عالمانه، صادقانه و شجاعانه باشد و البته با تذکر لطیف مقام معظم رهبری به طریق اولی معلوم شد که رهبری خود بیشتر و پیشتر به این سه اصل اعتقاد دارند. میخواهیم در این مختصر به این بیندیشیم که آیا مدیریت در جمهوری اسلامی و در بخشهای گوناگون آن بر مبنای سه اصل یادشده بوده یا خیر؟ البته اگر از مدیران مختلف 40 سال گذشته سؤال شود که آیا مصداق این سه اصل شما بودهاید یا نه، احتمالا قریب به اتفاق آنها مدیریت خود را در این راستا تعریف خواهند کرد. اصولا خاصیت بحثهای شفاهی و کلامی آن است که افراد بهخصوص زبدگان در زبانآوری میتوانند استدلالهایی در جهت خواست خود بیاورند و به تکرار دیده شده که اگر موردی دو وجه متفاوت یا متضاد داشته باشد، در مقام دفاع از هرکدام از وجوه میتوانند استدلالهایی کرده و تصویری در جهت توفیق خود بیارایند تا حرف خود را به کرسی بنشانند. چنین است که بحث درخصوص تطبیق مدیریت حسب سه اصل یادشده با مدیران مختلف حاصلی به دست نمیدهد و یقینا هرکدام در موضع خود «حقبهجانب»بودن خود را اثبات میکنند. اگر چنین است پس گله ریاستجمهور از «وضع موجود» و مسببان آن چه وجهی دارد. حتما مدیر یا مدیرانی اصول یادشده را رعایت نکردهاند که به «وضع موجود» رسیدهایم وگرنه علیالقاعده و حسب معقول بر اساس مدیریت عالمانه، صادقانه و شجاعانه باید پدیدههای تحت مدیریت به «وضع موجود» مناسبی رسیده باشد. در اینجاست که میتوان از «وضع موجود» به نحوه مدیریت بازگشت کرد و چاره را در آن دید که بهاصطلاح از اثر پی به مؤثر برد. البته اصل را بر آن مینهیم که رعایت سه اصل نامبرده در مدیریت حاصل مناسبی را به همراه خواهد داشت. اینکه پدیدههای تحت مدیریت را چگونه دستهبندی یا تقسیمبندی کنیم خود امر مهمی است و ممکن است حسب نوع نگاه و وابستگیها تغییراتی در آن داده شود. در اینجا بحث از نوع نگاه نیست، بلکه پدیدهها بهصورت مجرد و به دور از ارتباطات مختلف دستهبندی میشود که البته نه شامل همه موارد میشود و نه ارتباطات دیگر آن مورد توجه قرار میگیرد. گلچینی است از پدیدهها با این امید که در پی این مختصر از سوی فرهیختگان مدیریت نگاهی علمی در این راستا به آن شود. این را هم باید اضافه کرد که آنچه بهعنوان گروه یا دسته یا پدیده ذکر میشود، طبعا نه هماندازه و نه هماثر هستند. گذری است به پدیدهها و نقبی است به مدیریت.
1- مدیریت آب: حاصل مدیریت آب در کشور خشکشدن تالابها، پایینرفتن آب چاهها و در معرض خشکشدن آنها، عدم مدیریت در مصرف شهری در بحران حاضر، غیرقابل استفادهکردن آب کارون و بسیاری از رودخانهها و ادامه سرازیرشدن آبهای باران فصلی به دریا و نشست دشتها بهخاطر مسائل یادشده بوده است.
2- مدیریت کشاورزی: حاصل مدیریت کشاورزی در کشور واردات بیش از 15 میلیون تن کالای کشاورزی، گسترش بیرویه زمینهای زیرکشت، عدم تغییر در مصرف آب، خشکشدن میلیونها اصله درخت نخل، ضایعات 30 درصد مواد کشاورزی در کشور، عدم تبدیل روش سنتی کشاورزی به علمی.
3- مدیریت پسماند: انبارکردن میلیونها تن زباله در زیروروی زمین و آلودهکردن زمین و رودخانهها و عدم بهرهبرداری از میلیاردها دلار ثروت طلای کثیف.
4- مدیریت فاضلابها: وجود فاضلاب در زیر زمین و عدم استفاده از آب و مواد حاصل از تصفیهشده آن، ورود فاضلاب به بسیاری از رودخانهها.
5- مدیریت صنعت و معدن: تولید کالای خارج از استاندارد جهانی در کالای مصرفی و بادوام مانند اتومبیل که با عقبماندگی کیفی از فناوری روز علاوه بر مصرف سوخت زیاد به آلودگی هوا دامن میزند، خامفروشی و عدم توان تولید صادراتی.
6- مدیریت حملونقل: اتکا به کامیون برای حملونقل جادهای، عدم رشد راهآهن در کشور، حملونقل هوایی بدون اطمینان و دلواپسی برای مردم، تکیه به خودروی شخصی در حملونقل شهری.
7- مدیریت انرژی: مصرف بیاندازه انرژی در کشور اعم از گاز، بنزین و گازوئیل و خروج غیرقانونی فراورده به خارج از کشور بهصورت قاچاق، عدم جمعآوری گازهایی که بیجهت 40 سال است که میسوزد، عدم نوسازی صنایع نفت.
8- مدیریت برق: تداوم کار نیروگاههای با راندمان پایین 30 درصد، مصرف بیمورد برق در بسیاری از منازل و اماکن تجاری و عدم سرمایهگذاری در نیروگاههای خورشیدی و انرژی پاک و رشد سالانه مصرف برق به دلیل عدم تدوین ضوابط درست.
9- مدیریت تأمین اجتماعی: ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و وابستگی روزافزون به بودجه دولت.
10- مدیریت مالیاتی: عدم شناخت از درآمدهای مختلف و ناقصبودن درآمدهای مالیاتی.
11- مدیریت نقدینگی: حجم روزافزون نقدینگی در جامعه و تأثیر بر تورم و قدرت خرید مردم.
12- مدیریت پولی: تضعیف روزافزون پول ملی و سلب قدرت خرید مردم.
13- مدیریت شهری: عدم نوسازی بافتهای معیوب، مجوز ساختمان روی گسل زلزله، عدم اجرای فاضلاب شهری، عدم اجرای تفکیک زباله، مجوز ساختمانهای بلندمرتبه و فوقلوکس، اجرای ساختمانهای متراکم در کوچهباغیهای قدیمی، سکوت در برابر بیقانونی و امور مشابه.
این مطالب نمونههایی از نتیجه مدیریت برخی پدیدهها در کشور بوده و در حقیقت معلوم میدارد مدیریت فارغ از ضوابط سهگانه ذکرشده بوده است. شاید بتوان مدیریتهایی را ذکر کرد که نتیجه کار آنها مثبت بوده است، مانند مدیریت معاونت فناوری رئیسجمهور که حداقل عالمانه و صادقانه کار خود را انجام داده و چه خوب است جستوجو برای یافتن مشابههایی که ذکر شود. در این مختصر به دلیل عدم اطلاع دقیق از برخی مدیریتها مثل مدیریتهای دفاعی یا ژئوپلیتیکی ذکری نرفته است، اما در یک نگاه کلی میتوان به مدیریت صادقانه و شجاعانه فردی مثل شهید قاسم سلیمانی اشاره کرد. چه خوب است بینظرانه در مدیریتهای کشور غور شود و مدیریتهای مثبت و منفی صرفنظر از گروهبندی و جناحبندی معلوم شود. آیا میتوان حسب شعار سال، مدیریت در کشور را دانشبنیان کرد و در این صورت سؤال اینجاست که چگونه؟ آیا با مدیران بیدانش میتوان؟ ذات نایافته از هستی بخش/ کی تواند که شود هستی بخش.