|

چرا کارآفرینی به تمامی محقق نمی‌شود؟

سخن از کارآفرینی به‌مثابه راه‌حل و نوشداروی مسائل و چالش‌های جامعه همه‌گیر شده است. دیرزمانی است که جامعه جدید را جامعه کارآفرین، دانشگاه را دانشگاه کارآفرین و انسان‌های موفق را انسان کارآفرین می‌خوانند.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

 سخن از کارآفرینی به‌مثابه راه‌حل و نوشداروی مسائل و چالش‌های جامعه همه‌گیر شده است. دیرزمانی است که جامعه جدید را جامعه کارآفرین، دانشگاه را دانشگاه کارآفرین و انسان‌های موفق را انسان کارآفرین می‌خوانند. در ایران گویی همه متفق‌القول راه نجات‌بخش را به یک پدیده به نام کارآفرینی مربوط می‌دانند؛ مثلا گفته می‌شود راه نجات دانشگاه از وضعیت فعلی، دانشگاه کارآفرین است، تنها نسخه علاج بی‌کاری کارآفرینی است و... . سخن من در اینجا این است که کارآفرینی در ایران به تمامی محقق نمی‌شود. در ادامه سعی می‌کنم استدلال‌های خود را برای محقق‌نشدن این راه‌حل در جامعه ایران بیان کنم.

1- در این تفکر نوعی ایدئالیسم خام نهفته است؛ یعنی نوعی سوبژکتیسم بدون ابژکتیسم. همه نهادها و سازمان‌ها فورانی از طرح‌های آموزش کارآفرینی ارائه می‌دهند و معتقدند کارآفرینی را باید آموزش داد. از نظر آنها، مشکل این است که افراد فاقد آگاهی و ذهنیت کارآفرینی هستند و مهم‌ترین گام آموزش، کارآفرینی است. گاهی از مفهوم فرهنگ‌سازی نیز استفاده می‌شود؛ یعنی مشکل در نبود فرهنگ، ذهنیت و آگاهی از موضوع است و اگر مسئله آگاهی و ذهنیت مورد توجه قرار گیرد، کارآفرینی محقق می‌شود. اما چنین نگاهی بدون توجه به مسائل عینی و شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، یک‌سویه‌انگارانه است. در مسئله کارآفرینی آنچه بیش از هر چیزی مهم است، توجه به دیالکتیک سوژه و (ابژه) شرایط عینی جامعه است. نمی‌توان آگاهی و ذهنیت را بدون توجه به عینیات پیش برد و اگر هم چنین چیزی در پیش گرفته شود، جنبه تخیلی و کاریکاتوری به خود می‌گیرد.

2- در دنیای پیشرفته و بازارمحور امروز، کارآفرین نه‌تنها با برانگیختن امیال محقق می‌شود، بلکه باید مدام میل‌سازی کرد. دلوز عبارت ماشین میل‌ورز را به کار می‌برد تا واقعیت دنیای سرمایه‌داری بازارمحور و تا حدی رقابتی امروزه را نشان دهد. کارآفرین کسی است که در دنیای سرمایه‌داری و در فضایی که امیال عنان و قیدوبندی جز فرایندهای بازار ندارند، برای امیال رهاشده از هر محدودیتی چیز ارائه می‌کند و با هر چیزی امیال دیگری ساخته می‌شوند و اگر روزی این ماشین میل‌ورز متوقف شود سرمایه‌داری با شکست مواجه می‌شود. پس کارآفرین در راستای به‌جریان‌افتادن چرخ‌‌های سرمایه‌داری عمل می‌کند و مدام میل می‌آفریند. اما چیزها و امیال در فرایند بازار سامان پیدا می‌کنند. کسانی که منابع بیشتری در کنترل دارند، می‌توانند امیالشان را برآورده کنند یا میل‌ورزی را ادامه دهند تا جایی که منابع دارند یا منابعی را که در کنترل دارند در جریان گردش امیال یا ساخت میل جدید قرار دهند. اما در کشورهای اسلامی مانند ایران نمی‌توان از رهاسازی امیال و ساختن امیال جدید سخن گفت. ارزش‌ها و هنجارهایی وجود دارند که امیال را کنترل می‌کنند. به‌ عبارتی کنش و رفتار اقتصادی مبتنی بر نظم هنجاری و ارزشی است. در چارچوب ارزش‌های موجود نمی‌توان امیال را برانگیخت و مدام میل‌سازی کرد. اگر افراد را آموزش دهیم که برای امیال چیز ارائه دهند یا امیال جدید را بسازند، در ادامه متوجه می‌شوند که باید در چارچوب نظم هنجاری و قوانین خاص حرکت کنند که اجازه بروز هر میلی را نمی‌دهد. نمی‌توان در جامعه‌ای با ارزش‌ها و هنجارهای خاص، سخن از رها‌سازی و ساختن امیال جدید (کارآفرینی) به میان آورد. چنین نگاهی که فقط افراد را به برانگیختن و ساختن امیال تشویق می‌کند و نام آن را کارآفرینی می‌گذارند از شرایط و بستر جامعه ایران آگاهی ندارند. برانگیختن و ساختن مدام میل‌ها، جامعه کالایی‌شده‌ای را می‌سازد که همه چیز برای فروش است و نهایت آن بیگانگی انسان از جهان است.

3- آمارها نشان می‌دهد بیش از 80 درصد کارآفرینان و کسانی که کسب‌وکار جدیدی را بر اساس امیال بشری شروع می‌کنند، شکست می‌خورند. دلیلش هم روشن است؛ در دنیای رقابتی قادر نیستند در پاسخ به امیال موفق عمل کنند و رقیبانی دارند که با کیفیت و قیمت پایین‌تری امیال را اشباع می‌کنند. فرایندهای بازار آزاد، شرکت‌ها، تولیدکنندگان و عرضه‌کنندگان ضعیف را تسویه می‌کند و این شکست‌خوردگان باید یاد بگیرند امیال جدید را بسازند و خدمات خود را با کیفیت و قیمت کمتری ارائه کنند. اما در ایران مسئله شکست کارآفرینان نه در رقابت که در انحصار است. اگر کارآفرین با تولید یا ارائه خدمات در چارچوب‌های ارزشی و هنجاری میلی را برآورده ‌کند، با انحصار شرکت‌های بزرگ دولتی یا شبه‌دولتی مواجه می‌شود. دو راه پیش‌روی چنین کارآفرینی است: یا باید در بوروکراسی دولتی نفوذ کند یا باید در بین شرکت‌های انحصاری خواهانی داشته باشد که در غیر این‌ صورت شکست می‌خورد. کارآفرینی که نتواند در بدنه دولت یا شرکت‌های انحصاری نفوذ کند، تسویه می‌شود. کارآفرینانی که در اقتصاد رقابتی نسبی دوام می‌آورند و امیال جدیدی را می‌سازند، ممکن است دنیای جدیدی را خلق کنند یا شیوه متفاوتی از برآورده‌شدن امیال ارائه کنند؛ ولی در اقتصادی که انحصار زیادی وجود دارد، چیز جدیدی را شاهد نیستیم یا نهایتا تغییر جزئی شکل می‌گیرد. نتیجه اینکه کارآفرینی نه‌تنها راه نجات نیست، بلکه خود مسئله است. آگاهی‌بخشی و آموزش کارآفرینی و توجه به سوژه‌های به‌اصطلاح آگاه به کسب‌وکار و ساختن میل جدید بدون در نظر گرفتن شرایط ابژکتیو (عینی) خطاست. 

شرایط عینی دو ویژگی مهم دارد: ارزش‌ها و هنجارهای خاص و انحصار در اقتصاد. بنابراین باید تفکر و چشم‌انداز متفاوتی درباره فعالان اقتصادی و ارائه‌دهندگان کسب‌و‌کار در ایران ارائه کرد. کارآفرینی مفهومی بود که شومپیتر با توجه به شرایط جامعه آلمان ابتدای قرن بیستم ارائه کرد و امروز ما هیچ درک روشن و مشخصی درباره اینکه کارآفرین، با توجه به ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران، کیست و کارآفرینی در ایران چگونه روندی است، نداریم. نداشتن رویکرد و تعریفی از کارآفرینی باعث شده است هرکسی که با زد‌و‌بند و رانت کسب‌وکاری راه انداخته است، خود را کارآفرین بداند و شایسته تقدیر یا افرادی که مشغول تولید خرده‌کالایی یا ارائه خدمات خرد به‌ویژه در فضای مجازی باشند نیز خود را کارآفرین بدانند. هرچند این دو گروه بسیار با هم متفاوت هستند. از همه مهم‌تر باید در این نکته تأمل کنیم که سرانجام و نتیجه جامعه کارآفرین، دانشگاه کارآفرین و انسان کارآفرین، به معنایی که در بالا اشاره شد، یعنی برانگیختن و ساختن امیال جدید، چیزی جز تبدیل جامعه به بازار بزرگی نیست که به قول پولانی همه چیز تبدیل به کالا می‌شود و سرانجام آن تباهی جامعه (انسان، نهادها و محیط زیست) است. باید تلاش کرد بازار و کارآفرینی را برای اجتناب از خطرات آن در جامعه حک و از فک‌شدگی آن جلوگیری کرد.