|

خطاهای شناختی این روزها

در بحبوحه ناآرامی‌های اخیر جامعه ایران بحث‌هایی به میان گذاشته می‌شود که بسیار مجادله‌برانگیز است که در برخی موارد نشان از درک نادرست تاریخ اجتماعی ایران است. نادرستی‌هایی در‌این‌میان وجود دارد که به برخی اشاره می‌شود.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

 در بحبوحه ناآرامی‌های اخیر جامعه ایران بحث‌هایی به میان گذاشته می‌شود که بسیار مجادله‌برانگیز است که در برخی موارد نشان از درک نادرست تاریخ اجتماعی ایران است. نادرستی‌هایی در‌این‌میان وجود دارد که به برخی اشاره می‌شود.

نادرستی نخست: برخی افراد برای به ثمر نشستن خواسته‌های‌شان دل در گرو کشورهای قدرتمند بسته‌اند و از دولتمردان این کشورها می‌خواهند که در ایران برای گسترش آزادی‌خواهی و دموکراسی مداخله کنند. در تصور این افراد کشورهای قدرتمند ناجی و میانجی ایران هستند و می‌توانند در راستای آزادی و عدالت بیشتر در جامعه ایران مداخله کنند. نگاهی گذرا به تاریخ اجتماعی کشورمان نشان می‌دهد که حضور این کشورها هیچ وقت در راستای بهبود اوضاع ایران نبوده و همیشه اوضاع جامعه را بدتر کرده است. نمونه بارز آن دخالت آمریکایی‌ها در سرنگونی دولت مصدق و حمایت از دیکتاتوری محمدرضا شاه است که اصلاحات دولت قانونی ایران را برای بهبود جامعه بی‌اثر ساخت. حضور و مداخله سایر کشورها بهبود اوضاع و پیشرفت را به ارمغان نخواهد آورد. دیگران برای ما آرمان‌شهر نخواهند ساخت.

نادرستی دوم: برخی ملی‌گرایی و ایرانی قوی را فقط در نفی استعمار می‌دانند که البته بسیار مهم است؛ اما بخشی از همبستگی جامعه ایران و پروژه ایران قوی در چارچوب نفی مداخله سایر کشورها در امور داخلی ما شکل می‌گیرد؛ اما بخش مهمی از همبستگی در سایه مسئولیت اجتماعی بر پایه ایجاد اشتغال، کنترل تورم، رشد اقتصادی، آزادی اجتماعی، سیاسی و ارائه خدمات اجتماعی توأم با کرامت انسانی محقق می‌شود. لازم است پروژه‌ای ملی-اجتماعی بر پایه گسترش خدمات اجتماعی به جامعه طرح‌ریزی کنیم که قابل تحقق، هوشمندانه و با مشارکت جامعه مدنی باشد. سیاست‌ها و برنامه‌ها باید مبتنی بر مطالبات جدید جامعه بازبینی شود.

نادرستی سوم: اصلاحات جزئی در قوانین، ساختار و شیوه اجرائی و اداری را نباید دست‌کم گرفت. کسی که به بهانه ساختار کلی امکان تغییر و اصلاح درون چارچوب موجود را کوچک جلوه می‌دهد یا بر وجوه منفی آن تأکید می‌کند، منافع مردمی را که اینجا و اکنون زندگی می‌کنند، نادیده می‌گیرد. شاید از نظر برخی چنین نگاهی نماد تسلیم‌طلبی تلقی شود؛ اما باید به اصلاحات از منظر متفاوتی نگریست. برخی ساختار فعلی را وضعیت بن‌بستی می‌دانند و به‌همین‌دلیل به دیگران انگ تسلیم‌طلبی می‌زنند. بیش از هر چیز نیازمند تحلیل ساختار موجود و جامعه ایران هستیم.

نادرستی چهارم: دغدغه برخی از نوجوانان و جوانان پرداختن به امر مادی همین اینک و اینجا حاضر است. برخی از جوانان ایرانی کردارها و زندگی روزمره خود را بدون ارجاع به امر کلی انجام می‌دهند؛ اما روایتی که برخی کارگزاران دولتی (همه دولت‌ها) از روابط اجتماعی ارائه می‌کنند، گشودگی به روش‌ها و شیوه‌های رفتاری مختلف وجود ندارد و رفتارها و روابط باید منقاد شیوه‌ای خاصی باشند و تابع نظمی که از قبل مشخص شده یا تصور می‌شود تقدیر شده است و نسل جدید زندگی و حیات خود را در مقابل چنین امری آزادانه نمی‌یابد. برخی کارگزاران بوروکراسی، روابط اجتماعی نسل جوان را به رسمیت نمی‌شناسند یا آن را به سخره می‌گیرند و از آن به‌عنوان امر مبتذل یاد می‌کنند که نه هدفی دارد و نه منطقی و موضوعی است به‌شدت نازل و حیوانی. نسل جدید مبتذل‌خواندن و بی‌ارزش‌دانستن روابط و تعاملاتش را برنمی‌تابد.

نادرستی پنجم: یکی از مطالبات در اعترضات اخیر متوقف‌کردن تحقیر، خشونت و طرد دیگران در همه روابط اجتماعی بود. عده‌ای اندک بر‌اساس‌این از تحقیر و بی‌احترامی به لباس روحانیون و عمامه‌پرانی دفاع می‌کنند که معتقدند آنها سال‌ها لباس نوجوانان، جوانان و زنان را تحقیر کرده‌اند و چه‌ بسا آنها را از دستیابی به فرصت‌ها بر‌اساس نوع لباس محروم کرده‌اند. در‌این‌میان وقتی که خیلی‌ها هزینه می‌دهند، آنها نیز این هزینه را پرداخت کنند. این گزاره معیوبی است. همه باید سعی کنیم به تکثرها و تنوع‌ها در جامعه ایران احترام بگذاریم. نفرت‌پراکنی و خشونت به هیچ انسان و گروهی روا نیست. روحانیون یکی از اقشار ریشه‌دار، قدیمی و تأثیرگذار جامعه ایران بوده‌اند. خشونت نسبت به هر قشر و گروهی از جامعه ضمن اینکه اساسا خطا است، همچنین باعث می‌شود هدف اصلی اعتراضات مسالمت‌آمیز را که گسترش آزادی‌های مشروع اجتماعی است، تحت‌الشعاع قرار ‌دهد و از اهدافش منحرف ‌کند. نمی‌توان با خشونت‌طلبی و نفرت‌پراکنی مساوات‌طلبی و دموکراسی‌خواهی را گسترش داد. انتقام و خشونت چرخه باطلی ایجاد می‌کند که همه در آن گرفتار می‌شوند و فرصت‌ها، ظرفیت‌ها و استعداد‌ها را تباه می‌کند. این چرخه باید در جایی متوقف شود.

نادرستی ششم: از نظر برخی‌، اگر کسی نظام موجود را نقد و بر مبنای آن اصلاحاتی را پیشنهاد کند، چنین پیشنهادهایی خیلی زود به مانعی برخورد می‌کند و این مانع را دولتمردانی ایجاد می‌کنند که نسبت به تغییرات حتی از نوع جزئی بسیار حساس هستند و معتقدند ممکن است موجودیت نظم موجود با پذیرفتن تغییرات به خطر بیفتد. 

 از نظر چنین دولتمردانی با آموزش و کار فرهنگی و تربیتی باید کسانی را که خواهان تغییر مناسبات اجتماعی و فرهنگی هستند، قانع کرد؛ بنابراین باید در آموزش کار فرهنگی و تربیتی کرد و به‌همین‌دلیل مسائل و موضوعات عموما به شکل صوری و فرمالیته مطرح می‌شوند که در‌این‌میان توضیحی درباره پس‌زمینه مسائل و پدیده‌ها ارائه نمی‌شود. تلاش می‌شود در فرایند آموزش و تربیت هیچ سؤال به‌اصطلاح آزاردهنده‌ای مطرح نشود. در چنین وضعیتی مدیران و دولتمردانی که چنین آموزش‌های صوری دیده‌اند، از بحث و گفت‌وگو درباره مسائل ساختاری و ایجاد تغییرات و اصلاحات در آن بازمی‌مانند.