دانشجویان دکتری و تنگنای چاپ مقالات پژوهشی
حادثه تأسفبار جانباختن دانشجوی دکترای برق در دانشکده فنی دانشگاه تهران بر اثر خودکشی و اخباری که از دلیل این حادثه در روزهای شنبه و یکشنبه 12 و 13 آذر 1401 منتشر شد -که ظاهرا به اختلافنظر با استاد راهنما درباره نحوه تنظیم نام همکاران مقاله حاصل از رساله دکترای ایشان مربوط بوده است- بار دیگر توجهات را به مسئله الزام انتشار مقالات علمی در ژورنالهای معتبر بهعنوان اثبات اعتبار پژوهش انجامشده جلب کرد.
حادثه تأسفبار جانباختن دانشجوی دکترای برق در دانشکده فنی دانشگاه تهران بر اثر خودکشی و اخباری که از دلیل این حادثه در روزهای شنبه و یکشنبه 12 و 13 آذر 1401 منتشر شد -که ظاهرا به اختلافنظر با استاد راهنما درباره نحوه تنظیم نام همکاران مقاله حاصل از رساله دکترای ایشان مربوط بوده است- بار دیگر توجهات را به مسئله الزام انتشار مقالات علمی در ژورنالهای معتبر بهعنوان اثبات اعتبار پژوهش انجامشده جلب کرد.
اجبار دانشجویان دکتری به انتشار مقاله -چه صراحتا بهعنوان یک الزام رسمی برای فارغالتحصیلی اعلام شود و چه بهطور ضمنی در روشی که ما دانشجویان را راهنمایی میکنیم و تصمیمات استخدامی را اتخاذ میکنیم در نظر گرفته شود- آثار گوناگون و گاه مخرب دارد. تأکید بر انتشار مقاله، دانشجویان را وامیدارد تا به روشی ابزاری درباره تحقیقات خود فکر کنند. «ضریب تأثیر» مقاله و مجلات با ارزش علمی، اشتباه گرفته شده است. سپس دانش و درک صرفا به محصولات جانبی مفید و خوشحالکننده برای دستیابی به هدف انتشار تبدیل میشوند. انتشار یافتهها و ایدهها به وضوح بخش مهمی از کاری است که ما بهعنوان دانشمندان انجام میدهیم و دانشجویان دکتری باید برای ارائه تحقیقات خود در ژورنالهای مختلف آموزش ببینند.
ما اغلب از اینکه بر اساس معیارهای سادهشده قضاوت میکنیم، ناراحت هستیم: چند مقاله؟ در کدام مجلات؟ با چه ضریب تأثیری منتشر کردهاید؟ بر مبنای چه بودجه یا گرنتی؟ آیا مقاله نتیجه پروژه پژوهشی مصوب در دانشگاه یا پژوهشگاه بوده است؟ نام نویسندگان مقالات منتشره در پروپوزال مصوب پژوهشی نیز آمده است؟ به همین ترتیب وقتی دانشجویان کارشناسی ما بر نمرات خود تمرکز میکنند و به جای مطالعه و تحصیلی عمیقتر، میپرسند چه چیزهایی برای آزمون و نمره باید بدانند، ابراز تأسف میکنیم! اگر بهطور همزمان سامانههایی را برای ارزیابی دانشجویان دکتری پشتیبانی و پیادهسازی کنیم که بهطور مشابه پروکسیهای پیشرفت علمی (مثلا مقالات منتشرشده) را با خود پیشرفت اشتباه میگیرند و بدبینانه به ما اجازه میدهند که بر معیارهای خام تکیه کنیم، نمیتوانیم از نحوه قضاوت درباره اعضای هیئتعلمی شاکی باشیم.
زمانی که انتظار داریم یا از دانشجویان میخواهیم به نتایجی دست یابند که خارج از کنترل آنها است، درواقع آنها را تشویق میکنیم تا در مسیری حرکت کنند که نامطمئن، با فشاری غیرقابل پیشبینی و گاه غیرقابل تحمل است. دانشگاهها، همتایان و جامعه اطراف، پیشرفت تحصیلی را عمدتا بر اساس خروجیهای انتشارات ارزیابی میکنند. پیشرفتها و همچنین دسترسی به بودجه به انتشارات بستگی دارد و بنابراین فشاری بر روی محققان برای انتشار وجود دارد. فشار برای انتشار مقاله، بر اساس الگوواره (پارادایم) «انتشار یا نابودی» است (البته مشخص نیست چه کسی این عبارت را ابداع کرده است!). این الگوواره فشاری را که محققان برای به حداکثر رساندن بازده تحقیقاتی خود تجربه میکنند، توصیف میکند؛ زیرا آینده شغلی بلافاصله پس از انجام پژوهش، برای دانشجویان دکتری و پسادکتری مطرح است. همچنین محققان برای به حداکثر رساندن خروجی تحقیق (مثلا با انتشار نتایج زودرس یا تقسیم خروجی تحقیق به کوچکترین واحدهای ممکن) نیز تحت فشارند. نهادهای دانشگاهی اغلب علاقهمند هستند تا میزان انتشار مقالاتشان بیشتر شود؛ چراکه بسته به سابقه انتشار، بودجه دریافتی و عملکردشان به همین انتشار مقالات بهطور خاص وابسته است. در نتیجه، پژوهشگرانشان برای به حداکثر رساندن بازده علمی خود تحت فشار زیادی هستند. برخی استدلال میکنند فشار برای انتشار، علت اثر ضریب تأثیر یا ضریب کیفیت مجله محل انتشار مقاله است. به هر حال نتایج یافتههای علمی به بخشهای کوچکتری تقسیم میشوند تا انتشارات محقق بیش از یک مقاله تکی شود. تعداد و اقلام دادههای ورودی نیز بر میزان انتشار فردی محققان اثر میگذارد. در یک آزمایشگاه پژوهشی، پیگیری پروژهها و تکالیف همه میتواند چالشبرانگیز باشد. اول، مهم است که نحوه جذب دستیاران پژوهشی را در نظر بگیرید. هر مهارتی که یک عضو هیئتعلمی میخواهد دستیار پژوهشی داشته باشد، باید در تجربیات تحقیقاتی قبلی، در دورهها، یا توسط اعضای هیئتعلمی یا کارکنان آزمایشگاه کسب یا آموزش داده شده باشد. اعضای هیئتعلمی همچنین باید تصمیم بگیرند آیا میخواهند منتظر بمانند تا دانشجویان به دنبال آنها باشند یا اینکه ترجیح میدهند بهطور فعال جذب شوند. بررسی روانشناسانه -با بهرهگیری از کمک روانشناسان متخصص- منبع امیدوارکنندهای برای جذب دانشجویان علاقهمند به تحقیق خواهد بود. اگر هیجان دانشجو درباره تحقیق، باعث ایجاد انگیزه در اعضای هیئتعلمی یا دانشجوی تحصیلات تکمیلی میشود، آنها باید برای تحقیق آماده شوند. باید به دقت درباره نحوه همکاری گروهی و نقش هرکدام از اعضای تیم پژوهشی و همچنین حقوق علمی و مادی هر یک به صورت شفاف گفتوگو شود. شفافسازی در هر گامی که برمیدارید میتواند به دانشجویان کمک کند تا پیچیدگیهای پژوهش را درک کنند.
برای محققان در دانشگاهها و پژوهشگاههایی که دوره تحصیلات تکمیلی دکتری دارند، تصمیمگیری درباره نحوه بهکارگیری عاقلانه دانشجویان تحصیلات تکمیلی نیز مهم است. اگر دانشجویان تحصیلات تکمیلیای که وارد دانشگاه میشوند، به تدریج بیاموزند که در پروژههای تحقیقاتی و انتشارات خود چگونه با سایر دانشجویان از ردههای پایینتر تعامل کنند، هم برای خودشان و هم عضو هیئتعلمی راحتتر خواهد بود تا چگونه با حفظ حقوق خودشان و همکارانشان به مرحله انتشار مقاله برسند. یادمان نرود که پژوهشگران ایرانی در خلأ تحقیق نمیکنند؛ تمام تنشهای اجتماعی و محیطی به پژوهشگران هم وارد میشود. بسیاری از محققان –بهویژه دانشجویان دکتری- از این همه تنش بسیار شکننده شدهاند و باید مراقب باشیم که با تلنگری نشکنند و فرو نریزند. تولید ناخالص داخلی کشور از حدود 12 سال قبل از تقریبا 600 میلیارد دلار به کمتر از 200 میلیارد دلار رسیده و جمعیت کشور نیز از حدود 74 میلیون نفر به حدود 85 میلیون نفر افزایش یافته است. در همین مدت بودجههای پژوهشی در بهترین برآوردها به حدود یکپنجم کاهش یافته است. هر نوع برنامهریزی برای توسعه تحصیلات تکمیلی و ترفیع و ارتقای اعضای هیئتعلمی در ایران، بدون لحاظکردن تغییراتی که در شرایط محیط زندگی ایرانیان در سالهای اخیر رخ داده است، غیرواقعبینانه بوده و صرفا منشأ فشارهای بیشتر بر پژوهشگران خواهد بود و صدالبته نتیجه مثبتی در توسعه علمی کشور نخواهد داشت.