تقدم تولید به کدام معنا
برخی اقتصاددانان مهمترین مسئله ایران را حوزه تولید میدانند و معتقدند تولید در ایران با موانع زیادی همراه است و انگیزه فعالیت تولیدی بسیار کاهش یافته است. براساساین راهحل اساسی برای گذر از شرایط نابسامان اقتصادی توجه جدی به تولید و موانعزدایی از آن است.
برخی اقتصاددانان مهمترین مسئله ایران را حوزه تولید میدانند و معتقدند تولید در ایران با موانع زیادی همراه است و انگیزه فعالیت تولیدی بسیار کاهش یافته است. براساساین راهحل اساسی برای گذر از شرایط نابسامان اقتصادی توجه جدی به تولید و موانعزدایی از آن است. دولتمردان (در همه دولتها) نیز چنین تصوری دارند و اغلب آنها یکی از دستاوردهای دوره خودشان را توجه به بخش تولید (دادن تسهیلات، ارز و انرژی ارزان و همچنین افزایش تعرفه گمرکی بر کالاهای مصرفی) میدانند و بستهنشدن و تعطیلنشدن کارخانه و بنگاه تولیدی در دوره مدیریتشان را نشاندهنده توجه به تولید میدانند. براساس این تصور، تولید معنای محدودی پیدا کرده است که از مصرف و توزیع تا حدی مستقل میشود. براساس چنین نگاهی، تولید بخش مستقل و بنیادی (برخلاف توزیع) به شمار میآید که قوانین عام و جهانشمولی بر آن حاکم و از امر اجتماعی و سیاسی مستقل است. گاهی نیز اقتصاددانان کمسواد تولید را در مقابل واسطهگری و دلالی تعریف میکنند. دراینمیان، عرصه توزیع مسئلهای اجتماعی تلقی میشود که دولت براساس ارزشها و هنجارهای مورد قبول جامعه میتواند بازتوزیع مواهب تولید را انجام دهد؛ البته در جایی که منطق بازار آزاد با نواقصی همراه است و این مداخله در توزیع، نباید خللی در منطق بازار وارد کند.
تصور اغلب اقتصاددانان ایرانی این است که تولید مقدم بر توزیع و مصرف است؛ هرچند که بین آنها ارتباط وجود دارد و مصرف بدون تولید ممکن نیست و تولید بدون مصرف هم معنا ندارد؛ اما بخش توزیع مؤخر بر بخش تولید تلقی میشود. مارکس در مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی در فصل اول کتاب گروندریسه چنین تصور محدود و تنگدامنهای از تولید، مصرف و توزیع را مردود میشمارد و معتقد است تولید، مصرف است و مصرف، تولید به شمار میآید و اینکه توزیع میتواند مقدم بر تولید (بهمعنای محدود آن) باشد. از نظر مارکس توزیع در سطحیترین مرحله، توزیع محصول و فراوردهها است؛ اما توزیع قبل از آنکه توزیع محصول باشد، توزیع وسایل و ابزار تولید است که به دنبال خود توزیع افراد جامعه میان انوع گوناگون بخشهای تولید را رقم میزند. توزیعِ ابزار تولید میتواند ساختار تولید را تعیین کند و جدا انگاشتن آنها از هم خطاست. از نظر مارکس، توزیع فقط بهمعنای توزیع نتایج تولید نیست. توزیع ابزار تولید هم محتوا و هم شکل تولید را براساس شرایط تاریخی هر جامعه مشخص میکند.
بنابراین موضوع اصلی اقتصاد نه تولید (بهمعنای محدود آن) بلکه توزیع است. براساساین از دیدگاه مارکس، تولید از شکل خاص توزیع ابزار تولید آغاز میشود. در نتیجه، توزیع پیششرط و اصل مقدم بر تولید بهشمار میآید. برای فهم منطق توزیع و تولید در هر جامعهای باید به شرایط و سنت تاریخی آن مراجعه کرد، بهایندلیل که مدام تحول مییابند. در هر گسست تاریخی و شروع دوره تازهای مثلا از رهگذر انقلابها، شیوه توزیع، پیششرط دوران تازه تولید است. شیوه توزیعی که از مسیر تغییر قوانین، شکل مالکیت یا حتی سلب مالکیت رؤیتپذیر میشود. بنابراین از نظر مارکس، توزیع عوامل تولید یک فاز مهم و بنیاد تولید است. اگر تولید را بهمعنای محدود آن تولید در کارخانه و بنگاه تولیدی در نظر بگیریم، بهوسیله جنبههای دیگر تعیین میشود؛ اما مارکس معتقد است تولید، مصرف و توزیع حلقههایی از یک کل واحد هستند.
تشکیل هیئت مولدسازی داراییهای دولت نه یک تیم توزیعی است؛ بلکه جزئی از بخش تولید به حساب میآید، بهایندلیل که براساس شیوه توزیعی که در پیش میگیرد، ساختار تولید و چگونگی توزیع ابزار تولید را تعیین میکند. در دورههایی نیز چنین هیئتهایی تشکیل شده و بر ساختار تولید اثرگذار بوده است؛ مانند هیئتهای هفتنفره واگذاری زمین. هرچند اختیارات آن کمتر بوده است. شیوه، روش و مسیری که این هیئت در پیش میگیرد، تعیینکننده فازهای بعدی تولید خواهد بود. تصمیم این هیئت، با توجه به توزیع ابزار و وسایل تولید نهتنها ساختار بخشی از تولید را تغییر میدهد بلکه مصرف و مبادله را نیز جهت میدهد. هیئت مذکور، نحوه مصرف سرمایه و تکنولوژی بهاصطلاح مازاد دولت، مصرفکنندگان ابزار تولید اضافی و نحوه مبادله ابزار تولیدی را که خود هیئت برآورد میکند راکد است، تعیین میکند. هیئت تشکیلشده براساس نحوه توزیع سرمایه و تکنولوژی راکد، بخشی از اقتصاد را جهت میدهد.
اقتصاددانان که سخن از تولید به میان میآورند و از تقسیمبندی اقتصاد به سه سطح نیمهمستقل و درعینحال مرتبط به هم یعنی تولید، توزیع و مصرف دفاع میکنند که دراینمیان تولید بر دو بخش دیگر تقدم دارد، باید به دو نکته توجه کنند: نخست، هر سه بخش جزئی از یک کل هستند، تولید بهمعنای محدود آن تحلیل و تبیین ناقصی از اقتصاد است و تولید بهمعنای کلیتر آن میتواند مقدم باشد؛ یعنی زمانی که توزیع ابزار تولید را هم شامل شود. دوم، توزیع فقط ناظر بر توزیع نتیجه تولید نیست بلکه پیشازآن توزیع ابزار و وسایل تولید است که ساختار تولید (بهمعنای محدود آن)، مصرف و مبادله را تعیین میکند.