احیای برجام یا گزینههای جایگزین
درحالیکه ناظران داخلی و خارجی در تلاش هستند تا بدانند اشارات چند روز قبل رهبری به مباحثی مانند «نرمش قهرمانانه» و بدفهمی از آن در گذشته، «تقیه»، «انعطاف»، «دورزدن صخره» و اجتناب از تقابل با آن آیا تأثیری عملی در سیاست خارجی به طور عام و مسئله احیای برجام به طور خاص خواهد داشت یا خیر، واقعیت این است که ذهنیت منفی درباره امکان احیای برجام در ماهها و هفتههای اخیر رو به افزایش بوده است.
درحالیکه ناظران داخلی و خارجی در تلاش هستند تا بدانند اشارات چند روز قبل رهبری به مباحثی مانند «نرمش قهرمانانه» و بدفهمی از آن در گذشته، «تقیه»، «انعطاف»، «دورزدن صخره» و اجتناب از تقابل با آن آیا تأثیری عملی در سیاست خارجی به طور عام و مسئله احیای برجام به طور خاص خواهد داشت یا خیر، واقعیت این است که ذهنیت منفی درباره امکان احیای برجام در ماهها و هفتههای اخیر رو به افزایش بوده است. شمار فزایندهای از ناظران که همیشه پیگیر بحث برجام بودهاند، اکنون بیشازپیش مدعی نبود امکان احیای برجام هستند و برخی به فکر یافتن طرحهای جایگزین افتادهاند.
توسعه برنامه هستهای ایران در چهار سال گذشته، مهمترین دلیل کسانی است که برجام را غیرقابل احیا قلمداد میکنند. آنها بر آناند که با توجه به پیشرفتهای هستهای ایران، مهمترین دستاورد آمریکا، یعنی شکلگیری یک دوره یکساله گریز هستهای، دیگر قابل تکرار نخواهد بود و سازوکار مربوطه در برجام تنها میتواند یک گریز هستهای حدودا سهماهه را ممکن کند. آنها مدعیاند که بهاینترتیب، دیگر برای غرب ممکن نیست با رفع تحریمهای ایران به نحو مندرج در برجام 94 مجددا موافقت کنند. در کنار این مشکل اصلی، به موانع دیگری نیز اشاره میشود: یکی از این موانع دشوارترشدن تأمین منافع اقتصادی برای ایران و تضمین تداوم برجام حتی در صورت احیای آن است. مشکل دیگر نزدیکبودن سررسیدهای رفع تحریمهای موشکی و هستهای در اکتبر 2023 و 2025 و بازشدن دست ایران است. تحولات اساسی در رابطه بین کشورهای 1+5 نیز به معادله افزوده میشود. دیگر 1+5 کنونی شباهتی به 1+5 در هشت سال قبل ندارد. بر شکاف بین چهار کشور غربی و روسیه بهشدت افزوده شده و رابطه بین چین و آمریکا نیز دیگر دوستانه نیست. حتی در رابطه بین چهار کشور غربی و نگرشهای آنها نیز تغییراتی حاصل شده که یک نمونه آن اصرار سه کشور اروپایی به صدور قطعنامهای علیه ایران در مارس گذشته در شورای حکام آژانس و مخالفت آمریکا با آن بود. جو سیاسی در غرب نیز تحت تأثیر اعتراضات پاییز گذشته در ایران و نیز ادعای حمایت نظامی ایران از روسیه در جنگ اوکراین دچار تغییرات اساسی شده و افکار عمومی و رسانهها و مجالس کشورهای غربی دیگر مانند سال 2015 پذیرای رفع تحریمهای هستهای علیه ایران نیستند و چنین اقدامی در این دوره برای چهار دولت غربی هزینه سیاسی خواهد داشت.
در چنین شرایطی تأکید دولت بایدن بر اینکه «برجام در دستور کار نیست؛ اما مشکل تنها از طرق دیپلماتیک حلشدنی است»، موجب شده تا سیاست آمریکا «نه برجام، نه بحران» با هدف خارجکردن مسئله از فهرست مشغلههای متعدد بایدن خوانده شود. همزمان، از «توافق موقت» یا «کم در برابر کم» نیز سخن گفته میشود که ایران تاکنون با آن موافقت نکرده است؛ اما روشن است که اگر «نه برجام» عملی باشد، تضمینی برای «نه بحران» وجود ندارد و مشکل با توجه به افزایش سطح غنیسازی در ایران و وجود خطوط تماس بین دو طرف در سوریه و عراق و ماجراجوییهای اسرائیل میتواند از کنترل خارج شود. اجتناب از بحران را شاید بتوان دلیل مخالفت آمریکا با صدور قطعنامهای علیه ایران در جلسه آژانس در مارس گذشته دانست. اقدام سه کشور اروپایی به تماس با 10 عضو غیردائمی شورای امنیت درباره توسل به «مکانیسم ماشه» که از عهده آمریکا خارج است نیز میتواند مکمل سیاست «نه برجام، نه بحران» باشد. اصرار اسرائیل به ایجاد «یک تهدید معتبر» نظامی و دو رزمایش مشترک نظامی آمریکا و اسرائیل در نوامبر و ژانویه گذشته نیز در این زمینه دانسته شده است. با این حال برخی معتقدند که سیاست غرب مبنی بر اجتناب از بحران در رابطه با ایران میتواند خیال ایران را از عواقب افزایش سطح غنیسازی راحت کند و برعکس موجب بروز بحران شود. برای اجتناب از این امر صحبت از اعمال شدیدتر تحریمها از طرف آمریکا و ایجاد یک اجماع بینالمللی برای ادامه سیاست «نه برجام، نه بحران» که حتی چین نیز با توجه به منافعش در خلیج فارس بتواند همراه آن باشد، است.
در سطح غیررسمی نیز تلاشهایی برای ارائه طرح جایگزین با پیشفرض نبود امکان احیای برجام در جریان است؛ درحالیکه علی واعظ و ولی نصر توافق بین ایران و شش کشور عرب خلیج فارس را به جای برجام توصیه میکنند، سوزان ملونی در مقالهاش در فارین افرز در فوریه گذشته بیشتر بر فهرستکردن راههای اعمال فشار بیشتر بر ایران برای جلوگیری از ساخت بمب متمرکز بود. در چنین شرایطی سؤال اساسی این است که ایران چه برنامه و طرحی برای خروج از وضعیت موجود دارد. اعلام ضمنی آمادگی برای بازگشت به برجام و همزمان ادامه غنیسازی در سطح بالا قطعا موجب افزایش فشار بر غرب میشود؛ اما در غیاب گفتوگو عواقب ناخواسته نیز ممکن است داشته باشد. اکنون باید دید آیا در پی سخنان اخیر رهبری ایده جدیدی مطرح خواهد شد یا خیر. یکی از ایدههایی که ارزش بررسی دارد، بازگشت به مذاکره دو به دو با آمریکا مانند سال 91 و رهاکردن 1+5 است. اینکه تحریمهای برجامی اکنون تنها از طرف آمریکا اعمال میشود، توجیه منطقی چنین مذاکراتی است.