تدبیرهای امیدآفرین
به قول شیخ مصلحالدین سعدی چند روز پیش با یکی از دوستان اتفاق بیاض افتاد و به دیدن ایشان در ساختمان جدیدالتأسیس بلندمرتبهای که الحق کمال سلیقه و زیبایی در معماری و اجرای آن به کار رفته بود، نائل شدم.
به قول شیخ مصلحالدین سعدی چند روز پیش با یکی از دوستان اتفاق بیاض افتاد و به دیدن ایشان در ساختمان جدیدالتأسیس بلندمرتبهای که الحق کمال سلیقه و زیبایی در معماری و اجرای آن به کار رفته بود، نائل شدم. پس از حدود دو ساعت درنگ در آنجا، هنگام خداحافظی احساس اندکی سرماخوردگی به من دست داد؛ زیرا درجه حرارت اتاق محل ملاقات بسیار پایین و شاید بین 16 تا 18 درجه سانتیگراد بود، معلوم شد که این ساختمان از تأسیسات سرماآفرین قابلی مانند چیلر، سخت بهرهمند است.
این سرما من را به یاد گرمای زایدالوصف ترمینال چهار فرودگاه مهرآباد و صحن حضرت عبدالعظیم حسنی در زمستان گذشته انداخت که در هنگام کمبود گاز برای مردمی که با لباس کامل در آنجا حضور مییابند، درجه حرارت 26 درجه را تعیین کرده بودند و نیز به یاد جلسهای در زمستان حدود دو سال قبل در وزارت نفت افتادم که به دلیل گرمای زیاد دستگاههای گرمازا پنجرهها را باز کرده بودند که گرمای اتاق در زمستان تعدیل شود. به قول فردوسیپور، چه میکند این وزارت نیرو!
معلوم میشود فرهنگ اسراف و تبذیر در قشرهای مختلف ما تفاوتی ندارد؛ اعم از آنکه بخش خصوصی یا دولتی یا مرکز زیارتی – فرهنگی باشد که باید عمل به دستورات قرآن کریم را سرلوحه خود قرار دهد.
این روزها سخن از بازگرداندن حدود شش میلیارد دلار وجوه ناقص توقیفشده در کره است که برخی میگویند در برابر غذا و دارو آزاد میشود و به طور رسمی گفته شده که برای کالای خارج از تحریم میتواند خرج شود. حال این دو چه تفاوتی با هم دارد، معلوم نیست و البته چون نفت را به کره جنوبی به صورت دلاری نفروختهایم و به واحد پول کره فروختهایم، شامل تغییر نرخ دلار- وون شده و یک میلیارد دلار آن سوخته است. البته بسیاری از این نوع مشکلات به مسئله تحریمها بازمیگردد؛ اما آیا فقط تحریمها باعث این امر میشود؟ اشاره به مثالهایی که در اول نوشتار آمده، به این بازمیگردد. این روزها مسئله کمبود برق، گاز و حتی رشد 13درصدی مصرف بنزین مطرح شده است و میدانیم که مصرف نفت و گاز (معادل نفتی)، برابر هفت میلیون بشکه در روز و به عبارتی حدود 150 میلیارد دلار در سال است؛ یعنی ایران با جمعیت 80میلیونی سالانه 150 میلیارد دلار سوخت فسیلی مصرف دارد؛ به این معنی که هر نفر دو هزار دلار در سال سوخت مصرف میکند و تدبیری نمیکنیم و در عوض جاسوسها را آزاد میکنیم تا پولمان را بگیریم؛ هرچند جز این چارهای نداریم و شاید عرف جهانی همین اقتضا را دارد.
اما ابدا و اصلا به روی خودمان نمیآوریم و جرئت اصلاح این مصرف کثیر انرژی را که همه آن دلار است، نداریم و تنها راه که به نظر وزیر محترم صمت (که یقینا فرد لایقی است) احداث مراکز شارژ باتری اتومبیل برای اتومبیلهای برقی است که هنوز تولید نشده و کاری به کار 15 میلیون اتومبیل پرمصرف بنزینی موجود نداریم و راهحلی برای کمشدن مصرف بنزین نمیاندیشیم.
ازجمله تدابیری که برای مشکل کمبود سوخت و برق اندیشیدهایم، ساخت دو نیروگاه اتمی به ظرفیت هرکدام حدود هزار مگاوات است که برای هریک پنج میلیارد دلار (یعنی شش برابر سرمایه ساخت نیروگاه فسیلی) به روسیه میپردازیم و سوخت آن را هم از روسیه وارد خواهیم کرد؛ درحالیکه با این پول میتوانستیم به جای دو هزار مگاوات حدود 12 هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی تأسیس کنیم که سوخت آن از آسمان میآید.
حال تدبیرهای ما در بسیاری دیگر از موارد چنین است. عضو شورای شهر تهران میگوید تهران از اتومبیل در حال خفگی است و باید پارکینگ بسازیم و ممکن نیست و البته در راستای کمک به محاصره تهران اتومبیل وارد میکنیم و سازمان نوسازی تهران به جای آنکه تدبیر برای بافت فرسوده کند، میخواهد برای کانون پرورش کودکان مجموعهای 20 هزارمتری برای کودکان در شهرک غرب بسازد (حتما برای کودکان جنوبشهری و فقیر استانها) و برجی 35 طبقه را بهعنوان مابازای آن احداث کند. درحالیکه با تدبیر مسئولان پیشین شهرداری در خیابانها و کوچههای هشتمتری ساختمانهای 20 طبقه آنهم روی گسل زمین ساخته شده، همچنان در تهران مجوز ساختمان 50 طبقه و 40 طبقه و 30 طبقه داده میشود.
براساس اطلاعات مندرج در روزنامهها با یک زلزله 6.5 ریشتری، 1.5 میلیون نفر در همان ابتدا کشته میشوند و امکان کمکرسانی و خارجکردن جنازهها و رسیدگی به مجروحان کاملا از بین میرود. آیا هیچ تدبیری ممکن نیست؟ سازمان پدافند غیرعامل هم که ظاهرا وظایفش در راستای پیشگیری از چنین مسائلی است، تدبیر سکوت را اختیار کرده است.
ظاهرا نهادهای مختلف هم آنقدر سرشان به کارهای متفرقه گرم شده که وظایف اصلی را فراموش کردهاند. کشتهشدن پنج مأمور آتشنشانی و پلیس در جریان تخریب یک ساختمان بتونی هفت طبقه ازجمله حوادث اسفانگیزی است که تنها عامل آن نبود تدبیر لازم است. ساخت یک اسکلت هفت طبقه یکشبه انجام نمیشود. با حداکثر سرعت ممکن کمتر از صد روز چنین سازهای ساخته نمیشود.
در این مدت عوامل ناظر به چه کاری مشغول بودهاند، میگویند نیروهای جلوگیریکننده مشغول مبارزه با اغتشاشها بودهاند. آیا دستگاه قضائی مسئول است یا شهرداری یا وزارت کشور یا راه و مسکن و اصلا مشغولیت تدبیر اندیشیدن در مسائل حاشیهای چرا باید آنقدر زیاد شود که کار اصلی فراموش شود.
بگذریم از آنچه در کل کشور میگذرد. نشست دشتها، دریاچه ارومیه، دریاچه خزر، مهاجرت 800 هزار نفر به استانهای شمالی، نابودی جنگلهای هیرکانی در 20 سال آینده، مسائل ژئوپلیتیکی ازجمله خطر طالبان در افغانستان برای کشور به طوری که میگویند صدها تله انفجاری آماده کرده است، حضور اسرائیل در اطراف ایران ازجمله در آینده نزدیک در عربستان سعودی آیا حاصل تدبیرهای ماست؟ اگر قرار است برای مسائل کشور نتیجه تدبیرها چنین باشد، آیا میتوان به آینده امیدوار شد. آنچه اغلب بهعنوان امتیازاتی برای امیدوارشدن به آینده گفته میشود، گو اینکه درست است؛ اما در برابر آنچه روی داده و در حال رویدادن است؛ یا اصولا تأثیری ندارد یا تنها اندک مقداری مؤثر است. طلیعه تدبیرهای پیشبینیشده برای آینده مانند متن لایحه برنامه هفتم توسعه (که در صورت تصویب، انجام نمیشود) حکایت از ناکافیبودن این تدبیرها در برابر سیل خانمانبرانداز مسائل موجود و آینده کشور است و هیچ راهی برای امیدوارشدن به آینده جز تدبیر برای رهایی از شیوه زندگی رفاهزده و اسرافگر، حافظ ملک و مملکت نیست و نیاز به تصمیمات سنگین و سخت دارد؛ تصمیماتی که رئیس مجلس هم بدون ذکر مصداق از آن سخن گفته است؛ والا اگر روال مصرف و نظام اقتصادی بازنگری نشود و به همین روال پیش برود، امید در جامعه نمیتواند فقط از طریق تبلیغات پای گیرد؛ چراکه اگر چنین بود، آلمان نازی با استاد تبلیغات بینظیر خود یعنی گوبلز پایدار میماند. بهانهآوردن کلامی، بسیار ساده است و برای توجیه امتناع از کار هرگونه سخنی میتوان گفت همچنان که جناب مصباحیمقدم که در امر اقتصاد کشور سالها نظر داده و مؤثر بودهاند و به کسب دکترای اقتصاد نیز نائل شدهاند، نمیگفتند که در 40 سال گذشته الگو نداشتهایم؛ بنابراین به خطا رفتهایم. مگر آموزههای اسلام را نداریم و مگر آنهمه آزمون و خطای کشورهای دیگر را ندیدهایم؛ پس این چه بهانهای است که میآوریم و حتما هم پذیرفتنی نیست. امروز دردها و شتابدهندههای منفی بهروشنی روز آشکار است و متوقفکردن آن راهحل هم دارد. تنها باید به فکر آبروی خود نباشیم و تصمیمات سخت را اتخاذ کنیم؛ تصمیماتی که ممکن است شخصیت اجتماعی ما را زیر سؤال ببرد؛ هرچند این مردم هستند که باید مجری آن باشند. ملک و مملکت به تدبیر صحیح پایدار است و کشتیبان را سیاست دیگر باید.