|

تسلیحات هوش مصنوعی

در نظر آورید هزاران زنبورک تسلیحاتی هوش مصنوعی به سوی یک دشمن فرضی گسیل شوند. این زنبورک‌های انفجاری هویت دیجیتالی هزاران نفر از مسئولان لشکری و کشوری دشمن فرضی را در حافظه دارند. در اندک زمانی همه آنان را هر کجا که باشند، به دام خواهند افکند و بر سر و سینه آنان می‌چسبند و آماده انفجار خواهند بود. این‌گونه می‌توان کشوری را به اسارت کشید. این، تنها یک چشم‌انداز سیاه از هزاران است که در افق تسلیحات هوش مصنوعی گشوده می‌شود.

در نظر آورید هزاران زنبورک تسلیحاتی هوش مصنوعی به سوی یک دشمن فرضی گسیل شوند. این زنبورک‌های انفجاری هویت دیجیتالی هزاران نفر از مسئولان لشکری و کشوری دشمن فرضی را در حافظه دارند. در اندک زمانی همه آنان را هر کجا که باشند، به دام خواهند افکند و بر سر و سینه آنان می‌چسبند و آماده انفجار خواهند بود. این‌گونه می‌توان کشوری را به اسارت کشید. این، تنها یک چشم‌انداز سیاه از هزاران است که در افق تسلیحات هوش مصنوعی گشوده می‌شود.

پیش‌از‌این تهدیدات سلاح‌های کشتار جمعی منبع و مقصد مشخصی داشتند. میزان تخریب و سازوکارهای آنها کم‌و‌بیش قابل محاسبه بود؛ اما دامنه تخریب و گوناگونی تسلیحات هوش مصنوعی را نمی‌توان به‌درستی شناسایی کرد. حتی منشأ کشوری که از آن سلاح استفاده می‌کند، نیز قابل شناسایی نیست و نمی‌دانید که در شمار رقیبان، کدام‌یک سرِ جنگی بی‌نام‌و‌نشان دارد. در پیامد، پیمان‌های کنترل تسلیحات، رژیم‌های حقوق بین‌الملل و تدابیر دیپلماتیک هم برای صلح ناکارآمد می‌شوند.

ساز و برگی به صورت پنهانی، با تردستی و گمنامی به میدان جنگ برآمده است. گویی لحظه‌ای تاریخی در برابر کشورهاست؛ عقب‌ماندگی از هوش مصنوعی می‌تواند خطراتی را از نظر امنیت ملی برای دولت‌ها پدید آورد. هجوم تسلیحاتی هوش مصنوعی برای ایران شاید بیش از حمله مغول مخرب باشد. کشورهای در حال توسعه و حتی بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته شاید بتوانند در حوزه برنامه‌های کاربردی در هوش مصنوعی موفقیت‌هایی کسب کنند؛ اما مسئله اصلی این است که هر‌گونه پیشرفت در این حوزه وابسته به زیرساخت نیمه‌رساناها است که به‌تنهایی در اختیار آمریکا و اندکی هم چین است. کشورها برای دستیابی به این فناوری فاصله‌ای حدودا 50‌ساله دارند که آن‌هم مشروط به سرمایه‌گذاری‌های کلان است. به بیان دیگر، توسعه هوش مصنوعی بدون فناوری‌های نیمه‌رسانا ممکن است از سوی قدرت‌های پیشرو به فراموشی سپرده شود. نیمه‌‌رسانا‌ها امکان پیشرفت‌ حوزه‌های گوناگون سیاست‌های عمومی و از‌جمله سیاست نظامی-تسلیحاتی را فراهم می‌کنند. «توان پردازش» در قلب سیاست‌های امنیت ملی قرار می‌گیرد؛ مفهوم امنیت بسیار توسعه می‌یابد؛ بلکه اساسا دگرگون می‌شود. اینک در این هنگامه تاریخی، پرسش مهم از نظر گزینه‌های تصمیم‌گیری اخلاقی-سیاسی-نظامی برای رهبران جهان و برای پژوهشگران روابط بین‌الملل حیاتی است. چه باید کرد؟

اولین سناریو البته توسعه هوش مصنوعی در کشور است؛ اما این به معنای شرکت در رقابت تسلیحاتی هوش مصنوعی نیست که فاجعه‌بار و توان‌فرساست. هزینه بیشتر و بیشتر در تسلیحات هوش مصنوعی خطر جنگ را کاهش نمی‌دهد؛ بلکه منجر به توسعه «جنگ‌های نامرئی» می‌شود. از سوی دیگر به فقیرترشدن مردمان منجر می‌شود و فرصت توسعه را نیز از کشورها خواهد گرفت. باید از صلح مسلح پیش از دو جنگ جهانی در قرن بیستم درس عبرت گرفت.

انتخاب دوم، توسعه ملاحظات هنجاری-اخلاقی، توسعه اقتصادی بین‌المللی و افزایش وابستگی‌های بین‌المللی است. ورود در مسابقه تسلیحات هوش مصنوعی فرجام روشنی ندارد. اگرچه درجاتی از آن برای بازدارندگی ضروری است؛ اما آنچه باید بیشتر به آن پرداخت، پیوستگی اقتصادی-اجتماعی بین‌المللی است. دانشمندان علوم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید بتوانند طرحی نو برای سیاست بین‌الملل دراندازند. نظریه‌پردازی‌ها باید معطوف به این مهم شود تا سازوکارهای جدیدی برای نظام بین‌الملل پدید آید. گسترش دامنه اعضای شورای امنیت، توسعه گروهی کشورهای دارنده حق وتو (مثلا حق وتو برای سازمان کشورهای اسلامی، اتحادیه آفریقا و...)، توسعه مفهومی «مسئولیت بین‌المللی» برای بازدارندگی تهدیدات ناشناس، توسعه حقوق کشورها بر دانش هوش مصنوعی جهانی، استقرار رژیم منع تکثیر سلاح‌های هوش مصنوعی، تکثیر دانش هوش مصنوعی از طرف سازمان‌های بین‌المللی و... از اموری هستند که باید محور فعالیت‌های دیپلماتیک کشورهایی مانند ایران قرار گیرند. در حوزه مسئولیت‌های ملی مهم‌ترین وظیفه دولت توسعه ارتباطات اقتصادی ایران با بازیگران اصلی تجارت و اقتصاد بین‌الملل و ایجاد موازنه در این زمینه است. 

گسترش چنین ارتباطاتی نیازمند توسعه گفتمانی در سیاست خارجی است تا فاصله جهان معانی به فرسنگ اختلاف و سنگ دشمنی نرسد؛ در غیر‌این‌صورت انزوای ایران، عقب‌ماندگی تاریخی به بار می‌آورد و در یک جنگ تسلیحاتی هوش مصنوعی، آشفته و سرگشته به خاک تنهایی می‌افتیم. کسی منکر آن نیست که قدرت تسلیحاتی خود را گسترش بدهیم؛ اما یک راه مهم دفاع نامتقارن از طریق توسعه بین‌المللی در اقتصاد و تجارت و فرهنگ است.

در طول تاریخ اروپا شاهد جنگ‌های بسیاری در میان این کشورها بوده‌ایم. اگر‌چه آنها از ابتدای قرن هجدهم فرایند حل این تعارضات را آغاز کردند؛ اما سازش بین آنها در قرن بیستم و پس از دو جنگ خونین جهانی تثبیت و به معاهده ماستریخت منتهی شد. مجموعه قواعد حقوق بین‌الملل تا حدود زیادی نتیجه این روند حل تعارض میان آنهاست که در روابط جهانی رواج یافته است. آنها توانسته‌اند منازعات تاریخی خُرده‌تمدنی (یا درون‌تمدنی) خود را به رقابت منافع تبدیل کنند. تبدیل منازعه به رقابت، البته یک موفقیت بزرگ است. حل «بحران‌های تمدنی» بسیار مشکل‌تر از «بحران‌های منفعتی» است. بحران اول با هنجارها، ارزش‌ها و فرهنگ در هم تنیده است؛ اما بحران دوم با بده‌بستان‌ها و منافع و علایق زودگذر آغشته است که انعطاف‌پذیرتر و قابل مذاکره است. پرسش این است که چگونه می‌توانیم درگیری‌های میان کشورها را به منظور جلوگیری از بحران و جنگ «مدیریت» کنیم؟ وضعیت در سایه رقابت تسلیحاتی هوش مصنوعی شکننده و ناپایدار است و پتانسیل یک جنگ منطقه‌ای و حتی جهانی را دارد. تسلیحات اتمی به دلایل گوناگون چنین ظرفیتی نداشت. از این رو است که باید از تضاد تمدنی، نزاع‌های فرهنگی یا جنگ‌های مذهبی اجتناب شود؛ اسرائیل در پی تبدیل این منازعات به جنگ مذهبی از جنس جنگ‌های صلیبی است. ازاین‌رو اولا، نیازمند حسن نیت و مشارکت جدی برای گفت‌وگوی مستمر جهانی و توسعه روابط اقتصادی و فرهنگی به‌ویژه برای کشورهای «منزوی» هستیم؛ تا این کشورها در دام یک‌جانبه‌گرایی تسلیحاتی نیفتند. ثانیا، اجتناب از تبدیل رقابت منافع به تضادهای تمدنی در دستور کار قرار گیرد. در ایران و غرب برخی در پی تبدیل این منازعه به یک منازعه «ذاتی»، تمدنی و مذهبی هستند.