بشر هیچوقت متمدن نشده است
چرا در جهان بهاصطلاح متمدن امروز شاهد رفتارهایی هراسانگیز و وحشتناک از سوی افرادی علیه دیگران هستیم. در جهانی زندگی میکنیم که خود را از جهان نامتمدن گذشته متمایز میکند؛ اما رفتارهایی را شاهد هستیم که هیچ نسبتی با تمدن ندارد؛ مثلا تعرض و تجاوز به زنان و دختران گرفتارشده، اسیرشده در بحبوحه جنگ، ناآرامیها و شورشها و سپس کشتن آنها. تعرض و تجاوز به زنان در همه جوامع کموبیش وجود دارد و در بسیاری از مواقع متجاوزان مجازات میشوند؛ اما تعرض فاتحان، نظامیان و شورشیان به زنان و دخترانی که در میان ناآرامیها و جنگها گرفتار شده و سپس کشتن آنها معمولا مجازاتی به دنبال ندارد. این مسئلهای است که هم در میان سربازان حافظ صلح در آفریقا هم در میان جنگجویان داعش و هم در اوکراین و در غزه شاهد آن هستیم. چنین مسئلهای زمانی که ناآرامیهای داخلی هم رخ میدهد و زنانی دستگیر میشوند و حتی در جوامع پیشرفته هم شاهد آن هستیم. چگونه میتوان چنین رفتارهایی مانند تعرض و تجاوز و سپس کشتن اسیر و زندانی را توضیح داد.
چرا در جهان بهاصطلاح متمدن امروز شاهد رفتارهایی هراسانگیز و وحشتناک از سوی افرادی علیه دیگران هستیم. در جهانی زندگی میکنیم که خود را از جهان نامتمدن گذشته متمایز میکند؛ اما رفتارهایی را شاهد هستیم که هیچ نسبتی با تمدن ندارد؛ مثلا تعرض و تجاوز به زنان و دختران گرفتارشده، اسیرشده در بحبوحه جنگ، ناآرامیها و شورشها و سپس کشتن آنها. تعرض و تجاوز به زنان در همه جوامع کموبیش وجود دارد و در بسیاری از مواقع متجاوزان مجازات میشوند؛ اما تعرض فاتحان، نظامیان و شورشیان به زنان و دخترانی که در میان ناآرامیها و جنگها گرفتار شده و سپس کشتن آنها معمولا مجازاتی به دنبال ندارد. این مسئلهای است که هم در میان سربازان حافظ صلح در آفریقا هم در میان جنگجویان داعش و هم در اوکراین و در غزه شاهد آن هستیم. چنین مسئلهای زمانی که ناآرامیهای داخلی هم رخ میدهد و زنانی دستگیر میشوند و حتی در جوامع پیشرفته هم شاهد آن هستیم. چگونه میتوان چنین رفتارهایی مانند تعرض و تجاوز و سپس کشتن اسیر و زندانی را توضیح داد.
نوربرت الیاس، جامعهشناس معروف، کنترل و کف نفس را بهمثابه خصلت اساسی انسان متمدنشده میداند. به عبارتی فرایند متمدنشدن فرایندی است برای کنترل و تنظیم نفس. او تصور میکند کنترل و تنظیم غرایز زندگی را قابل محاسبهتر میکند و خشونت و زور فیزیکی را در تعاملات اجتماعی کمتر میکند. وقتی کنترل و کف نفس کمرنگ باشد، خشونت، تعرض و تجاوز افزایش مییابد و موجب ناامنی در زندگی اجتماعی میشود. شکست و ناتوانی در کنترل نفس یعنی شکست در متمدنشدن. مهار نفس با لذتجوییهای افرادی که به دیگران تعرض و تجاوز میکنند، در تضاد است.
الیاس مینویسد زمانی تنظیم و کنترل نفس با فشار و سختگیری و الزامات شدیدی همراه میشود تا از طغیان عواطف و امیال جلوگیری کند. در چنین مواقعی، تنظیم و مهار نفس فشارهایی را بر فرد در همه حوزههای رفتاری و در همه بخشهای زندگی وارد میکند تا او را به صورت کلی متحول کند؛ اما زمانی نیز فشارها برای مهار و کنترل نفس متعادلتر و به لحاظ عاطفی کمهزینهتر اعمال میشود. مهار و تنظیم کنترل نفس و غرایز به این معنا است که فرد مثل گذشته اسیر و زندانی امیال و غرایز نیست؛ یعنی در ارضای مستقیم امیال تحت کنترل و نظارت است؛ اما جنگ و نزاع میان غرایز و تنظیم و کنترل آنها به درون فرد منتقل میشود. به عبارتی درون انسانها انباشته میشود؛ پس تعارضهای شدیدی درون فرد ایجاد میشود؛ تعارضی که فرد با خودش پیدا میکند؛ یعنی توجه به امیال و غرایز یا کنترل و مهار آن. نوربرت الیاس به این نتیجه میرسد که غرایز و امیالی که در فرایند متمدنشدن پس رانده شدهاند، در درون فرد تنش ایجاد میکنند؛ یعنی فرد خویشتندار که برای خودش محدودیتها و الزاماتی برای غرایز قرار میدهد، در تنش درونی است و فرد دچار تلاطمها و ناخوشایندیهایی میشود. به جهت تنظیم و کنترل نفس یعنی همان فرایند متمدنشدن فرد بخشی از امیالش را به شکل نگاهکردن، خیالبافی یا رؤیا ارضا میکند. او دیگر قادر به ابراز بی باکانه غرایز و امیالش در انظار عمومی نیست. کنترل و تنظیم نفس و امیال در ارتباط با دیگران چند وجه پیدا میکند. الف) عادت، ب) عقده، ج) ساختار شخصیت. برای برخی فرایند کنترل و تنظیم نفس به صورت عادت درمیآید. برای برخی تنظیم نفس و غرایز جزئی از شخصیتشان میشود؛ اما برای برخی به شکل عقده و تنشهای حلنشده باقی میماند و در هنگام بروز بحران و زمانی که بر دیگری غلبه میکند، غرایز سر برمیکشد و ممکن است در قالب تعرض و تجاوز و سپس کشتن برای پنهانکردن تعرض بروز پیدا کند. الیاس این فکر را دنبال میکند که فرایند متمدنشدن در کودکی و نوجوانی ممکن است با درد و رنج همراه باشد و همواره زخمهایی بر آدمی وارد کند. گاهی این زخمها التیام مییابند؛ اما گاهی در فرایند متمدنشدن زخمهای عمیقی ایجاد میشود که هرچند تا حدی علاج پیدا میکند؛ اما در وضعیتهایی که در انظار عمومی نیست، دوباره سر برمیآورد؛ یعنی رابطه با دیگران بهویژه زمانی که ناظری وجود ندارد، مبتنی بر غرایز و امیال لحظهای است.
در زمان صلح و آرامش متمدنبودن آسان است؛ اما زمانی که وضعیت بحرانی میشود، جنگ، ناآرامی و شورش در داخل کشور شکل میگیرد و اعمال زورمندان، نظامیان و شورشیان چندان رؤیتپذیر نیست، فرد بر طبق غرایز و شهوات عمل میکند و چندان به دیگری توجه ندارد. متمدنشدن در انظار دیگران کافی نیست. متمدنشدن باید جزئی از شخصیت افراد باشد؛ چه در ملأعام و چه در خفا. باید سازوکارهای کنترل و تنظیم نفس تغییر کند.
منابع در دفتر روزنامه قابل دسترس است.