|

سیاست انقطاع

در مباحث الهیاتی رویکردی به نام «الهیات انقطاع» وجود دارد و کارل بارت، یکی از متفکران این نحله، نگاهی رادیکال بر تفکر (آموزه) گنوسی دارد.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

در مباحث الهیاتی رویکردی به نام «الهیات انقطاع» وجود دارد و کارل بارت، یکی از متفکران این نحله، نگاهی رادیکال بر تفکر (آموزه) گنوسی دارد. گنوسیسم تفکری دوگانه‌انگار است که آسمان و زمین را از یکدیگر جدا می‌کند. در این تلقی زمین، عالم تاریک و شرور است و آسمان، عالم نور و معنویت، و آدمی با زهد و ریاضت از همین جهان تاریک و شرور می‌تواند به ساحت الهی دست ‌یابد و رستگار شود. بارت با اینکه در مقاطعی به آموزه‌های گنوسی بسیار نزدیک می‌شود، اما در جاهای دیگر از این نحله دور است. برخی بر این باورند که متألهان مسیحی برای اینکه حامیان این نحله را از میدان به‌ در کنند، درصدد برآمدند با گنوسی‌‌خواندن این حامیان از گسترش آنان جلوگیری کنند؛ ازاین‌رو تعارض‌های این نحله را با گنوسیسم نادیده گرفته‌اند. تعارض‌هایی که بسیار جدی است، چراکه راه زمین در الهیات انقطاع به آسمان مسدود است: «در الهیات انقطاع، انسان‌ها مطلقا از ساحت الهی جدا افتاده‌اند و در این جهان هیچ راهی برای پل‌زدن بین این ورطه وجود ندارد. الهیات انقطاع به‌ جای غلبه بر وسوسه گنوسیسم، آن را رادیکال کرد، اما الهیات انقطاع با خودداری از تلقی جهان به‌مثابه کیهان شرور گنوسی، به نحوی تناقض‌آمیز راه را بر خودآیینی جهان و مشروعیت وجود انسان هموار کرد. نمی‌گوییم که چون خداوند در فراسوی این جهان است و عمل انسان نمی‌تواند به ساحت الهی دست یابد، پس این جهان یا وجود انسان بی‌معناست. برعکس، می‌گوییم انسان در نسبت به ساحت الهی به خودآیینی نائل می‌شود و معنای مستقل و البته همواره متناهی می‌یابد»1. اینک می‌خواهم با بهره‌گیری از مفهوم «الهیات انقطاع» به تعبیر «سیاست انقطاع» بپردازم. اگر در الهیات انقطاع، انسان باید به‌تنهایی بار هستی را به دوش بکشد و در تاریکی جهان پی نور و رستگاری باشد، در سیاست انقطاع نیز مردم بار مسئولیت خود، خانواده و جامعه‌شان را بر دوش می‌کشند. رهاورد این سفر چیزی جز بی‌ایمانی به سیاست نیست؛ سیاستی که تنهایی و ناامنی به بار می‌آورد. البته از بُعدی دیگر، این تنهایی و دورافتادگی و انزوا ممکن است دستاورد دیگری داشته باشد. این دستاورد ناخواسته می‌تواند همانا خودآیینی و مشروعیت انسان به‌مثابه انسان باشد. وقتی در الهیات انقطاع راه مسدود شده و انسان خود باید بارش را بر دوش ببرد، پس ناگزیر است بر آنچه خود دارد دل ببندد. این جدایی و فاصله و قطع امید از آسمان و رستگاری به سکولاریسم منتهی شده که رفته‌رفته در ذهن آدمی رخنه کرده و منجر به خودآیینی او می‌شود. اگر بگوییم الهیات انقطاع سبب‌ساز رویکرد ماتریالیستی می‌شود، چندان به بیراهه نرفته‌ایم. در سیاست انقطاع و جدایی مردم از سیاست، مردم ناگزیرند به خود و اراده‌‌شان متکی بوده و راه‌های ناهموار زندگی در جامعه بدون سیاست را خود برای خود هموار کنند. کارگزاران سیاست در آغاز از این انفکاک خرسندند، اما دیری نپاید که مردم بدون اعتنا به دولت و کارگزاران آن به خودآیینی دست ‌یافته و نقش دولت و کارگزاران آن را از یاد خواهند برد. مردم در این انزوا و فراموش‌شدگی خواسته یا ناخواسته سکولار شده و رفتارشان سمت‌وسویی دیگر پیدا خواهد کرد، اتفاقی که از سال 1400 به این‌ سو اندک‌اندک گسترش یافته است. اکنون در آستانه انتخابات زودهنگام تیرماه 1403، فرصت مناسبی برای بازگشت به‌ سوی مردم دست داده است. یقینا بازگشت به دوره‌های طلایی انتخابات دوم خرداد 1376 و 24 خرداد 1392 بعید و دست‌نیافتنی است، اما با حضور چهره‌های متعادل در میان نامزدهای ریاست‌جمهوری امکان احیای انتخابات وجود دارد. البته در همین زمان و در همین انتخابات هم افرادی نامزد ریاست‌جمهوری شده‌اند که نه‌تنها باوری به صندوق رأی و دموکراسی ندارند، بلکه همواره تلاش کرده‌اند سیاست انقطاع را به جامعه ایران تحمیل کنند و چندان دور از واقعیت نیست که ادعا کنیم وضعیت امروز ایران حاصل رویکرد و تفکرات این دسته به سیاست است. آنان با شبه‌دموکراسی رایج در ایران علیه دموکراسی اقدام می‌کنند تا اندک کارکرد آن را هم از کار بیندازند. هر‌ قدر فاصله دولت و ملت افزایش پیدا کند، راه بازگشت دشوارتر خواهد شد. اگر در الهیات انقطاع سرپل‌های رسیدن به آسمان مسدود است، در سیاست انقطاع نیز پل‌های رابطه بین مردم و دولت بسته خواهد شد و مردم ناگزیرند به‌تنهایی مشکلات را بر دوش بکشند و خود برای حل آن اقدام کنند.

 همان کاری که اکنون در حال انجام آن هستند و شاید افزایش نزاع‌های مردمی و اتمیزه‌‌شدن آنان از این سبب باشد که هرکس ناگزیر است گلیمش را خود از آب بیرون بکشد.  با ادامه این روند فاصله بین مردم و دولت چنان عمیق شده که سرانجام چیزی جز دولت برای خود و مردمی در خود نخواهد بود. گشودن راه سیاست به‌ سوی مردم، دولت را از ورطه سقوط به مغاک نجات خواهد داد.

1. «برهوت معنوی جهان: گنوسیسم و فلسفه آلمان پس از جنگ»، نوشته ویلم استایفهالس، ترجمه زانیار ابراهیمی، انتشارات روزگار نو