چرا برای ایران
میگویند گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، گفته است دروغ باید آنقدر بزرگ باشد که آن را مردم دروغ نشمرند. ما هم دروغهایی شبیه به این توصیف داشتهایم؛ مانند معجزه هزاره سوم، هاله نور، تولید اتم در زیرزمین با دیگ زودپز و بسیاری دیگر که اگر در همان لحظه دروغ آن را برخی نفهمیدند، بالاخره بر آن کوس رسوایی زدند. این یک نوع دروغ است اما دروغهایی هم هست که مفهوم و معنی آن را به آینده حواله میدهند و در مقطع زمان بیان، قابل راستیآزمایی نیست و اگر هم بعدا راست درنیاید، میگویند گفتیم انشاءالله.
میگویند گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، گفته است دروغ باید آنقدر بزرگ باشد که آن را مردم دروغ نشمرند. ما هم دروغهایی شبیه به این توصیف داشتهایم؛ مانند معجزه هزاره سوم، هاله نور، تولید اتم در زیرزمین با دیگ زودپز و بسیاری دیگر که اگر در همان لحظه دروغ آن را برخی نفهمیدند، بالاخره بر آن کوس رسوایی زدند. این یک نوع دروغ است اما دروغهایی هم هست که مفهوم و معنی آن را به آینده حواله میدهند و در مقطع زمان بیان، قابل راستیآزمایی نیست و اگر هم بعدا راست درنیاید، میگویند گفتیم انشاءالله.
حکایت نامهایی که به دولتهای فرضی آینده میدهند، مصداقی بر این نوع دروغ است که البته معلوم نیست گوینده واقعا قصد دروغگویی داشته یا آنکه به حسن نیت و خوشباوری آن را گفته و شاید آنها بیان آرزوها باشد و نه واقعیتهای آینده.
اگر دقت کنیم، هرکدام از نامهایی که نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری به خود دادهاند، مثل دولت خانواده، دولت قرار، دولت خدمت یا دیگر نامها به خاطر جذب مخاطب است و اگر آن را صدق بینگاریم، دولت مربوطه بسیار کوچک و خاص میشود؛ یعنی آنکه آن دولت فقط به آن امر توجه دارد یا آنکه اگر خوشبین باشیم، میفهمیم که هموغم دولت مربوطه و برترین کار او مثلا توجه به خانواده یا قرارهاست.
از نامگذاریها و شعارها و کلیدواژههای بهکاررفته میتوان دیدگاهها و ظرفیتها را دریافت کرد. وقتی کلیدواژه یک نامزد «برای ایران» است، میفهمیم که نه در آن خودخواهی است و نه مردمفریبی و نه وعدههای سر خرمن و مبارزه با فساد، مثل گوشت درِ خانه و طلا و کارت بانکی و ادعای دیدن عمق راهبردی مسائل و مثل دهها میلیارد دلار خسارتی که به خاطر اجرانشدن قرارداد کرسنت به کشور به نام مبارزه با فساد تحمیل کردند و نیز برنامه تهیهشده در سایه، در طول 11 سال که از دادن آن به شهید رئیسی هم دریغ شد. در اینجا میگوید دولت «برای ایران» است. حتی نمیگوید برای مردم ایران زیرا ایران، فقط مردم ایران نیستند؛ بلکه ایران مجموعهای است از فرهنگ تاریخی، سرزمین مشخص جغرافیایی، اقوام مختلف مردمی و خلاصه کوه و دشت و رودخانه و جنگل و کویر و نخل و لهجههای زبانی و حیوانات و وحوش و تأسیسات و هر آنچه در آن است و دولتی که بخواهد ملی باشد، باید وفادار به همه اینها باشد، هم به سرزمین و محیط زیست آن و هم به مردم و فارغ از ادعاهای دهانپرکن و غیرممکن که میخواهد به مردم ترحم کند و خود را در مثال اعلای رهبری و قدرت میشمارد و نیز ادعاهایی مانند نادیدهگرفتن برنامه هفتم توسعه و ارائه برنامه خودنوشته دولت در سایه که اگر مفید بود، به دولت سیزدهم ارائه میشد، مطرح کنند؛ یعنی لغو رسمی قانون برنامه هفتم و ارائه برنامه جدید به مجلس که اگر مجلس قبول کند، چیزی در حدود دو سال برای تصویب آن وقت میخواهد و معمولا با اعمال نظر معمولی مجلس و نمایندگان معلوم نیست چه از آب درآید و دولت مربوطه در این مدت چه میخواهد بکند.
حرفهای راست از علم به واقعیات و حقایق و اعتقاد به شعور مردم برمیآید و حرفهای دروغ (حتی نادانسته) از آرزوها و خیالبافیها و جهل و خرافه و اعتقاد بر عدم درک مردم که «العوام کالانعام». اما ببینیم در برهه فعلی در کجای تاریخ ایستادهایم و در چه کشوری زندگی میکنیم و میخواهیم ایران ما چه باشد؟
مقام معظم رهبری بارها از ایران قوی صحبت داشتهاند و کلیدواژه «برای ایران» در حقیقت ترجمان وظیفه حاکمیت، دولت و مردم برای داشتن ایران قوی است. اما ایران قوی چه ایرانی است؟ ایرانی نظامی؟ ایران صنعتی؟ ایران مصرفی؟ ایرانی رفاهزده؟ ایرانی امدادی با مردم اعانهبگیر؟ ایرانی مستقل یا ایرانی وابسته به اجانب. ایران قوی ایرانی است که ویژگی مثبتی به همراه داشته باشد و اگر فاقد آن است، باید همه برای آن تلاش کنند، زیرا که اگر حال ایران خوب نباشد، حال مردم آن خوب نخواهد بود و اگر ایران قوی نباشد، به تناسب مردم آن ضعیف خواهند بود، بهویژه آنکه با دست خود، خویشتن را به استضعاف بکشانند.
ایران قوی پنج مؤلفه قدرت را باید در خود داشته باشد:
نخست، آبادانی سرزمین و حفظ و ارتقای سرزمین کشور بهعنوان زیربنای زندگی و اقتصاد یعنی حفظ و احیای آب، هوا، خاک، تالابها، دشتها، جنگلها و کوهستانها و زدودن آلودگی از رودخانهها و دشتها.
دوم، حفظ و ارتقای گنجهای پنهان و آشکار زمین و اسرافنکردن آنها بهعنوان ثروت قابل سرمایهگذاری مانند معادن، نفت، گاز و انرژیهای تحتالارضی و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر.
سوم، ارتقای آمادگی دفاعی کشور اعم از تجهیزات و فناوریهای جدید نظامی و ارتقای روحیه شجاعت و ایثار و میهندوستی مردم.
چهارم، ارتقای فناوری در حد جهانی و کاربرد آن در زمینه تولید صنعتی، کشاورزی و خدمات و هماوردی با دیگر کشورهای فناور پیشرفته و قرارگرفتن در زنجیره فناوریهای نوین.
پنجم، سرمایه مردمی داشتن حکمرانی یعنی باور مردم به حرف حکمرانی، یعنی مردم حرف حکمرانی را طوعا بپذیرند و عمل کنند و نه کُرها.
بهجز مواردی خاص درحالحاضر میهن ما فاقد این خصیصههاست و اینجاست که کلیدواژه «برای ایران» مفهوم پیدا میکند.
به زندگی و ارتقای واقعی و منطقی ایران رأی میدهیم یا به خیالات و اوهام و واپسانگاری و خودبزرگبینی؟